1515-81

خوانندگان مجلـه جـوانان دربـاره سرنوشت پریسـا
که در سنگ صبور شماره 1511 چاپ شده نظر می دهند

قصه پریسا

مادرم در 17 سالگی با پدر 40 ساله ام ازدواج کرده و وقتی من و خواهرم مهتاب به دنیا آمدیم، مادرم به دلیل اندام شکیل و چهره زیبا، یک دختر دبیرستانی بنظر می آمد. از 14 سالگی که من با مادرم بیرون می رفتم، مردهای بسیاری به دنبال ما می آمدند و ما را به ناهار و سینما دعوت می کردند. مادرم می گفت چه عیبی دارد؟ خرج ما را میدهند. یکبار آقایی ثروتمند ما را به خانه خود دعوت کرد و در آنجا با آقای دیگری به مادر مشروب دادند و مادرم با آن آقا به طبقه بالا رفت و من مقاومت کردم، بعد هم مادرم تنها بیرون می رفت تا یک شب با صورت کبود به خانه آمد و گفت گرفتار یک دزد شده است! من در 18 سالگی با تورج ازدواج کردم، ولی مادرم همچنان مرا با خود بیرون می برد. تا یک شب به پارتی شلوغی رفتیم که همه چیز مصرف می کردند، یکی از دوستان تورج مرا دید و شب تورج با من درگیر شد و زندگی ما از هم پاشید. به دنبال آن با اصرار مادرم، همه خانواده به آلمان آمدیم و مادرم همچنان مرا به بیرون خانه می کشید و کم کم مرا هم آلوده کرد تا پدرم پی به خیانت او برد از او جدا شد و تصمیم به کوچ به امریکا گرفت از من خواست با او بروم، ولی مادرم اصرار می کرد من با او بمانم وگرنه دق می کند و من نمیدانم چه کنم؟

******

از میان نامه های رسیده، حدود 22 نامه خصوصی را برای پریسا پست کردیم و در میان بقیه نامه ها، تعدادی را که متفاوت و کارساز بود، برگزیدیم که از نظر شما خوانندگان آگاه می گذرانیم.

******

1515-82

مهشید شکریان – لندن 
خانم پریسا شما هر چه زودتر، با تمام سرعت از مادری که همه وجودش در گناه و فساد غرق است فرار کنید این مادر می تواند تو را تا حاشیه خیابانها، تا تاریک ترین نقطه زندگی، تا خودفروشی رسمی بکشاند، خدا به او رحم کند، من همه گناهان را بر گردن مادرتان نمیاندازم، خوش باوری پدرتان، مشغله فراوان اش زمان جوانی، عدم توجه به جوانی و زیبایی مادرتان و اینکه براستی در پشت پرده زندگی چه می گذرد، به این مشکل کمک کرده اگر امکان آشتی با تورج را داری به او برگرد، وگرنه هرچه زودتر از آلمان خارج شو.

آرمان- ونکوور کانادا
پریسا جان تو خودت هم مقصر بودی، چرا تا این حد بی اراده بودی؟ چرا تسلیم وسوسه های مادر شدی؟ چرا در آن روزها پدرت را خبر نکردی؟ چرا وقتی ازدواج کردی باز هم چون برده به دنبال مادرت رفتی؟ من در صداقت تو تردید دارم، من فکر می کنم اگر تو حتی 50درصد با اراده و نجیب و اصیلی بودی، خودت را به چنین منجلابی نمی کشیدی.

سعید -سن دیه گو
پریسا خانم نمی خواهم به شما توهین بکنم. ولی متاسفانه بدلایلی پایه های اخلاقی شما سست است، وگرنه این چنین آسان تسلیم وسوسه ها و دستورات گمراه کننده مادر نمی شدید، مادر شما از همان آغاز زندگی زناشویی فاسد بوده، البته 23 سال فاصله سنی، آنهم با مردی که هوشیاری کافی برای شناخت جامعه و رفت و آمد همسر و دختر و دام هایی که سر راهشان هست ندارد، باید چنین عاقبتی را انتظار کشید. من توصیه می کنم با پدرتان همراه شوید و از زندگی مادرتان که شما را به قهقهرا می برد دور بشوید.

