1350-92

روز اول
روز سعدی

امروز با آنکه روز اول اردیبهشت 1350-87است ودر ایران چنین روزی را روز سعدی شاعر شیراز نامگذاری کرده اند، اما ابدا کاری که کار باشد نکردند، تاجوانان امروزی بدانند که زبان فارسی وستون ادبیات ایران بر روی دوش چه کسانی بوده است.
بنابراین به عنوان یک شیرازی که بارها و بارها به زیارت آرامگاه اورفته بودم تا به خالق گلستان و بوستان درودی بفرستم، به حکایت کوتاهی از سعدی شیراز ازکتاب گلستان اشاره می کنم که ارزش و منزلت این شاعر بزرگ ایرانی را در خلق آثاری جاودانه وبی نظیر که هنوز هم موضوع روز زمانه است، به اثبات می رساند. سعدی در گلستان می گوید:
یکی از بندگان عمرولیث گریخته بود. کسان در عقبش برفتند و باز آوردند. وزیر را با وی غرضی بود و اشارت به کشتن فرمود تا دگر بندگان چنین فعل روا ندارند. بنده پیش عمرولیث سر بر زمین نهاد وگفت:
هرچه رود بر سرم چون توپسندی رواست
بنده چه دعوی کند، حکم خداوند راست
اما بموجب آنکه پرورده نعمت این خاندانم نخواهم که در قیامت بخون من گرفتار آیی. اگر بی گمان این بنده را بخواهی کشت بتاویلی شرعی بکش تا در قیامت مآخوذ نباشی. گفت تأویل چگونه است. گفت اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آنگه بقصاص او بفرمای خون مرا ریختن تا بحق کشته باشی. ملک را خنده گرفت وزیر را پرسید چه مصلحت می بینی. گفت ای خداوند جهان از بهر خدای این شوخ دیده را بصدقات گور پدر آزاد کن تا مرا در بلایی نیفکند. گناه از منست وقول حکما معتبر که گفته اند:
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را بنادانی شکستی
چو تیرانداختی درروی دشمن
حذر کن کاندر آماجش نشستی

روز دوم
آتشپاره 75 ساله

وقتی یک مرد ایتالیایی با یک 1350-88زن فرانسوی ازدواج کند و دخترشان در تونس تولد یابد، کاملا می توان حدس زد که چه آتشپاره ای به دنیا می آید.
این آتشپاره کسی جز«کلودیا کاریناله» نیست که وقتی قدم به دنیای سینما گذاشت تمام بینندگان سینما را مجذوب خودکرد.
او از همان کودکی چهره ای زیبا ودلربا داشت و در سال های نوجوانی که به عنوان ملکه زیباترین دختر ایتالیایی ساکن تونس انتخاب شد، هزاران مرد جوان آرزوی وصلت با او را داشتند.
از آنجا که جایزه زیبایی، شرکت در جشنواره سینمایی ونیز بود راهی ایتالیا شد و همین سفر و زیبایی او سبب شد تا نظر تهیه کنندگان و فیلمسازان ایتالیایی را جلب کند.
کلودیا به خاطر چهره و هنر بازیگری اش در فیلم های کارگردانان مشهور جهان مانند، فلینی و ویسکونتی  بازی کرد ودر مجموع 130 فیلم دیدنی از او به یادگار مانده است.
کلودیا حالا 75 ساله است ولی همچنان خوش پوش، خوش آرایش، و خوش ترکیب باقیمانده و به آخرین اثرش که کتاب خاطرات اوست می بالد.
او این کتاب را هفت سال پیش با نام «ستارگان من» به چاپ رساند و در آن به زندگی معمولی و زندگی سینمایی خود پرداخته است.
او با آنکه در فیلم های متفاوتی بازی کرد اما هرگزجایزه اسکار به او تعلق نگرفت، ولی جوایزی از جشنواره های مختلف دریافت داشت که آخرین آن در سال 2003 به خاطر یک عمر فعالیت هنری از جشنواره بین المللی فیلم برلین بود.

روز سوم
عصر حجر

تجاوز به یک دختر 5 ساله در هند تکان 1350-89داده است وانسان می ماند که آیا درقرن بیست ویکم زندگی می کند یا درعصر حجر؟
تجاوزهای آشکار در هند سبب شده تا سفر توریست ها را به سرزمین عجایب کاهش دهد و این امر دولت را نگران ساخته است. درحالیکه دولت باید نگران سرنوشت زنان و دختران هندی باشد که حقوق آنها در حال پایمال شدن است. این ضعف دولت هند را می توان در تظاهرات گسترده ای دید که توسط زنان ومردان هندی علیه بی توجهی به زنان در هند صورت می گیرد.
البته تنها در هند نیست که زنان را وسیله ای برای خوشگذرانی! می دانند، بلکه در افغانستان و برخی دیگر از کشورها هم چنین است. حتی پیرمردانی در زیر چادر مذهب، با دختران نوجوان وزیر سن ازدواج می کنند تا به اصطلاع فرایض دینی خودرا به جای آورند. درحالیکه با انجام چنین عملیاتی دختران خردسال در دل خون گریه می کنند.
اخیرا نیز گزارشی دردناک از سوریه خواندم که به دنبال حوادث خونین چند سال گذشته این کشور، زنان بقای خود را در تن فروشی دیده اند و حتی برای همآغوشی با مردان سواحل خلیج فارس و دریافت پول به این کشورها کوچ می کنند.
زنان و دخترانی نیز که در سوریه مانده اند و مایل به خودفروشی نیستند از روی اجبار تن به ازدواج با مردانی می دهند که آنها را قبول ندارند و حتی از پرداخت مهریه و نفقه هم خودداری می ورزند. واین وسیله ای برای سوءاستفاده مردان از زنان شده است.
با شنیدن چنین خبرهایی یقین حاصل می کنم که هنوز در عصرحجریم…

