1456-79

درگذشت حسین حصاری ؛ کشتی نویس خوشنام
و عاشق پیشه ورزش ایران!

هفته گذشته جامعه ورزشی ایران یکی از بهترین پیشکسوتان خود را از دست داد و حسین حصاری ، مفسر برجسته و کارشناس نام آشنای کشتی در سن 71 سالگی در امریکا در گذشت.
حسین حصاری کار کشتی نویسی را از مجله دنیای ورزش آغاز کرد و با بهره مندی از دید خوش و توانای تجزیه و تحلیل خیلی زود توانست جایگاهی معتبر در نقد و بررسی کشتی ایران و جهان بدست بیاورد.
پیش از انقلاب دو مجله کیهان ورزشی و دنیای ورزش بیشترین قلمرو ورزش ایران را در اختیار داشتند و مطالب این دو مجله ورزشی نقش بسیاری در رشد و پیشرفت نگاه مردم به ورزش داشت. در آن روزگار شادروان منوچهر لطیف و حسین حصاری در کیهان ورزشی و دنیای ورزش تلاشی خستگی ناپذیر در بازتاب هر چه بهتر و درست تردر رسانه های ورزشی را داشتند که باید یاد آوری کنیم دامنه این رسانه ها نسبت به امروز جمع و جور و همگون تر بود. در دهه آخر حکومت پهلوی در جامعه ورزش ایران ، نام عطا بهمنش و حبیب روشن زاده همیشه در تلویزیون با هم می آمد و در مطبوعات ورزشی نیز وقتی حرف از کشتی می شد، همگان از منوچهر لطیف و حسین حصاری می گفتند.
منوچهر لطیف و حسین حصاری در تمام سفرهای کشتی ایران به خارج همراه یکدیگر بودند که در اوج رقابت حرفه ای، رفتار صمیمانه ای با یکدیگر داشتند تا بدانیم که فضای کاری در آن زمان تا چه اندازه سالم و سازنده بود.

1456-82

حسین خان حصاری پس از انقلاب، هیچگاه از رسانه های ورزشی جدا نشد و با عشق پایان ناپذیر همگام در خدمت ورزشکاران و جوانان ایران بود. برای آنکه بدانیم بزرگان کشتی نویس ایران یعنی لطیف و حصاری، تا چه میزان بر حرفه خود اشراف داشتند، لازم به اشاره است که این دو بزرگ مطبوعات تمام تاریخ کشتی ایران و جهان را در حافظه خود بایگانی کرده بودند و در دورانی که هنوز هیچ خبری از کامپیوتر و تکنولوژی امروز نبود ، لطیف و حصاری هر پرسشی را حتی در مورد نتیجه یک کشتی در دهها سال پیش را براحتی و بلافاصله پاسخ می گفتند!
هفت سال پیش کشتی ایران منوچهر لطیف را از دست داد و حالا حسین خان حصاری به رفیق و رقیب قدیمی خود پیوسته است .
جایگاه معتبر و محترم این دو کشتی نویس خوشنام و عاشق پیشه ورزش ایران برای همیشه در نزد اهالی ورزش سرزمین ما ماندگار خواهد بود.
در گذشت حسین حصاری را به خاندان محترم حصاری و عاشقان ورزش ایران تسلیت می گوییم. روانش شاد ، یادش پاینده

1456-80

1456-78

من منم ایران منم، من منم ایران منم
کشورم، موطنم، میهنم
عشق و ایمان و تنم
خاک آن تاج سرم
جان و بال و پرم
روحم وجسمم و جوهرم
جان دهم در راه او
با دست و با این پیکرم
کشورم، موطنم، میهنم
عشق وایمان و تنم
سرزمین پدرم، زادگاه مادرم
پایگاه خواهرم، برادرم
جایگاه همسرم، دخترم، پسرم
زیستگاه نیاکانیم
خوابگاه اجدادیم
من ایرانیم، من ایرانیم
عاشق آن خاک و آبادیم
من ایرانیم، من ایرانیم
تابع صلح و صفا و آزادیم
کشورم مهد هنر
من ایرانیم، من ایرانیم
از نسل آریا و اهورامزدایم
من تبریزیم، اردبیلیم، ارومیه و سرابیم
سلماسیم، میانه ام، مرندم، بناب و جلفائیم
من از شهر سبزوارم، چاه بهارم، شهسوارم، گل بهارم
بهبهانم، فراهانم، همدانم، اصفهانم، کرمانشاهم
مهابادم، نجف آبادم، خرم آبادم، گنابادم کردستانیم
مال قم ام، از بمم، ساریم، ساوه ام، جهرمیم، قزوینیم
رشتیم، اراکیم، اهوازیم، ایلامیم، الیگودرز، آستارا و آستانه،
بندرعباس، انزلی، لنگه و بوشهر، قصر شیرین
از کرج وسنندج، مرودشت، کناردشت، کوه دشت
من اهل بیرجندم، الوند و سهندم، مرند و نهاوندم
شوشتر، رودسر و رامسر، قمصر و بابلسر، گنبد قابوس
سقز و مریوان، مسجد سلیمان، ماکو و ملایر!
مرند و مراغه، کاشمر وکازرون و برازجان، اردکان
هشترود، لنگرود، شاهرود، تربت جام و حیدریه
بهشهر، نوشهر، مشکین شهر، خرمشهر، ایرانشهر
آمده ام از تمام خاک سرزمین پرگوهر
زیرا!
من ایرانیم، من ایرانیم
عاشق آن خاک و آن آبادیم
من ایرانیم، من ایرانیم
جان من فدای سرزمین اجدادیم
سرزمینم پرگوهر
در شمالم بحرخزر
در جنوبم آکنده زر
مشرق زمینم، گلستان رضوی
مغرب خاک برینم، بوستان آذری
من مسلمانم، شیعه ام، سنی ام، درویشم و علی اللهی ام
آشوریم، ارمنیم، کلیمیم، زرتشتی وبهائیم
مسیحی ام، شیدائیم، کافرم، بی دین و یک افراطیم
اما!
من ایرانیم، من ایرانیم
عاشق آن خاک و آن آبادیم
من ایرانیم، من ایرانیم
از نسل آریا و اهورامزدایم
من تهرانیم، شمرانیم، شیرازیم، آذربایجانیم
مشهدیم، سمنانیم، دامغانیم، رفسنجانیم
من اهل بابلم، از شهر آملم
مال خاک پاک زابلم
من گرگانیم، کاشانیم، زنجانیم، کرمانیم، تویسرکانیم
قوچانیم، توچالیم، سیرجانیم، سیستانیم، بلوچستانیم
اهل زاهدانم، آبادانم، گلپایگانم، گچسارانم، آشتیانیم
اما!
من ایرانیم، من ایرانیم
عاشق آن خاک وآن آبادیم
هرگز نبخشم خاکم بر دشمنم
گر خیانت من کنم بر کشورم
گر فروشم خاک پاک موطنم
گر نباشم در دفاع از میهنم
گر ندهم جان در ره سرزمین مادرم
خاک عالم باشدش بر این سرم
هرگز نشی ویران
تو ای ایران من
هرگز نشی گریان
تو ای جانان من
ای امید فردای فرزندان من
ای غرور و عشق و ایمان من
تا هستی و هست
توباش سرزمین جاودان من
هموطن! هموطن!
گرتو هستی همچو من
عاشق این وطن
پس به پا خیز و فریاد زن
زنده باد ایران من!

1456-81