1686-32

از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش                                                                  

پژوهشگر، مفسر، روزنامه نگار و سخنور خردمند فرهنگ فرهی با همه ی فر فرهنگی اش از میان ما رفت. و مثل دیگر بزرگانی که از میان ما رفته اند جای خالی اش برای همیشه خالی خواهد ماند.
در طول سالها ما با بسیار کسان برمیخوریم که نامشان با کاری که می کنند در تناقض است. برای مثال من که صیادم صید نمی دانم و با شکار و صیادی میانه ای ندارم اما فرهنگ فرهی از نادر فرهنگیانی بود که کاروبارش با نام و نشانش همخوانی کامل داشت، فرهنگ پیشه بود. خود ریشه داشت در فرهنگ. فرهنگ مجسم بود گویی. نه تنها درنام، که درکلام، ودرپیام.
چند هفته پیش ازدرگذشت فرهنگ، اورا حوالی مجله جوانان دیدم. همراه پیام فرزندش به جوانان می رفتند. فرهی برای نوشتن فقط به جوانان نمی رفت برای جوانی کردن می رفت. او البته به جوانان می رفت تا بنویسد اما می نوشت تا جوان بماند. او نه تنها جوان ماندن را که اصولا نفس زیستن و
بودن را درنوشتن می دید. درحرف دکارت تعبیر تازه آورده بود. “من فکر می کنم پس هستم ” را در عمل بدل کرده بود به ” من می نویسم پس هستم ”
این ایام غم آور که بگذرد قصد دارم از پیام – که تا روزهای آخرهمه جا پا به پای پدر می رفت – بپرسم:آخرین عباراتی که فرهنگ نوشته چه بوده است، آخرین جمله بخصوص آخرین کلمه…
این آخرین کلمه ، هرچه هست به گمان من آخرین قطره جان اوست که چون اشکی بر سپیدی کاغذ چکیده است.
پرویز صیاد – مهرماه نودوهشت

1686-35

یک افسوس
به سرزمینمان بدهکاریم!

پیام نازنین «فرهی»، نیما عزیز «فرهنگ» براستی وقتی فرهنگ فرهی رفت چقدر دلمان برای شما سوخت.
مرگ او خبر یک قرن بود، یک قرن و یک انسان در راه مبارزه، در راه مردم و برای مردم.
فرهنگ فرهی آدمی نیکخواه، مردی بافرهنگ، با ارزش، شاعر، نویسنده و مبارز بود. فقدانش برای ما واقعاً مصیبت بار است.
آیا براستی فرهنگ از این همه تلاش و کوشش راحت شد؟ از این قلم زدن و صدها خروار کاغذ؟ از آن همه کلماتی که بر کاغذ سفید نثار مردم کرد، از آن ساعتهای متمادی که برای مردم گفت و به آنها آموخت.
گرچه زندگی او با تلاش و کوشش و مبارزه او برای بقاء، گفتن و نوشتن بسیار با سختی و زجر و درد براستی تحمل ناپذیر بود ولی برای دنیای قلم و فرهنگ ایران افتخارآمیز است و همیشه قابل احترام و خود فرهنگ فرهی در مقام یک پدر قابل تقدیس.
مردم ما یک افسوس به سرزمین خود به ایران مدیونند که فرصت نشد که فرهنگ فرهی در ایران بخاک سپرده شود.
روحشان شاد.
عسل پهلوان- عباس پهلوان

1686-34

پویا و جستجوگر تا آخرین نفس

فرهنگ فرهی، یگانه و بی همتا با نگاهی عمیق، به زندگی و اتفاقاتی که هرکس به گونه ای می بیند و توجیه اش می کند، فرهنگ را باید همانگونه که بود و می دید توصیفش کرد. مختصاتی که هر انسان صاحب تفکر و اندیشمندی در زوایای وجودش نهفته.
دوستش داشتم زیرا هر بار که سخن می گفت تو را به فکر وا میداشت و بیادت می آورد که آیا اندوخته ای داری و می توانی مفید برای خودت و دیگران باشی؟
تا آخرین لحظه حیات، پویا و جستجوگر، عاشق زندگی بود و تو این را با پُک های عمیقی که به سیگار میزد میتوانستی دریابی.
از اینکه تا آخرین لحظه پیام را درکنارش داشت نوعی آرامش خاطر در چهره اش نمایان بود و نگاهش به دوردست و خیره شدن به طبیعت نشان میداد که افکارش به کدامین سوی کشیده میشود و دغدغه خاطرش چیست از میان ما رفت و کمبودش را میتوان در جای جای این شهر و دیار دید.
به همه بزرگان اهل قلم تسلیت می گویم.
یادش گرامی باد – فریدون دائمی

1686-33