1349-36

روز اول
کو گوش شنوا؟

حتما می دانید که هر هفته باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، از کاخ سفید برای مردم پیامی می فرستد که در آن به مسایل وراه حل های روز اشاره می کند.
اما این هفته به جای رئیس 1349-28جمهور امریکا، یک مادر داغدار از کاخ سفید برای مردم پیام فرستاد و طی آن از آنها خواست که به او و خودشان کمک کنند.
این مادر که کودک 9 ساله خود را در جریان یک تیراندازی کورکورانه در ایالت کنتیکت از دست داده از مردم کمک خواست به کنگره امریکا فشار وارد آورند تا کنترلی سخت تر را بر اسلحه بگذارند تا این سلاح آتشین در دسترس همگان نباشد. این مادر داغدار گفت: کمک کنید کاری کنیم تا مصیبتی که بر سر من آمد برای شما تکرار نشود.
این پیام مادر داغدار و اقدام اوباما برای کنترل اسلحه در مردم، بار دیگر مرا به یاد بیست سال پیش انداخت که در همین «مجله جوانان» طی مقاله ای نوشتم اسلحه در دست مردم عیب بزرگ امریکاست که باید درباره این قانون تجدیدنظر شود تا از وقوع فجایع دلخراش در این کشور جلوگیری به عمل آید.

روز دوم
کج بشین وراست بگو!

همه می گویند دروغ بد است، اماهمه دروغ می گویند. علت راهم باید دراین واقعیت جستجو کرد که راست و دروغ ها مربوط به روابط آدم ها با یکدیگر است.
نشان دادن چهره مثبت از خود 1349-29و پنهان ساختن رازهای درونی، یکی از دلایل دروغ گفتن است که گاه دردسرساز وگاه جاده صاف کن راهی است که آدم ها برای خود انتخاب کرده اند. اما تا کی ادامه خواهد داشت معلوم نیست. ولی دیر یا زود بالاخره آشکار خواهد شد.
اخیرا شخصی به نام «کیت فوکس» که یکی از کارشناسان پژوهش های دولتی انگلستان است، دست به یک نظرسنجی در مورد مشروب خوردن و روابط سکسی بین زوج های جوان ومسن زده که نتیجه آن، موسسه پژوهشی دولتی و محققان دانشگاه های انگلستان را گیج کرده است. زیرا همه کسانی که مورد سئوال قرار گرفته اند، دروغ گفته اند. حتی کسی که از مشروب فروشی بیرون آمده گفته که به ندرت و بسیار کم مشروب می خورد.
در مورد روابط سکسی هم پاسخ هایی داده شده که خلاف واقعیت است و با حقیقت علمی و ذات بشری بسیار فاصله دارد.
یک پژوهشگر دانشگاه لندن به نام پترا یونتون گفته که مردم به طور کلی درباره روابط سکسی خود، چه مثبت و چه منفی، واقعیت را نمی گویند واغراق می کنند. چون هنوز پرده ای از خصوصی بودن روابط جنسی مربوط به زمان های بسیار دور، در ذهن افراد امروزی که با تلویزیون ها وکاباره های سکسی آشنا هستند، باقیمانده و همچنان در این باره سکوت می کنند و یا دروغ می گویند.
در مورد مشروب خواران هم «باب دانی» یکی از پژوهشگران موسسه نظرسنجی دولتی می گوید: مشروب خواران چون فکر می کنند بقیه مردم مشروب نمی خورند. سعی می کنند خود را خوب جلوه دهند و در نتیجه به دروغ می گویند که مشروب نمی خورند درحالیکه آمار فروش مشروب در انگلستان بین طبقات مختلف مردم سرسام آور است و در هر شهری روزی هزاران بطری مشروب خالی و پر میشود.
و متاسفانه دروغ همچنان در هر جامعه ای و در هر زمینه ای رواج فراوان دارد وهنوز تکلیف شعار «دروغگو دشمن خداست» معلوم نشده است.

روز سوم
خالق بی ادعا…

نقاشی به نام «آیریس اسکات» مشهور شده، چون تابلوهای خود را با انگشت خلق می کند.
 او می گوید: یک روز که قصد نقاشی داشتم، 1349-30متوجه شدم قلم موهایم حالت خود را از دست داده و دیگر قابل استفاده نیست. بنابراین به جای اینکه  ازخانه خارج شوم و در یک  روز گرم به دنبال قلم مو بروم، به فکرم می آمد از انگشتان دست خود به جای  قلم مو استفاده کنم. این نقاش هم اکنون با این ابتکار نام خود را بر سر زبان ها انداخته و درحال حاضر نیز مجموعه ای از آثار او با انگشت در نمایشگاهی در شهر ادموندز در ایالت واشنگتن به نمایش در آمده است.
وقتی این خبر را که رسانه های امریکایی به آن آب و تا داده بودند، خواندم، برای هنرمندان راستین ایرانی خودمان  افسوس خوردم که چگونه در سکوت به کارهای هنری خود ادامه می دهند و با آنکه خود از پیشکسوتان خلق آثارهنری متفاوت بوده اند، هرگز ادعایی دراین زمینه نداشته و رسانه ها هم به ندرت سراغی از آنها می گیرند.
یکی از این چهره ها،هنرمند نقاش، شاعر و نویسنده معروف خودمان «هما پرتوی» است که آثار او همگان را تحت تاثیر قرار میدهد.
اوسالهاست که باانگشت تابلوهایی خلق می کند که بیننده را به خاطر تجسم لحظات زندگی در غم و شادی، غرق در حیرت می سازد و گاه انسان تصور می کند، به جای تابلو، شاهد صحنه ای از زندگی از میان پنجره بر روی دیوار است.
اما هما پرتوی خالق چنین آثار با ارزش، بدون ادعا و بدون جنجال متداول رسانه ای در سکوت به کارش ادامه می دهد و آثارش را ستایشگران و سفارش دهندگانی به خانه می برند که بیشتر خارجی هستند تا ایرانی.
هر بار که به او زنگ می زنم تا حالش را بپرسم می گوید 5 دقیقه دیگر تلفن می زنم.و این 5 دقیقه  برای زمانی است تا انگشتانش و احیانا دستکش کارش را از رنگ و روغن رها سازد و بتواند با خیال آسوده تعریف کند مشغول خلق چه اثری است که وقتی آن را با شوق از او جدا می کنند، خودش نه نمونه ای از آن دارد و نه تصویری از آن. زیرا سفارش دهندگان آثارش میخواهند تابلوها فقط یکی یکدانه باشد و بس…
به قول مولانا:
آب درکوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گردجهان می گردیم

