1647-45

1647-46

در پشت پرده زندگی فریماه چه می گذشت؟

ماجرای جدایی پدر ومادر و ماجرای دوست پسر مادر چه بود؟

این هفته در رابطه با مسئله سم زدایی و ترک اعتیاد پای حرفهای راملا رستمو و دکتر ثروت جو می نشینیم آنها درباره یک ماجرای واقعی که در فضای کارشان رخ داده برایمان سخن گفتند.
بعد از یک روز طولانی وپردردسر، که یک مجوز مهم و زندگی ساز برای مرکز سم زدایی خود گرفتیم، با تلفن یک مادر که به شدت گریه می کرد روبرو شدیم، می گفت دختر 20 ساله اش به دلیل اعتیاد، تا پای مرگ رفته است. می گفت هرچه خواستم با بستری کردن درخانه، با عشق و با محبت در مراقبت های ویژه او را از این دردسر بزرگ رها کنم متاسفانه نشد. دخترم در مدرسه با وسوسه همکلاسی های خود، با ماری جوانا آغاز کرد و به مرور به مواد مخدر دیگر کشیده شده است و من روزی متوجه شدم که همه پس انداز نقدی مرا از درون صندوق کوچکی در اتاق خوابم ربود و دو سه روز غیبش زد یکی از دوستانم پرستار است، او با تهیه داروهایی کمکم کرد ولی بی فایده بود. حالا سه روز است به مدرسه نرفته، شبها تا صبح درون خانه راه میرود، گاه مشت به در و دیوار می کوبد.
ما گفتیم میتوانید او را به این مرکز بیاورید، گفت سعی خودم را می کنم.
فردا عصر، آن مادر مضطرب و نگران با دخترش به مرکز ما آمد، دخترش در برخورد اول خیلی رفتارش طبیعی بود می گفت نمی دانم چرا مادرم اصرار داشت من به دیدار شما بیایم، مادرم فکر میکند من مواد مصرف می کنم درحالیکه من فقط سیگار می کشم.
حدود دو ساعت با آن دختر که اسمش فریماه بود حرف زدیم. مطمئن شدیم که به شدت معتاد است. خیلی مهربانانه و آرام خواستیم به ما امکان بدهد کمکش کنیم، گفتیم مادرش به شدت ناراحت و نگران است گفت بخاطر مادرم در اختیار شما هستم، ما خوشحال شدیم، ولی ترس مان این بود که بعد از رفتن مادرش، به بهانه ای مرکز را ترک کند ولی خوشبختانه دو ساعت گفتگوی ما روی او تاثیرعمیقی گذاشته بود به شیوه خاص درمان او را شروع کردیم که بهترین نتیجه را داد، چون خوشبختانه خیلی همکاری میکرد و این ثابت میکرد که بیشتر افراد اسیراعتیاد، در فضای خانه یا اعتیاد را حاشا می کنند یا راهنمایی و دلسوزی و کمک اهل خانواده را نمی پذیرند و یا عواملی و مسائلی درون خانه می گذرد، که هر بار آنها را به سوی اعتیاد هل میدهد، همانطور که فهمیدیم همین دختر هم بدلیل جدایی پدر و مادرش، ازدواج پدرش با یک خانم دیگر که 3 دختر دارد و مرتب تصاویرشان روی سوشیال میدیا می آید و همچنین دوست پسر مادرش، که به او نظر دارد و یکی دو بار شبانه به اتاق فریماه رفته است.

1647-47

درواقع در آن دوره روان درمانی، حقایق تکان دهنده دیگری هم رو شد و ما کاملا مطمئن شدیم، همه این رویدادها سبب روی آوردن فریماه به اعتیاد شده و مادرش در اصل فقط یک روی سکه را دیده است.
در همان مراحل اولیه دیدگاه ما این بود که فریماه دیگر به خانه مادرش باز نگردد و بدنبال یک شغل موقت باشد تا با دختری در سن و سال خودش هم اتاق بشود. ما در حد قدرت خود کمک اش کردیم، خوشبختانه در نیمه های راه، عموی فریماه به میدان آمد و حاضر به کمک شد. اولین اقدام پیشنهاد شغلی نیمه وقت در کمپانی خودش بود، ضمن اینکه او هم عقیده داشت فریماه باید روی پای خود بایستد و بکلی از فضای خانه مادر دور باشد.
ما همچنان مراقب فریماه بودیم، عمویش دلسوزانه پیگیر درمان او بود. در هر مرحله ای او را یاری می داد و بعد از 4 ماه، فریماه بیک دختر فعال، پاک و پر انرژی مبدل شد. فریماه در روز تولدش همه ما را در منزل عمویش دعوت کرد و شرط حضور مادرش، بدون حضور دوست پسر مادر و پدرش بود. آن شب یکی از زیباترین شبهای زندگی همه ما بود.
ما ثمره چند ماه تلاش خود را می دیدیم و اینکه فقط سم زدایی و بقولی ترک اعتیاد. چاره کار نیست، مراحل تراپی و مراقبت های ویژه، کندوکاو در سابقه زندگی، پشت پرده زندگی، رویدادهای پنهان و دور از چشم زندگی افراد معتاد، ریشه یابی و سرانجام یافتن راه حل ها، میتواند به نجات یک معتاد کمک کند، همه معتادین سرکش و یاغی و فراری از درمان هستند، در پشت چهره غمگین و رنگ پریده شان، انسانهای پر از عشق و مهربانی، پر از استعداد و توانایی وجود دارد، نمونه اش فریماه است که در مدت کوتاهی در کمپانی عمویش مهمترین مسئولیت ها را عهده دار شده، فریماه که حتی به ما میگوید درد نوجوانان و جوانان سرگشته و اسیر اعتیاد فقط مصرف مواد مخدر نیست، گاه دردها و رنج ها و ضربه هایی در پشت صحنه زندگی به آنها وارد می آید که میتواند آنها را به خودکشی و فرار و نابودی بکشاند.
وقتی مادرباره تراپی و درمان فکری و روانی یک فرد پاک شده از سم سخن می گوئیم در اصل منظورمان همین هاست گاه بعضی افراد درمان شده و پاک شده، نیاز به ماهها وحتی گاه سالها تراپی و مراقبت های ویژه روانی دارند.

1647-48