1711-93

اخبار کوتاه داخل ایران از زبان مردم
نظر مردم داخل ایران درباره رویدادهای کرونا
کرونا چگونه و چرا آمد؟
نقش کرونا در روابط خانوادگی

اینروزها مردم داخل ایران دیدگاههای ضد ونقیضی درباره کرونا دارند. یکی از خبرنگاران ما با گروهی دراین باره مصاحبه کرده است.
مهران 40 ساله: آقا این بازیها سیاسی است، چین برای نشان دادن قدرت خود دست به جنگ جهانی سوم زده ومردم بی خبرخیال می کنند فقط پای یک ویروس درمیان است.
بخشی 30 ساله: کرونا یک تست تازه از انسانیت میان مردم ماست، که متاسفانه تا 70 درصد شکست خوردیم انگار ماسک و دستکش و نیازهای روزانه، نشان داد ما هنوز به فکر جیب خود هستیم تا جان آدمها.
زهره 42 ساله: همسایه بالایی ما از چند هفته پیش دچار کرونا شده بود ولی پنهان می کرد و تا 10 نفر را مبتلا نکرد دست نکشید.
شهلا 29 ساله: پدرم که برای دیدار برادرم به آلمان رفته بود بدنبال کرونا دیگرحاضر به بازگشت نشد، حتی هفته قبل به مادرم خبرداد تا این فاجعه تمام نشود من بر نمی گردم.
بهنام 30 ساله: چند تن از فامیل و آشنای ما، آنقدر گوشت و میوه و مواد خوراکی درخانه انبار کرده اند که الان به اطرافیان التماس می کنند آنها را حتی مجانی ببرند، چون درحال فاسد شدن است.
مهرو 20 ساله: من بخاطر کرونا، تازه چهره واقعی خانواده و دوستان را شناختم، همه به فکر خود هستند همه شان خودخواه و پول پرست وسوءاستفاده چی هستند، بجز پدر بزرگ ومادربزرگم، همه فامیل در این مدت عوض شدند.
کریم: درجریان کرونا، بسیاری از جوانمردی ها رو شد و قهرمانان جامعه اینک گروهی پزشک و پرستار هستند آنها از جان خود مایه گذاشته اند ولی قدرشان را نمی دانند، روزی درآینده تاریخ درباره این قهرمانان واقعی قضاوت می کند.
مسعود 50 ساله: کرونا دست پخت چینی هاست، آنها جنگ جهانی سوم را اینگونه آغاز کردند و البته کنترل از دست خودشان هم در رفت، چون بعد از پایان فاجعه، جهان چین را طرد می کند.
شینا 19ساله: اگر تا یک ماه دیگرمردم درخانه ها حبس باشند، رویدادهای غیرمنتظره ای در راه است اولا تعداد زنان حامله بالامیرود! درگیری های خانوادگی به طلاق های زودهنگام می انجامد.
رامتین 53 ساله: در ساختمان 3 طبقه ما، هرشب دعواست و پدر ومادرم باهم، من و همسرم با هم، برادران و خواهران 6 تا 20 ساله ام باهم، حتی تلویزیون را هم کسی نمی بیند، مجلات هم در طی چند ساعت خوانده میشود.
شاهین 44 ساله: مقامات ایران بدست خودشان، فاجعه کرونا را به داخل آوردند طمع و پول پرستی گروهی تاجر ناجوانمرد. نقل و انتقال خوراکی و نیازهای مختلف از ایران به چین و بلعکس جان صدها هزارنفر را می گیرد، کسی هم جوابگوی این قتل های خاموش نیست.
محمود 35 ساله: کرونا اثرات خیر هم دارد، درمیان فامیل ما، ارتباطات سوشیال میدیا، تلفن سبب شده حداقل 20 نفر نامزد شوند حدود 11 نفرآماده ازدواج شوند.
زینا 65 ساله: چه چهره هایی درجریان کرونا رو شد! باورکنید تازه فهمیدیم در همسایگی مان چه فرشته ها و چه دیوهایی زندگی می کنند و ما سالها چهره شان را نشناخته بودیم.
نوری 77 ساله: من بدلیل دو عمل جراحی قلب، درون اتاقم زندانی شده ام، فامیل می گویند نباید با هیچکس رابطه داشته باشم، مهم نیست ولی حتی ارتباط تلفنی هم قطع است. آیا این رسم انسانیت است؟

شوهرم می گوید مرا کتک بزن!