روز چهارم
زیبای روز !

امروز، بعد از سال ها، بار دیگر فیلم «بل دوژور» یا «زیبای روز» 1349-31را با شرکت «کاترین دونوو» از تلویزیون دیدم.
فیلم را،کارگردان معروف «لوئیس بونوئل» ساخته که در آن زمان عاشق دلخسته بود بازیگر اول فیلمش بود و او را چون بت می پرستید.
گرچه فیلم بونوئل  یک فیلم عریان یا اروتیک بود که در آن از زن و سکس سخن می گفت، اما هرگز اجازه نداد در صحنه های خیابان  بازیگرش دامن بالای زانو بپوشد. درحالی که در سال 1966 که فیلم ساخته شد مد مینی ژوپ یا بالای زانو رایج بود و زن ها و دخترهای جوان از این مد پیروی می کردند.
عشق کارگردان به بازیگرش هم در حالی بودکه «کاترین دونوو» قبلا معشوقه چهره های معروف از جمله مارچلو ماسترویانی و روژه وادیم بود و روز و شب های زیادی را در آغوش آنها گذرانده بود.
و بعد از آن ماجراها، لوئیس بونوئل که فیلمسازی 1349-32پرسر وصدا و کاملا هنرمند بود، عشق کاترین را آنچنان به دل گرفت که فیلم «زیبای روز» را با شرکت او جلوی دوربن برد تا بگوید: «زنی که ازدواج کرده باید به همسرش وفادار باشد و هر لغزش  او خیانت و گناه بزرگی به شمار می رود».
کارگردان که سناریوی فیلمش را از داستانی نوشته «ژوزف کسل» انتخاب کرده بود آن را با صحنه هایی به میل خودش تغییر داد و برای انتخاب چنین صحنه هایی و آشنایی بیشتر با شخصیت هایی که انتخاب کرده بوده، به فاحشه خانه ها و کاباره ها می رفت تا با رفتار زنان خود فروش از نزدیک آشنا شود.
کاترین دونوو بعد از دوران عاشقی خود با لوئیس بونوئل به سراغ یک زندگی  آرام رفت وبرای چند سالی با «دیوید بایل» سر کرد تا سرانجام در سال 1972 از او طلاق گرفت.
کاترین که درحال حاضر 69 سال دارد و درنیویورک زندگی می کند، در آخرین فیلمش که در سال 2009 جلوی دوربین رفت در یک نقش حاشیه ای ظاهر شد.

روز آخر
سانسور چینی

هنوز متن مقاله «فرانسیس فوکوباما» فیلسوف و استاد دانشگاه «جانز هاپکینز» درباره دیکتاتوری درچین از ذهنم پاک نشده که با خبر می شوم یک فیلم آمریکایی را از پرده های سینمایی چین پائین کشیدند.
گرچه کارگردان فیلم با توجه به سوابق سانسور در چین قبلا درباره فیلمش با مقامات چینی صحبت کرده بود وحتی صحنه هایی از فیلم را برای نمایش در چین 1349-33حذف کرد، اما با وصف این و به رغم صدور مجوز نمایش فیلم، بلافاصله نمایش آن لغو شد و حتی در برخی از سینماها که مردم مشغول دیدن فیلم بودند، همه را از سالن اخراج کردند.
این فیلم یک وسترن امریکایی است که داستان آن براساس انتقام برده ای آزاد شده از اربابان ظالم نوشته شده و «کوئنتین تارانتینو» فیلمساز خشن امریکایی آن را کارگردانی کرده است.
فیلم «جنگوی آزاد شده» نام دارد و صحنه های انتقام برده از اربابان ظالم برای مقامات چینی تحریک کننده وخطرناک به نظر رسیده و به این خاطر دستور لغو فوری نمایش فیلم را صادر کرده اند.
واین حکایت همان گربه دزده است که تا چوب را بلند کنی، حساب کار خودش را می کند.
مقامات چینی هم، آنچنان به خاطر دیکتاتوری، ریگی به ته کفش دارند که از نمایش یک فیلم وسترن امریکایی که زمینه انتقام گیری دارد می ترسند…