1736-28

نوشته عبداله ناظمی
استاد باله و پژوهشگررقص های محلی ایران

در ایران به سبب زندگی کردن تبارهای گوناگون، هنرهای متفاوت و چشمگیرفراوان است. رقص های محلی یکی از نمونه های فولکلوریک ایران است که در ده، روستا، شهرها نشانه زندگی است و گام های این رقص ها قدم هایی است که مردم در تاریخ کهن خود داشته اند.
رقص محلی تهرانی ها همراه با موسیقی ریتم شش و هشت است که در هر ریتم سه گام کوچک برداشته میشود. ریشه اینگونه رقص از زمان قاجار است. در آن دوران دسته های مطرب (نوازنده – خواننده – رقاص) درخلوت سراها (حرمسراها) با هم به رقابت برمی خاستند ومردم از دیدن هنرنمایی آنها دور بودند ولی گروهی که با مردم بودند بنام مطرب و رقاص روحوضی در نمایش های روحوضی آنها را به نمایش در می آوردند. اینها را به این سبب روحوضی می خواندند که کارهایشان روی حوض درمیان حیاط خانه برگزار می شد در دوران قاجار و سالهای نخستین دوران پهلوی آنها در جشن های ختنه سوران- نامزدی- زناشویی … تماشاگران را سرگرم می کردند ومردم این گونه هنرنمایی را دوست میداشتند.
درگذشته نه چندان دورخانه ها دارای حیاطی بود که پیرامون آن اتاق ها ساخته می شد درمیان حیاط حوضی بود. روی آن حوض را با الوار(چوبهای پهن و محکم) می پوشاندند و روی آنرا فرش پهن می کردند. تماشاگران دورتا دورحوض روی صندلی ها (آنوقت ها صندلی لهستانی می گفتند) دور میزی (میز عسلی) می نشستند وبا بستنی، میوه، شیرینی، شربت پذیرایی می شدند و به تماشای برنامه ی روحوضی نوازنده ها- رقاص ها و نمایشگران و گاه آکروبات ها می نشستند. چون این برنامه ها روی حوض برگزار می شد آنرا موسیقی و رقص روحوضی گفتند.
یادآوری آنکه هنر نمایشی ایران دو گونه بود یکی تراژدی (تعزیه) غم انگیز ودیگری نمایش های روحوضی که سرشار از شادی بود.
باری بر می گردم به دنباله نوشتار درباره رقص محلی تهرانی ها. درسالهای 1320 آهنگی بنام (بابا کرم- دوست دارم) پرآوازه شد. این موسیقی برای رقص گروهی از طبقات اجتماعی بود که آنها را (جاهل- داش مشتی و یا لوطی) می نامیدند. رقص جاهلی باحرکات مردانه با ریتم شش و هشت سنگین (آهسته) گردن کلفتی و ژست های مردانه بود آنها بیشتر کت و شلوار مشکی (بیشترراه راه) به تن میکردند با دستمال ابریشمی دور گردن و کلاه شاپو که (کلاه شابگا) می گفتند و کفشی که پشت آن خوابیده بود با پیراهن سفید آستین بلند با لبه آستین های تا زده . کت را از تن بیرون آورده به روی شانه می انداختند. با قدم های سنگین، گردن را کوتاه نشان می دادند (یعنی گردن کلفت هستند و زورمند) سر را به راست و چپ می جنباندند و سبیل تاب می دادند. دستمال ابریشمی را تاب داده آنرا می تکاندند (صدا می کرد). این دستمال گردانی و تکان دادن آنرا ازنقالی های قهوه خانه گرفته بودند از آن میان (تُرنا) بازی که در شب های طولانی در قهوه خانه ها برگزار می شد. این رقص بنام آهنگ بابا کرم همگانی شد و رقص بابا کرم و یا رقص جاهلی نامیده شد. آن ها هیچ گاه قر نمی دادند واین کار را «جلف» میدانستند.
دراین گونه رقص مجریان هریک از شیرین کاریهای ویژه خود نیز استفاده می کنند.
پس از چند سال مجریان رقص درکافه وکاباره ها از این موسیقی استفاده کرده و با نگاه داشتن فضای رقص جاهلی، حرکاتی زنانه به آن افزودند که سبب شادی بیشتر تماشاگران شدند.
و اما آهنگ و شعربابا کرم چگونه و توسط چه کسی ساخته شده در این باره با چهارتن از هنرمندان و هنردوستان گفتگو کردم که آنها را می خوانید:
1- شاپور نیاکان (آهنگساز ونوازنده ویلن)
2- عبدالعلی همایون (هنرپیشه تلویزیون)
3- سرهنگ محمد شب پره (کارگردان و تهیه کننده برنامه های هنری)
4- مجید کریمی (خواهرزاده حسین همدانیان خواننده بابا کرم.)
