1366-34

بچه باید ادب شود!

من بدلایل مختلف هوای بچه هایم را دارم، آنها را با مهربانی و سیاست خاص بزرگ می کنم، اصولا نیازی به کتک و تنبیه و داد و هوار نمی بینم، بچه های من نیز خیلی بندرت اذیت می کنند ولی تا دلشان بخواهد خواهرم و یکی از دوستان تازه ام بچه های خود را چپ و راست کتک میزنند، صدای هوارشان همیشه در زیر سقف خانه شان پیچیده است.
نکته جالب اینکه هر دو نیز به دیگران درس تربیت میدهند و عقیده دارند حداقل باید بر سر بچه ها هوارزده و از کتک کوچولویی نیز آنها را بی نصیب نگذاشت!
هر بار ما به خانه ایندو میرویم، ضمن اینکه بچه های خود را کتک میزنند، در یک مورد خاص مثلا سر و صدای دستجمعی شان، ظاهرا از من  ودوستان اجازه گرفته، بچه های ما را هم میزنند! مثلا بروی ران شان و یا پشت گردن شان و یا…!
من دو سه بار ناراحت شدم ولی ایندو عقیده دارند نباید بچه ها ننر بار بیایند، باید از رحم دلی دست برداشت و آینده بچه را خراب نکرد.
در هرحال ما رفت و آمدهایمان را کم کردیم چون من دیدم کم کم بچه هایمان به تنبیه عادت می کنند نمونه اش اینکه دختر 5 ساله ام یکروز ظرف بزرگی را شکست و گفت مامان اگر می خواهی مرا بزنی بزن!!

شهره.م.ونکوور کانادا

1366-35

زنم به مادرش حسادت می کند

از روزی که با این همسر فعلی ام وصلت کردم، از حسادت او واقعا جانم به لب رسیده است. اول ها به زنان ودختران فامیل، بعد به خواهران من حسادت میکرد ولی تازگی ها حتی به مادر خودش هم حسودی می کند.
اگر من سر میز غذا به مادرش تعارف کنم، یا به مناسبت شب عید و ژانویه هدیه ای بخرم، دو سه روزی دعوا براه می اندازد که چرا به مادرم نظر بد داری؟
البته یکی از علل حسادت ها، بدقوارگی زنم میباشد که خودش را ول کرده وچاق شده، درحالیکه مادرش یک زن خوش اندام وسالم و سرحال است و معمولا درجمع، آنها که ما را نمی شناسند، خیال میکنند ایندو باهم خواهر هستند!
کار من و زنم به جایی رسیده که من حق ندارم هنگام ورود و خروج مادرش او را ببوسم! نمی توانم به او غذا و میوه و شیرینی تعارف کنم! از خریدن هدیه منع شده ام، هنگام تعارف به جلو رفتن و نشستن، من باید سکوت کنم!
در این میان مادر زنم نیز بمن اعتراض میکند که امیر! چرا تازگی آن وقار وآقامنشی خودت را از دست دادی؟ نکند اون روزهای اول همه اش تظاهر بود؟… با این وضع من چه باید بکنم؟ اصولا با چنین زنی چه باید کرد؟

امیر.ق. لندن

1366-36