احمد گمرکی – لاگونا هیلز
پریسای عزیز، شما می بایستی دراولین پیشنهاد از طرف مادرتان، قاطعانه آنرا رد می کردید و به مادر گوشزد می کردید که اگر بخواهد در این راه قدم بگذارد، شما تمام جریان را به پدرتان خواهید گفت. شما، نه تنها این مهم را انجام ندادید، بلکه خود با مادرتان، همراه و همگام شده و تا پایان راه رفتید تا جائی که منجر به از هم پاشیدن زندگی پدر و مادر خود شما شد.
شما بایستی از مادرتان دوری جسته و دنبال رو پدرتان باشید و در این فرصت ممکن با یک روانشناس مجرب به معالجه ی خودتان بپردازید و تا پایان معالجات خودتان، فکر هرگونه رابطه و ازدواج را از سرتان بیرون کنید. در پایان اگر قرار باشد در این ماجرا، کسی دق کند، آن مادر شما نیست، بلکه پدر شما است.

لطیفه نیویورک
پریسا خانم، در ماجرای شما، هر سه تقصیر دارید. من نمی دانم برسر خواهرتان مهتاب چه آمده؟ امیدوارم او شوهر کرده و رفته است وگرنه این مادر با ذات هرزه خود او را هم به دنبال خود می کشید.
بر این زن نام مادر نگذارید، او هیچ مناسبتی با یک مادر ندارد، زنی که دختر 14 ساله خود را به سوی هرزگی ببرد، بعد او را در 18 سالگی با داشتن شوهر به منجلاب آلودگی بکشاند، نمی تواند یک مادر باشد، اگر پدر شما مرد آگاه و با تجربه ای بود، بیش از اینها مراقب شما بود و از این همه حادثه پشت پرده زندگیش بی خبر نمی ماند، مردی که با فاصله 24 سال با زنی ازدواج می کند، باید هشیارتر از اینها باشد به نظرمن اگر شوهر سابق تان شما را می پذیرد به سویش بروید، وگرنه حداقل با پدرتان همراه شوید و از این منجلاب گناه آلود دور شوید.

مصطفی دایی زاده – آریزونا
بنده سه بار قصه خانم پریسا و مادرشان در سنگ صبور را خواندم ولی خود خانم پریسا را نیز مسئول می دانم چرا که بنظر میرسد این خانم هم درخیانت مادر نسبت به پدر سهیم هستند. چرا همینکه فهمیدند مادرشان به پدرشان خیانت می کند به پدرشان نگفتند؟! البته من هیچ وقت اختلاف سن بین زن و مرد را دلیل خیانت نمی دانم. اگر این مادر از پدر خسته شده و بدنبال مردهای دیگر است خوب. خانم طلاق بگیرد و برود.
حالا چه باید کرد؟ حالا اگرچه از پریسا خانم هم ناراضی هستم ولی چون پدر اصرار دارد که اورا نیز به امریکا ببرد. پریسا خانم، بدون هیچ تاملی باید با پدر به امریکا برود و اگر در آینده مادرشان راه درستی را برای زندگی انتخاب کرد با او در تماس باشند.

علی – هامبورگ
پریسا خانم. ترا بخدا از این مادر دور شو، این یک زن جهنمی خطرناک است، اگر تا امروز شانس آوردی و در مسیر پر از گناه مادرت اسیر آدم های خطرناک نشدی، اگر تو را به دام اعتیاد نکشیدند، اگر تو را بعنوان یک طعمه خوب نفروختند، باید خدا را شکر کنی. مادرت بزودی پیر و شکسته میشود، او بدلیل باز سنگین گناهان و زندگی سیاهش زودتر از هرکسی پیر میشود. تا آنجا که دیگر کسی حتی نگاهی هم به او نمی اندازد. عاقبت این زنان همین است، نمونه اش را در کوچه های تاریک سرزمین های غریب می بینیم. خدا به تو رحم کرده، تا بیش از این آلوده نشدی با پدرت برو و اگر امکان دارد، تورج را هم به دنبال خود ببر.

هدیه ای برای خوانندگان عزیز

از میان نامه های رسیده بصورت خصوصی و چه آنهایی که برای چاپ برگزیدیم به حکم قرعه به 8 نفر به هر کدام یک مجموعه از آهنگها و ترانه های محبوب هدیه می کنیم.
مهشید شکریان (لندن) آرمان (ونکوور) احمد گمرکی (لاگونا هیلز) مصطفی دایی زاده (آریزونا) توفیق (هامبورگ) مهتاب (واشنگتن دی سی) کورش(سانفرانسیسکو)- بهرام ساقیان (کلن).