1- شاپور نیاکان: بابا کرم ساخته از داستان مرد ثروتمندی است که دوست دختری داشته که هفته ای یک روز به باغ بزرگ او آمده و تمام روز خوش بودند. باغ یک باغبان پیری داشته که نامش کرم بوده این خانم هروقت به باغ می آمده سراغ کرم را می گرفته و می پرسیده باباکرم کجاست. باغبان پیرهمیشه یک دسته گل از باغ گل چین میکرد و هنگام غروب که این خانم می خواسته بره دسته گل را به او می داده، آن زن روزی که به باغ میره سراغ بابا کرم را می گیره، اشکی درچشمان صاحب باغ می بیند او می گوید متاسفانه بابا کرم درگذشت. زن بسیار گریه می کند و دیگر پایش را در آن باغ نمی گذارد.
2- عبدالعلی همایون: تا آنجا که من سراغ دارم ساخته یکی از برادران بخشی بنام عنایت بخشی است. هنرمندی که نوازنده بود و با برادران خود در بهارستان مغازه سازفروشی داشت. قد کوتاهی داره ساز خیلی شیرین می زند اون مطربی که میگن اینا می زدند. این ها همه سازها را می زدنند.
همانطوری که گفتند این کرم گاوکش تو منیریه با خود بنده دوست بود و با هم رفت وآمد داشتیم. یعنی آدم عشقی بود و محافلی داشت و هرجا که میرفت این عنایت بخشی باید همراهش باشه. اینو من فکر میکنم اون ساخته باشه باآن ریتم مطربی – تار خوب میزد ویلن خوب میزد ولی حالا نمی دونم شاید دوستانی که می گن درست باشه. نمی دونم.
3- سرهنگ محمد شب پره (کارگردان- تهیه کننده برنامه های هنری): در کلاب چهارفصل در تهران- درخیابان امیریه پیسی اجرا می شد داستانش آن بود که یک پسرشهری یک دختر دهاتی را گول می زند و بعد می خواند (خوب گولش زدم با افسون زبانم – مقصودم این بود که مدتی با او خوش بگذرانم) من آهنگ آنرا ساختم و آقای هادی صدیقی با ویلن بخوبی ملودی این بابا کرم را نواخت او کلکسیون ساز داشت و هم کلاسی من بود. او با تصادف موتورسیکلت درگذشت. او سال 1321- 1322 در ازگل که مردم جمع بودند به یک نفر نوازنده این را یاد میدهد. بعدها یک نفر نوازنده تار با نام بابا کرم که اهل گرگان بوده در قهوه خانه ها با تار این آهنگ را می نوازد و می خواند. من آهنگ را در دستگاه سه گاه ساخته بودم ولی آنها در دستگاه چهارگاه می زدند. من اینو سال 1309 ساختم و همین طور دست به دست چرخید وآقای حسین همدانیان آنرا خواند.
4- مجید کریمی (خواهرزاده حسین همدانیان خواننده بابا کرم درباره او گفت:
نام حسین همدانیان – حسین خسروی بود. چون پدرش (میرزا آقا) با آوازخواندن او مخالف بود بنابراین او با نام حسین همدانیان به آوازخوانی ونوازندگی تنبک پرداخت. همدانیان در نزد استاد حسین تهرانی تنبک نوازی را آموخته بود. بچه محل شاپور(خیابان تشکیلات) بود دانشکده افسری را گذرانده بود و افسر آگاهی شد. چهاربار ازدواج کرد و از همسر چهارمی (مهری خانم- بچه مولوی) دارای دو فرزند شد. دخترش با نام مهرزاد و پسرش همایون خسروی. یکی از برادران او ناصرخسروی نوازنده سنتور بود می گفت حسین ترسو بود هنگامی که درمأموریت می خواست کسی را دستگیر کند مرا با خودش می برد. او همیشه شیک می پوشید. درکمدش را باز می کردی چندین و چند دست کت و شلوار داشت. برادرش درباره او می گفت حسین نجوش بود و مایل نبود درکارهای خانه همکاری داشته باشد. مادر بزرگم می گفت حسین در بچگی در (ننو) که تابش می دادم آواز می خواند. حسین همدانیان (خسروی) به سروده های حافظ بسیار علاقمند بود ودر مجالس ازآن سروده ها استفاده می کرد و می خواند و با خوش نویسی آن سروده ها را می نوشت. درسالهای پایانی عمرش درخانه سالمندان (تهران – زعفرانیه) با مرشد شیرخدا هم اتاقی بود. او درسال 1395درگذشت.
حسین همدانیان (خسروی) دو آهنگ خواند که بسیارمردمی شد و مردم با آنها به شادی می رسیدند. یکی (ای یار مبارک بادا) برای جشن عروسی و دیگری (باباکرم) که آهنگی ماندنی درفولکلورتهرانی ها بجای ماند. یادش گرامی باد.