1432-51

جمعه ٢٣ آبان يكي از خوانندگان با اخلاق و با استعداد داخل ایران مرتضي پاشايي بر اثر سرطان، و روز بعد بازيگر جوان تاتر و سينما، مجيد بهرامي كه چندسالي با سرطان جنگيد از دست رفتند. سرطاني كه اين روزها مهمان ناخوانده خيلي از خانواده هاي داخل ايران شده است.
مرتضي پاشايي را تنها چند ماهي است كه شناختم، آن هم با اهنگ نگران مني كه شرح حال وي و معاشقه و درد و دل با خداي خودش بود، از اون روز پيگير تمام كارهاي قديم و جديد و مصاحبه هاش و زندگيش شدم. چند ماه اخير بارها و بارها شايعه مرگش را در رسانه ها ديدم و بعدش هم تكذيب خبرها را. روزي كه براي هميشه رفت چند دقيقه اي گيج بودم كه باز هم شايعه است يا نه؟ كه متاسفانه واقعيت داشت و خيلي زود تمام صفحه هاي شخصي و خبري نبودنش را تاييد كردند. اون لحظه نا خوداگاه به ذهنم رسيد از ١٣ ابان كه پاشايي در بيمارستان بستري شد همه جا التماس دعا بود براي سلامتيش تا ٢٣ آبان ماه كه همه چي تمام شد. تمام فكرم اين بود يعني اثر دعاي اين همه آدم پيش خدا فقط ١٠ روز بود؟ اما بعد كه عكسها و فيلمهايي را ديدم كه بسيار متاثر كننده بود، تازه معني اثر دعاهاي دوستدارنش را فهميدم. متاسفانه هنوز هستند انسانهايي كه ديدن رنج و عذاب ديگران نه تنها ناراحتشان نميكند كه حاضرند براي گرفتن چند لايك اضافي در صفحه فيس بوكشان تا مرز بي رحمي پيش بروند. اگه زورمان به پارازيتهاي سرطان زا، به بنزين هاي پر از سرب و آبهاي آلوده نميرسد، اگه زورمان به اين همه عوامل سرطان زا نميرسد، به وجدان خودمون چطور؟ مرتضي، جواني كه يك سال با كلاه و عينك با انرژي همه جا ظاهر شد قطعا دوست نداشت طرفداران صدايش او را با ظاهري نه چندان مناسب ببينند. گله و شكايت را تمام كنيم كه چرا لقب امپراطور را بهش دادند كسي كه در طي زمان كوتاه اينقدر شنونده و هوادار به خودش جلب كرد، كسي كه مردم به خاطرش تمام روز كنار بيمارستان بودند و ترانه هايش را سر دادند، كسي كه شب رفتنش در جاي جاي شهرهاي ايران مردم به خيابانها ريختند، شمع روشن كردند و يك صدا خواندند و اشك ريختند براستي مستحق چه لقبي است كه لايق اين همه عشق باشد؟ حسادت و كينه ها را كنار بگذاريم و باور كنيم بعضي ها براي ماندگار شدن، يا نه حتي اسطوره شدن به اين دنيا ميآيند. كاش جاي اين همه حرفهاي بيهوده و اين همه حاشيه ياد بگيريم احترام گذاشتن به حريم خصوصي ديگران را. مطمئنم خيلي ها مثل من، براي زير و بم صداي مرتضي، براي زمزمه هاي عاشقانه اش و براي انرژي مثبت كارهاش دلتنگ ميشوند و تنها دل خوش ميكنند به همان كارهاي هميشه ماندگارش.
ميترا محتشمي

1432-52