1432-11

1432-12

1432-13

قصه نسرین
از طریق گرین کارت قرعه کشی به امریکا آمدم، ضمن تحصیل در کالج کار هم میکردم تا دریک مهمانی با روزبه آشنا شدم می گفت از همسری که دوست نداشته جدا شده ولی هنوز دادگاه تکلیف خانه و اموال او را روشن نکرده است، ولی ما با هم ازدواج کردیم. بعد از یکسال ونیم، من یک آپارتمان خریدم، زندگی مان عاشقانه و گرم بود، در سال چهارم وصلت مان صاحب دختری بنام شبنم شدیم. همان روزها بود که برادر روزبه از کاستاریکا زنگ زد و گفت تا آنجا آمده و نیاز به کمک ما دارد. روزبه برای آوردن برادرش راهی شد، من دلم شور میزد ولی بهرحال باید میرفت، دو سه روز گذشت ولی خبری از روزبه نشد. من نگران بودم تا یکروز جلوی خانه با سیروس برادر شوهرم روبرو شدم گفت از گرین کارت او استفاده کرده و به امریکا وارد شده و قرار است دوستی گرین کارت را برگرداند و روزبه هم بیاید. من خودم این کار را بعهده گرفتم و با دخترم به مکزیک رفتم، ولی متاسفانه تلفن دستی شوهرم جواب نمی داد، نگران به پلیس مراجعه کرده و بعنوان یک شخص گمشده پرونده ای باز کردم و در بازگشت به لس آنجلس با سیروس جر و بحث تندی داشتم و او را مقصر معرفی کردم. سیروس گفت حاضرم خود را به امیگریشن معرفی کنم و به ایران برگردم، سیروس خانه را ترک کرد و یک ماه بعد از ایران زنگ زد و گفت من اینجا هستم. من در لس آنجلس هم پرونده ای باز کردم و دست از تلاش نکشیدم، بعد از 2 سال به توصیه برادرم با طلاق غیابی، بکلی از مسیر زندگی گذشته خود دور شدم. و مدتی بعد با مهدی آشنا شدم، که مطلقه و یک پسر داشت روابط ما خیلی زود جدی و عاشقانه شد و با هم ازدواج کردیم. با آمدن مادر وخواهر و برادران، من احساس خوشبختی می کردم. تا ناگهان یکروز جلوی در خانه با روزبه مواجه شدم، می گفت در مکزیک بدلیل حمل حشیش با پلیس درگیر شدم و بدنبال زدوخورد به 3 سال زندان محکوم شدم در شرایط روحی بدی بودم، حتی خودم را نمی شناختم از من می خواست به او برگردم، ولی من برایش توضیح دادم، گفت پس دخترم را بمن برگردان، من مانده ام چکنم.

***

بدنبال چاپ قصه نسرین، نامه های بسیاری بدستمان رسید، که از میان آنها تعدادی را برای چاپ در مجله برگزیدیم و بیش از 30 نامه خصوصی را برای خود نسرین پست کردیم. نظر شما را به برخی از این دیدگاهها جلب می کنیم.

***

شیرین کاظم زاده- واشنگتن دی سی
نسرین جان، من توصیه می کنم بکلی دور روزبه را خط بکش، او آدم خطرناکی است و زندگی تو و دخترت را ویران می کند، درصورت لزوم با کمک یک وکیل اقدام کن و سرپرستی دخترت را بگیر.

رزا سرکشیک- هامبورگ
نسرین خانم، باید بپذیری که روزبه آدم دروغگویی است، او درگیر مواد مخدر و قاچاقچیان است، با مراجعه بیک وکیل یعنی به اداره پلیس می توانی پرونده او را رو کنی او قابل زندگی کردن با شما نبوده و نیست، خوشبختی خود را ویران نکن، با مهدی راهت را ادامه بده.

حمید خداداد- لس آنجلس
خانم نسرین، چون تقاضای طلاق از طرف روزبه بوده و شما هم قبول نمودید تقصیری متوجه شما نمی باشد درحال حاضر شما و دخترتان از زندگی خود با مهدی کمال رضایت را دارید و باید به آن ادامه دهید و نگران نباشید از لحاظ محبت پدر نسبت به فرزند با تضمین کامل از طرف روزبه می توانید برای دیدار گاه به گاه مقرراتی تنظیم نمائید که باعث شادمانی طرفین باشد.

