1344-25

1344-16

بدیدن اجرای خصوصی نمایش پرسروصدای یک رویای خصوصی با حضور بهروز وثوقی، گلشیفته فراهانی، سوسن فرخ نیا و کارگردانی ایرج جنتی عطایی رفته بودیم، سالن از جمعیت جای سوزن انداختن نبود، نمایشی پر بار و پر از پیام که با چارچوپ محکم و با نامدارترین چهره ها، خاطره تئاترهای بزرگ ایران را تداعی می کرد و بازی های همه دیدنی و حرفه ای بود و انتظاری هم جز این نمی رفت. در بیرون سالن، رد کارپت برپا شده بود، هنرمندان سرشناس یکی یکی می آمدند.
در جمع آنها هنرمندان نامی، ابی، هوشنگ توزیع، شهرام صولتی، مسعود اسدالهی، حسن خیاط باشی، مارتیک، هلن، ویدا قهرمانی، علی پورتاش ، ستار، بدری همت یار، و… دیده می شدند.
روی ردکارپت فرصتی پیش آمد تا با چند تن از هنرمندان گفتگوی کوتاهی داشته باشیم.

1344-24

 

ابی چه گفت؟
ابی درباره نمایش و هنرمندان آن گفت من بدیدن نمایشی بی نظیر آمده ام، چون همه عوامل سازنده آن از بهترین های هنر ایران هستند بهروز وثوقی را من از چند دهه قبل می شناسم، دوست نازنین من است، برای موزیک متن چند فیلم اش از جمله کندو خوانده ام در این سی وچند سال گذشته نیز هر جا روی صحنه بود من هم آنجا بودم، او را یک استثنا در هنر ایران می دانم، مطمئنم این نمایش نیز با حضور او و گلشیفته فراهانی هنرمند خوب و جوان، که راه جهانی میرود، یک نمایش ماندنی است سوسن فرخ نیا را هم با هنرش آشنا هستم، او هم از استثناهای هنر تئاتر است. این مجموعه کار شگفت انگیزی را ساخته است.
با شوق به دیدار نمایش آمده ام و میدانم که با شوق هم آنرا تا پایان تماشا می کنم.

شهرام صولتی چه گفت؟
من کارهای بهروز را  سالها ستایش کرده ام، او یک هنرمند تکرار نشدنی است، کار گلشیفته فراهانی  را دوست دارم، او خوب می داند چه می کند و به کجا میرود، مجموعه  بهروز، گلشیفته و فرخ نیا، مسلما یک مجموعه دیدنی است، خصوصا وقتی پای ایرج جنتی عطایی پیش می آید، این ترانه سرا و کارگردان ونویسنده توانا.
من پیشاپیش به این دوستان هنرمند تبریک می گویم و همه با انتظار بالایی به تماشای این کار می نشینیم و لذت می بریم.

1344-18

اندی چه گفت؟
ابتدا می پرسد شما اینجا چه میکنید؟ شما که همیشه به مصاحبه با هالیوودیها میروید. می گویم امشب با شوق به دیدن نمایش آمده ام، با وجود برگزاری کمدی اوارد در همین شب ترجیح دادم به دیدن هنرمندان ایرانی خودمان بیایم.
اندی می گوید: من هیچ کار بهروز را از دست نمی دهم، هر جا بهروز روی صحنه باشد من هم آنجا هستم، بهروز یک چهره جاودانه سینما و تاتر ماست، او از چهره هایی است که هیچگاه تکرار نمی شود. من افتخار دوستی او را سالهاست دارم.از مشوقین من درکار خوانندگی بود واز مشورت هایش سود برده ام، امشب هم آمده ام که از او بیاموزم. چون می دانم او و گلشیفته فراهانی هنرمند جهانی مان، سوسن فرخ نیا و ایرج جنتی عطایی امشب شگفتی تازه ای می آفرینند.
با اینکه باید در یک رویداد دیگر باشم، وظیفه داشتم ابتدا کار بهروز را ببینم و بعد به آن رویداد بروم.
درضمن از زحمات جری خاچاتوریان و رابرت ده نوشی برای تهیه این نمایش سپاس دارم.

بدیدن نمایش یک رویای خصوصی رفته بودیم، عجیب اینکه همه آنهایی که آن شب آمده بودند با انتظار و توقع بسیار آمده بودند، حق داشتند، چون نامهای بزرگی بر تارک نمایش می درخشید: بهروز وثوقی یکدانه سینمای ایران در تمام 45 سال گذشته، گلشیفته فراهانی، یک پدیده استثنایی در سینمای جهانی و اینک در تئاتر و سوسن فرخ نیا، یک هنرمند با تجربه و استخوان خرد کرده تئاتر وسر انجام ایرج جنتی عطایی با ترانه های جاودانه و چند نمایش بحث انگیر چون رستمی دیگر و اسفندیاری دیگر و پروانه ای در مشت.
مسلما آنهایی که صرفا برای خندیدن به دیدن نمایش آمده بودند نا امید نشدند، چون نمایش ضمن رگه های قوی طنز وخنداندن آنهایی که با اندیشه می خندند طنز گزنده ای داشت و خیلی ها را  می سوزاند. از ایرج جنتی  نبایدانتظاری جز این داشت، او کاری به بازار تجارت هنر ندارد و بهمین سبب آنها که برای تئاتر ایرج سرمایه گذاری کردند، جری خاچاطوریان و ربرت دهنوشی، بدلیل عشق به هنر وهنرمندان راستین وارد این میدان شدند و پی هر ریسکی هم به تن مالیدند، گرچه برخلاف انتظار خیلی ها نمایش همه جا سولداوت شد.