1711-94

رکسان 37 ساله روی خط تلویزیون ها آمده بود و می گفت:
شوهرم ابی یک مرد مازوخیسمی است، از روزی که با او ازدواج کردم، ابتدا ترتیبی می داد من عصبانی شده و به او حمله کنم وحتی مشت و لگد و سیلی بزنم، بعد کم کم به من گفت دوست دارم در اتاق خودت مرا شلاق بزنی! من حیرت کردم، یک فیلم به من نشان داد که زنی ظاهرا شوهرش را به تخت بسته و بعد هم با شلاق او را میزند و بعد با هم رابطه جنسی برقرار می کنند. این کار ابتدا برای من نوعی هیجان و سرگرمی بود. ولی بعد احساس کردم اخلاق و منش من به مرور عوض میشود به شوهرم گفتم دیگر این کار را نمی کنم، به گریه افتاد، التماس کرد من ناچار شدم، ولی دقیقا نمی دانم چکنم؟
مجری برنامه گفت به آقای دکتر هولاکویی زنگ بزن، یا یک روانشناس پیدا کن وگرنه یکبار ممکن است بدجوری شوهرت را بزنی بمیرد و به اتهام قتل دستگیر شوی.

من 9 بار بینی ام را عمل کردم!

1711-95

زری 50 ساله شکایتی علیه سه ظاهرا متخصص زیبایی و جراحی پلاستیک دارد و برای رسیدگی به دادسرای تهران آمده بود.
زری می گفت من از 12 سال پیش تا حالا، 9 بار بینی ام، سینه ام را، دیگر اعضای بدنم را بدست این 3 جراح قلابی سپردم و درواقع یک زن ناقص شدم و باور کنید دیگر از استخوان و غضروف بینی ام چیزی نمانده و 3 بار تامی تاک کردم، تعداد لایپوساکشن را یادم رفته، 3 تا آپارتمان از شوهرم به من رسیده بود برباد دادم ولی هنوز نه تنها زیبا نیستم بلکه زشت هم شده ام.
من آمده ام از این سه پزشک که یکی قبلا دندانپزشک، یکی پزشک داخلی و یکی متخصص بیهوشی بوده، شکایت کنم، چون اینها دارند جیب مردم را خالی میکنند و جز نقص عضو ثمری ببار نمی آورند.
قاضی از او خواست درصورت امکان آدرس و تلفن دیگر بیماران راهم برایش تهیه کند و همزمان هر سه پزشک را احضار کرد تا در مورد شکایت های احتمالی آینده تصمیم بگیرد.

زنم را از دستم درآوردند…

1711-96

مجید بروی نشریات اینترنتی نامه نوشته است:
من 16 سال پیش با فرخنده که دختر خوش اندامی بود ازدواج کردم، او از یک خانواده فقیر بود من حتی برای خانواده اش آپارتمان خریدم، برای پدرش یک مغازه باز کردم بعد هم با فرخنده همه کشورهای خاوردور، روسیه، ازبکستان، تاجیکستان را سفر کردم.
فرخنده اصرار داشت به امریکا سفری داشته باشیم، من سرانجام او را به لس آنجلس بردم. در آنجا با گروهی از ایرانیان آشنا شدیم حتی رفت و آمد هم کردیم، دو سه فامیل دور هم در سن دیاگو و لاس وگاس داشتیم به آنها هم سر زدیم و همه جا همه از فرخنده ستایش کرده و او را با ستارگان سینما مقایسه می کردند. من هنوز این جامعه را نمی شناختم، تازه خوشحال هم می شدم، ولی بعد از 4 ماه که خواستیم برگردیم، فرخنده غیبش زد، با کمک دوستی او را پیدا کردم، تلفنی حرف زدم. گفت مرا طلاق بده و برو، من یک شوهر خوب پیدا کردم، همان که همیشه آرزویش را داشتم در طی دو هفته مرا به کنسرت ها، کاباره ها، اماکن دیدنی، شب های پر از رقص و پایکوبی برده است من دیگر بر نمی گردم! من کنجکاوی کردم و فهمیدم دوست قدیمی ام او را قر زده و از دستم در آورده است.
من قصد شکایت ندارم، ولی به آنهایی که زنان زیبا و خوش اندام دارند توصیه می کنم مراقب باشند در امریکا پر از شکارچی است.

من زن گرین کارتی گرفتم بر نمی گردم

1711-97

زهرا روی خط رادیوهای داخل آمده بود و می گفت:
مهرداد شوهرم از 3ماه قبل برای دیدار دخترها و نوه ها به امریکا رفت و قرارمان این بود با بازگشت او، من راهی شوم، ولی با پیش آمدن ماجرای کرونا، هربار بهانه ای آورد وسرانجام یک شب تلفنی گفت من یک زن گرین کارتی گرفتم و بر نمی گردم. این بجرات دهمین نفر درمیان آشنایان و فامیل است، که چنین اقدامی کرده است.
خواستم به خانمهای شبیه به خودم بگویم، که دست به دست هم بدهیم و انتقام بگیریم. من تحقیق کردم و فهمیدم می توان روی سایت اداره مهاجرت نام و نشان شوهران مان را بدهیم و با این کار نه تنها جلوی ازدواج شان را می گیریم بلکه یک دوره زندان هم به آنها هدیه بدهیم.