1458-81

1458-77

در باره هشتادمین دیدار دو تیم پر طرفدار و قدیمی فوتبال ایران، می توان گفت پرسپولیس و استقلال هیچگاه تا این حد بدون انگیزه و حساسیت برابر یکدیگر صف آرایی نکرده بودند .
پرسپولیس و استقلال در حالی گام به میدان پایانی گذاشتند که قرمز پوشها در میانه جدول جاخوش کرده بودند و آبی پوشها نیز از جمع مدعیان کاملا دور افتاده و برای مکان های ششم یا پنجم می توانستند دل خوش باشند .
در طول تاریخ فوتبال باشگاه های ایران هرگز به یاد نداریم که این دو تیم بزرگ و با بیشترین هوادار دچار سقوط همه جانبه و همراه با هم شده باشند!
بحرانی ترین فصل، گریبان پرسپولیس و استقلال را تا آنجا گرفت، که تکرار شکست ها دیگر هیچ شوق و ذوقی حتی برای طرفداران دو آتشه و سینه چاک باقی نگذاشته بود و بسیار از دیدارها با اندک تماشاگر به نمایش درآمد که به واقع بی سابقه بود .
روزگاری بود که شعار تماشاگران پرسپولیس پیش از آغاز هر مسابقه همیشه این بود که “حمله حمله حمله پرسپولیس کوبنده ” و همه حریفان پیش از پیش می دانستند طوفان قرمز در بیست دقیقه آغاز بازی بقدری سهمگین است که چنانچه دروازه پابرجا بماند و گلی نخورند، این یعنی بزرگترین شانس و امیدواری به فرار از شکست.
حالا پرسپولیس در این فصل نه تنها هیچ نشانی از تیم کوبنده به تماشا نگذاشت بلکه قبل از دیدار با استقلال، تعداد گل های خورده اش 5 تا بیشتر از گلهای زده بود – 30 گل زده – 35 گل خورده – که همین مهم حکایت از بدترین و غم انگیزترین دوران قرمز پوشها میکند .
ناگفته نماند که این اوضاع و احوال تیره و تار پرسپولیس از سالها پیش کلید خورده و مدیران سفارشی و یک شبه آنقدر در این باشگاه رفت و آمد کردند که دیگر هیچ هویتی از این تیم پر تماشاگر به چشم نیاید و در قواره یک تیم بی ریشه ظاهر شوند.
در همین فصل تازه به پایان آمده هفت تا هشت مدیر عامل بر صندلی پرسپولیس تکیه زدند و چهار بار نیز سرمربی تغییر کرد تا هیچ چیز دیگر از پرسپولیس بر جای نماند.
ضمن آنکه در چند فصل گذشته، بسیاری از آنان که در پرسپولیس توپ زدند در قد و قواره بازیکنان درجه سه نیز نبودند و دیدیم که حتی بازوبند کاپیتانی به شماری بازیکن در حد صفر سپرده شد که حیرت آور بود و خبر از برنامه ریزی کامل برای ویرانی پایه های پرسپولیس میداد.
همان پرسپولیس که تا همین پانزده سال گذشته دارای بازیکنانی بزرگی بود که همواره وبرای هر بازی بیش از هشت نفر سزاوار بازو بند کاپیتانی بودند.