1344-21

1344-22

اما وقتی به دل نمایش سفر می کنیم، وقتی مات بازیهای درخشان و دلنشین بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا می شویم، یادمان میرود که بخندیم چرا که گاه بی اختیار اشک می ریزیم. بجرات در تمام2 ساعت نمایش، این بازیگران توانا بروی صحنه زندگی می کردند، نه نقش آفرینی. آنها که با شوق و هیجان به دیدار بهروز وثوقی وگلشیفته و فرخ نیا آمده بودند، بعد از لحظاتی فراموش شان می شد چه کسانی روی صحنه بازی می کنند چون بهروز براستی در شخصیت آن نقاش گم شده در خود،غرق بود، برای او مهم نیست چگونه روی صحنه بایستد، بنشیند و راه برود تا بقولی فیگور خوبی برای عکاسان،فیلمبرداران داشته باشد، او خود آن نقاش معروف دیروز و مرد شکسته و سرگشته امروز است که اگر یک رویای شیرین، زندگیش را پر نکرده بود از پای افتاده بود، از بهروز حیرت نمی کنیم، که با هر نقشی زندگی می کند، او همیشه تواناست، او الگوی تمام عیار هنرمندان دیروز وامروز است. گلشیفته شگفتی می آفریند،آتشپاره ای که با حرکات و حرفها و شیرین کاریهاش، صحنه را رنگ می زند، شاید بسیاری بازیهای نرم ودرخشان او را در فیلم ها دیده بودند، ولی دیدن او در صحنه تئاتر در کنار دو چهره با تجربه و خاک تئاتر خورده، تحسین همه را برانگیخت. گلشیفته درتمام لحظات، براستی رویای شیرین نقاش منزوی و دست کشیده از قلم مو وبوم را زنده کرد.
گلشیفته گاه دخترکی شیطون و بازیگوش و گاه زنی زیبا و طناز وهوش ربا جلوه می کرد وعجیب اینکه از آغاز تا پایان نمایش، ستایش و تحسین بسیاری از خانم های حاضر در سالن را هم بر می انگیخت و بسیاری از آقایان را هم مات می کرد.

1344-23

رو دررویی بهروز وگلشیفته در تمام لحظات دیدنی بود. یک هارمونی شگفت آور، که انگار هر دو یک ترانه مشترک را می خوانند. و وقتی سوسن فرخ نیا، این چهره با سابقه وهنرمند به آنها می پیوست و رویای شیرین نقاش از خود بیخود شده را شکست،وقتی از زندگی آشفته خود حرف زد،وقتی چون میلیونها زن خانه نشین و فراموش شده، پای سریال های  تلویزیونی نشست، از شوق فریاد زد، وقتی با مهارت خاصی  از کنار رویای شوهرش گذر کرد، توانایی های خود را بیشتر بروز داد.
موسیقی متن نمایش که بادستهای هنرمند فرزین فرهادی ساخته و تنظیم شده بود، برای اولین بار به یک نمایش ایرانی، نمائی و مفهومی تازه داد ترانه هایی که گلشیفته میخواند، برخلاف انتظار خیلی ها، چنان در دل نمایش نشسته بود که درواقع دیالوگ های نمایش شده بود. 
گلشیفته در اجرای ترانه ها هم حیرت انگیز بود، او با گیتاری که گاه نمی نواخت، که البته با مفهوم رویاهماهنگ بود، با صدایی که به دل می نشست، زنجیر دیگری برای پیوند لحظات یک نمایش درام بود.
البته نمایش فراز ونشیب هایی هم داشت، مسلما صد در صد و در نهایت کمال نبود، ولی بجرات با مفهوم خاص خود، با بازیهای درخشان بهروز، گلشیفته وفرخ نیا، بااستقبال پرشوری که طبقات مختلف مردم از آن کرده اند، می توان این امید را داشت که تئاتر ایرانی، چهره متفاوت دیگری هم دارد. نه از آن روی که نمایش کمدی کاملا حرفه ای وسالم و پر از پیام، که تا امروز در صحنه های بسیاری شاهد بودیم، منزلت خود را از دست داده است، بلکه از آن روی که شانه به شانه نمایشات کمدی پراز طنز و حرف و پیام و اندیشه، صحنه نیاز به نمایشی جدی با پیام های ویژه و تفکر برانگیز هم دارد.

گزارش از فرح شکوهی- عکسها از علیرضا کیا