Mix1313-12

 

سفري كوتاه به زندگي هنري دو چهره سينما،  تئاتر و موسيقي ايران
ليلافروهر  و شهره آغداشلو (قسمت دوم)

Mix1313-13

شهره: كار درگارگاه نمايش باعث شد تا كيا رستمي مرا كه براي ديدن نمايش معروف خلج >گلدونه خانوم و مش رحيم< بر آن داشت تا از من دعوت كند كه در اولين فيلم سينمايي اش گزارش،  نقش همسر يك مامور ماليات را بازي كنم. كار با كيار ستمي با آن چه كه در گذشته و در كارگاه نمايش بازي كرده بودم تفاوت هاي بسيار داشت.Mix1313-14
>گزارش< نقطه عطفي شده در زندگي هنري ام. از 2‌ ماه كار بي وقفه و به تصوير كشيدن زندگي مردم به صورت سينما حقيقت درس هاي بسياري آموختم مهم ترين آن بودكه آموختم چگونه بازي كنم بدون اينكه اداي بازيگري را در بياورم.
‌ليلا: پس از مدتي كوتاه با آهنگهاي شميم–اينو از تو ياد گرفتم–كلاغهاي خبر چين و چشمه نور مردم ليلاي خواننده را شناختند. از اينكه مردم كارم را استقبال ميكردند خوشحال بودم و دلم ميخواست بيشتر كار كنم و بياموزم.
در برنامه هاي فرهنگي و هنري راديو تلويزيون ويا كاخ جوانان شركت ميكردم،  اما اولين كنسرتي كه در آن شركت داشتم در باشگاه تاج در سال 1355‌ بود كه همه خوانندگان و گويندگان راديو در آن زنده برنامه اجرا ميكردند.
فيلم هاي ميهمان ، گل خشخاش، در اين دوره ساخته شدند.. و دليلي شدند براي ايران گردي،  از جمله شمال ايران و سنگ سر سفرهايي كه هرگز فراموششان نخواهم كرد. سفرهايي كه مرا با سرزمين مادري ام بيش از پيش آشنا كردند.
شهره:  فيلم گزارش باعث شد تا نقش كنيز را در فيلم >شطرنج بادپروانه نمايش نگرفت.< 
شطرنج باد قصه انهدام يك خانواده مذهبي و قاجاري بود و اصلاني آن را كارگرداني ميكرد.
فخري خوروش كه نقش يك شاهزاده خانم قاجاري را بازي ميكرد بسيار به من محبت داشت و از همان اوايل فيلمبرداري مرا زير بال و پر خود گرفت.Mix1313-17
مـن هرگز محبت هاي ايشان و خريدهاي كوچك مان را از لاله زار فراموش نخواهم كرد.
فيلمبرداري در يك خانه زيبا و قديمي و اشرافي در قوام‌السلطنه  بود.
من وخانم خوروش در وقت ناهار ميرفتيم به خريد در لاله‌زار.ايشان علاقه زيادي به بافتني داشتند و من هم عاشق اين بودم كه در كنار ايشان و در بازار كامواهاي رنگارنگ  شاهد اظهار عشق و محبت مردم يا رهگذران به اين هنرمند نامي‌ باشم.
بماند كه فيلم شطرنج باد  هم سانسور شد و هرگز به نمايش عموم در نيامد.Mix1313-15
ليلا:  بازيگري در سينما آن هم در عنفوان جواني مثل سفر آليس به سرزمين عجايب بود.
سفرهايي كه از آن ها بسيار آموختم. و اما زيباترين خاطره ام كار با استاد بازيگري،  زنده ياد فني زاده بود. او  نه تنها هنرمند و بازيگر خارق العاده اي بود،  بلكه بسيار انسان و با محبت هم بود. كار با فني زاده مثل كارآموزي در دانشگاه بازيگري بود.
فني زاده تمام مدت مواظبم بود و تا جايي كه مي‌توانست راهنمايي ام ميكرد.
هرگز فراموش نخواهم كرد كه در يكي از صحنه ها كه قرار بود گريه كنان در خانه را باز كنم. فني زاده آهسته درگوش ام گفت >اول در را باز كن بعد گريه كن.او انسان والايي بود و هيچ واهمه اي از اينكه ديگران هم كنار او بدرخشند نداشت. يادش زنده باد. ‌و خوشحالم كه بازيگري را در كنار اين هنرمند تئاتر و سينما آموختم.
ادامه دارد..