روزچهارم
عاشق پیرمردان

درباره عشق دختران و زنان به پیرمردان 1350-90داستان های زیادی شنیده ایم، ولی داستان عشق خانم نویسنده هلندی به پیرمردها، داستان دیگری است که باید  از زبان خود او بشنویم.
این خانم نویسنده هلندی کسی جز «کنی پالمن» نیست که کتاب «قوانین» او به عنوان نخستین رمان اش خیلی زود بر سر زبان ها افتاد ومرتب تجدید چاپ شد.
علت موفقیت این کتاب به این دلیل بود که خانم نویسنده بی پروا به عشق های متفاوت خود با  مردان جوان و پیر پرداخته و از آنجا که مرید ژان پل سارتر، میشل فوکو، ژاک دریدا و دیگر فیلسوفان پست مدرن فرانسوی بود، روابط خود را با مردانی که از او بزرگتر بودند و گاه یاد پدر را در او زنده می کردند، از نظر روانی و فلسفی تشریح کرده که می تواند برای خواننده کتاب جالب باشد. او یکبار عاشق روزنامه نگاری به نام «اسحاق مایر» شد که کتاب او را به زیبایی نقد کرده بود و همین نقد باعث نزدیکی آنها شد. اما مرگ زود به هنگام اسحاق که او را از پای انداخت زمینه ساز نوشتن رمانی زیبا شد. بعد از این عشق، کنی پالمن به سراغ سیاستمدار مشهوری به نام «هانس فان میرلو» رفت که رهبر حزب دمکرات هلند بود وبا او ازدواج کرد. اما با درگذشت سیاستمدار سالخورده، کتاب «روزشمار سالی بی رحم» متولد شدکه نویسنده در آن به مرگ و جنبه های ناشناخته عزاداری پرداخت.
تجربه های عشقی پالمن که خمیرمایه کتاب های او شده بود، کم کم رو به افول رفت. زیرا معشوقه های پیرش یکی یکی رفتند و او تنهای تنها شد. به طوری که حالا می گوید: حاصل نوشتن چیست؟ آیا با نوشتن می توان به درک بهتری از کسانی که عاشقشان شده ام برسم و با آنها همدرد بشوم؟
هم اکنون «کنی پالمن» 57 ساله که چهره اش بیشتر از سنی که دارد پیر شده در هلند به تنهایی زندگی می کند و لحظه ها را با یادآوری خاطرات پرهیجانی که داشته می گذراند.
او که نویسنده ای پر فروش و موفق است، به سکوت روی آورده و می گوید هرچه تلاش میکنم، نمی توانم بنویسم. و شاید چنین دلیلی به خاطر آن باشد که او دیگر عشق تازه ای را تجربه نکرده است. زیرا برخی از منتقدان ادبی، این نویسنده را فاقد قدرت تخیل وسیع می دانند و میگویند او نویسنده ای است که فقط درباره زندگی خصوصی اش می نویسد. بنابراین شاید در آینده کتابی از این نویسنده چاپ شود که شرح حال او را در سکوت و تنهائی بازگو کند…

روز آخر
دیوار ترس

ساختن دیوار چین به طول هفت هزار و 1350-91سیصد کیلومتر و در نهصد سال قبل از میلاد همچنان یکی از عجایب جهان به شمار می رود که روزانه هزاران جهانگرد از آن دیدن می کنند.
متاسفانه بعد از هزاران سال که از عمر دیوار چین می گذرد، برخی از قسمت های آن تحت تاثیر تغییرات آب و هوایی درحال از بین رفتن است و بخش بزرگی از آن نیز که زیر ابر و مه غلیظی قرار گرفته تا کنون دیده نشده و معلوم نیست که در چه وضعی قرار دارد.
گرچه این دیوار برای چین پولساز است اما دولت وسازمان جهانگردی چین قادر به تامین هزینه تعمیر و نگهداری از آن برای سرتاسر دیوار نیست وجهانگردان از این بابت ابراز تاسف می کنند.
ابتدای این دیوار 7300 کیلومتری از دروازه «جادوگران» در استان گانسو شروع می شود و پایان آن دریایی است که آب های آن میدان رفت و آمد کشتی های جنگی متعلق به حکمرانان سلسله های بهار و پائیز چین بود.
در مورد دیوار چین وساختن آن داستان های زیادی گفته شده که بیشتر آن ها جنبه افسانه ای دارد، مانند دیدن دیوار چین از فضا که تا کنون چنین ادعائی به اثبات نرسیده، ولی همچنین عده ای براین باورند که فضانوردانی که به کره ماه رفته اند دیوار چین را از آنجا دیده اند که مورد تائید ناسا  قرار نگرفته است.
به هر حال ساختن دیواری با چنین عظمتی آنقدر جاذبه و سئوال پشت سر دارد که دیگر نیازی به ساختن افسانه نیست. درحقیقت می توان گفت که خالق اصلی دیوار چین «ترس» است .زیرا در آن زمان امپراتور چین آنچنان از حضور دشمنان خود در عذاب و وحشت بود که دستور داد برای جلوگیری از نفوذ دشمن به خاک تحت سلطه او دیواری بسازند که دشمن قادر به عبور از آن نباشد، و نیروهای امپراتور از بالای دیوار بر آنها تسلط داشته باشد و نابودشان سازند.