1458-78

1458-79

نگاهی به راه پرسپولیس در سالهای گذشته یادآور آن است که فصل به فصل اوضاع و احوال قرمز پوشان بدتر و بدتر شده و از این رو فصل بعد نیز نمی تواند براحتی از این روند به شدت رو به قهقرا رهایی یابد و می توان اینگونه پیش بینی کرد که ریشه های به هوا رفته به این مدیریت سفارشی و فرمایشی بدجوری گره خورده و فردای پرسپولیس چنان روشن به نظر نمی آید!
استقلال اما نسبت به پرسپولیس به ظاهر از ثبات بیشتر مدیریت بهره مند بوده که در این فصل و با جابجایی حاج علی فتح الله زاده و بهرام افشارزاده دیدیم که آبی پوشها هم نیز رفته رفته با بحرانی مواجه گشتند که برخاسته از ورشکستی کل جمهوری اسلامی است.
فتح الله زاده به شکلی استقلال را اداره میکرد که انگاری این باشگاه ارث پدری و ملک شخصی اوست و تمام زیر و بم استقلال را به گونه ای در چنگ گرفته بود که در صورت برکناری و عدم حضور خود، هیچ چرخی برای آبی پوشها به سادگی نچرخد!
مدیریت های سفارشی و فرمایشی بالاخره یقه فتح الله زاده را نیز گرفت و تغییر و تحولات در وزارت ورزش خیلی زود حکم به برکناری او داد و بهرام افشار زاده به استقلال آمد.
وقتی رابطه به جای ضابطه نه تنها در ورزش و فوتبال بلکه در سراسر آن سرزمین حکم براند، هر مدیری با یک باند و جریان میاید و با همان دار و دسته باید برود.
فتح الله زاده از همان روزی که ناگزیر به ترک استقلال شد، کماکان رو به قبله استقلال خوابیده و هر لحظه چشم انتظار آن است که بار دیگر بر صندلی مدیر عاملی تکیه بزند .
افشارزاده با وجود سابقه سی وچند ساله در بالاترین پست های ورزشی جمهوری اسلامی، میدانست که مدیریت در باشگاه استقلال با همه مدیریت قبلی او فرق دارد و بر خلاف گذشته حالا به جایی پا گذاشته که تماشاگران با او رخ به رخ هستند و هر شکست برای استقلال می تواند صندلی مدیریت او را بلرزاند.
در این مدیریت بدور از ویژگیهای قبلی افشار زاده بالاترین تدبیر را در همگامی و همراهی دربست و تمام کمال با امیر قلعه نویی دانست تا اینگونه نشان دهد که همه کاره سرمربی تیم است و او در خدمت هرخواسته قلعه نویی.
تدبیری که بیشتر به یک بازی می مانست تا یک مدیریت که این تدبیر تا زمانی که استقلال در نیم فصل اول با امید به قهرمانی دیدارها را سپری می کرد افشار زاده و قلعه نویی در لباس یک زوج هماهنگ به نظر می رسیدند.
نیم فصل دوم با روزهای ناگوار برای استقلال به جریان افتاد و وقتی قلعه نویی جبهه های درگیری را با این و سو آن سو کشاند و در آن واحد با سه – چهار حریف شمشیر از رو بسته به جنگ لفظی و رسانه ای پرداخت، فشار ها روز به روز برسر مربی استقلال فزونی پیدا کرد تا جایی که سررشته کار به نوعی از دست او در رفت.
در این رهگذر قلعه نویی به گردابی تن داده بود که هرگز گمان نمی کرد تا این حد عمیق و پردامنه باشد و سرانجام درگیریهای خواسته یا ناخواسته عرصه را در روزهای سرنوشت ساز لیگ به اصطلاح برتر برای آبی پوشها تنگ کرد و بهم ریخت که شکست های پی در پی و قابل پیش بینی از راه رسیدند.
استقلالی که در آغاز فصل خواب مقام قهرمانی را هر شب می دید ، هفته های آخر لیگ را با این امید سپری می کرد که به سهمیه باشگاه های آسیا دست پیدا کند که این نیز ممکن نشد تا شعار حیا کن رها کن از طرف تماشاگران استقلالی نثار قلعه نویی بشود!
به هر حال استقلال فصل را با گونه ای به پایان برد که هیچ چیز ارزشمند را برای فصل 93-94 به یادگار نگذاشت و گرفتاریها ی بزرگ و پیچیده در نزد آبی پوشها به اندازه ای نگران کننده است که فصل آینده را نیز بدون شک تحت تاثیر قرار خواهد داد و بی پولی و ورشکستگی در فوتبال ایران اجازه نخواهد داد تا استقلال و پرسپولیس بتوانند حتی به نیمی از قواره قابل قبولشان دسترسی داشته باشند و بازهم باید بگوییم که دو باشگاه پر طرفدار و قدیمی فوتبال ایران محکوم در همان مسیری هستند که کل ان مملکت در راه سقوط دست و پا میزند…

1458-80