سعید از شمال کالیفرنیا
نسرین خانم من داستان زندگی تان را خواندم و خیلی متاثر شدم بخاطر اینکه کانون گرم خانوادگی تان به این روز افتاده.این عقیده شخصی من است و در نهایت شما باید تصمیم بگیرید.
اول اینکه واقعیت گرفتار شدن روزبه چه بوده!؟ آیا فقط بخاطر داشتن یک سیگار بوده و یا مقدار آن مواد بیشتر از این حرفها است. شاید سیروس با برادرش روزبه می خواستند کاری انجام دهند که در نهایت سیروس فهمیده روزبه گرفتار شده بلافاصله به ایران برگشته است… این واقعا نکته مهمی است. دوم اینکه چرا روزبه از زندان با شما تماس نگرفته و تلفن دستی اش هم را بر نمی داشته؟ آیا قانون مکزیک آنقدر سخت گیری می کند و اجازه نمی دهد اشخاص خانواده شان را مطلع کنند!؟ من فکر می کنم قضیه بالاتر از این حرفهاست. درمورد خود شما باید بگویم خانمی که بچه و شوهرش را دوست دارد باید خیلی بیشتر از اینها دنبال شوهرش بگردد و تنها بسنده نکند با یک بار به مکزیک رفتن. اوشوهر شما بوده و به این راحتی نباید او را فراموش می کردید. شما حتی به پلیس بین الملل هم مراجعه نکرده اید!؟ حالا اگر شما تحقیق کردید که واقعیت هایی بوده که روزبه گفته و صحت همه چیز بر شما روشن شده حداقل بچه را بدهید به روزبه تا از فشار بر این آدم کم شود. حتی اگر نخواهید به زندگی قبلی تان برگردید، من فکر میکنم روزبه هم آدمی نیست که از دیدار شما با بچه دریغ کند.

شهناز فاضلی- ونکوور
نسرین جان، بنظر من تو حق زندگی داری و خودت را سرزنش نکن! این روزبه است که خودش باعث این مشکل شده و به دنبال کار خلاف رفته تا به زندان افتاده و خبری از خودش به تو نداده و تو هم فکر میکردی که کاملا از زندگیت بیرون رفته و تصمیم گرفتی با کسی آشنا شوی و وقتی با مهدی آشنا شدی ترا مورد محبت قرار داد همین باعث شد که به او علاقمند شوی و وقتی پیشنهاد ازدواج اش را قبول می کنی. تو گناهی مرتکب نشدی به زندگیت ادامه بده؟حقیقت را به همسرت مهدی بگو از او هم بخواه که در این راه کمکت کند و بخاطر روزبه زندگی شیرینت را بهم نزن.

مصطفی دایی زاده – آریزونا
خانم نسرین، نوشته شما بیشتر به یک قصه یا رمان شباهت دارد برادر روزبه از کاستاریکا تلفن میزند و شما شوهرتان را سوار قطار می کنید به سندیه گو برود!؟ بعد با گرین کارت روزبه برادرش می آید امریکا بعنوان پناهنده و یکماه بعد میرود ایران، بعد ناگهان پس از 5/1 سال روزبه درب خانه شما را میزند و میگوید با پلیس دعوا کرده و زندان بوده است و حال شما و فرزندتان را می خواهد؟
ماجرای گرین کارت و خلاصه هیچ چیز واقعیت ندارد.
نسرین خانم با همین شوهر فعلی بمانید هم شما اورا دوست دارید و هم دخترتان، وکیلی بگیرید که در این مورد به شما کمک کند چون روزبه پدر فرزندتان است و حق طبیعی و قانونی دارد که فرزندتان را ببیند. راستی چگونه شوهرتان یک سال و نیم در زندان مکزیک بوده و نتوانسته برای شما نامه ای بفرستد و یا تلفن بزند!!! تعجب آور است.

اگنس – غیائی – ردلند
نسرین خانم، من فکر میکنم شما نباید قبول کنید که دوباره به روزبه برگردید و زندگی خود را از هم بپاشید ولی اجازه دهید که روزبه دخترش را ببیند چون تو نمی توانستی صبر کنی که آیا روزبه بر میگردد یا نه. واقعا فکر می کردی برای او اتفاقی افتاده و من فکر میکنم که باید زندگی ات را با مهدی ادامه دهی با او الان خوشبخت هستی.

ساناز قدوسی- سیمی ولی
نسرین جان، از این که پس از سالها انتظار و سردرگمی بالاخره زندگی آرامی با همسر جدید و فرزندانت داری بسیار خوشحالم، تو نباید به روزبه اجازه دهی این آرامش را از تو بگیرد.
مردی که با خود حشیش حمل می کند و با پلیس درگیر می شود به احتمال زیاد لایق پدری فرزند تو نخواهد بود. در مورد سرپرستی دخترت هم اجازه بده دادگاه تصمیم گیری نماید. دادگاه با توجه به پیشینه روزبه به احتمال زیاد به نفع تو حکم صادر خواهد نمود. تنها سعی کن آرامش خانواده جدیدت را حفظ کنی و در این راه از قانون کمک بگیری.

مسعودا سعیدیان – نیویورک
خانم نسرین، روزبه و برادرش هر دو عضو باند قاچاقچیان هستند و شوهرتان با نقشه قبلی و دروغ به شما به برادرش در کاستاریکا پیوست که به حمل و توزیع مواد مخدر پردازد. و وقتی دستگیر شد برادرش به صورت غیر قانونی و با گرین کارت شوهر شما به امریکا آمد و دوباره غیرقانونی به ایران برگشت. زندگی فعلی شما با مهدی آرام و رضایت بخش است و احساس خوشبختی می کنید.
اگر روزبه مزاحمتان شد بهتر است با گرفتن وکیل و آشکار کردن سابقه اش ثابت کنید صلاحیت نگهداری از دخترتان را ندارد حتی می توانید برادرش سیروس را هم در ایران گرفتار کنید.

برندگان سی دی
از میان جواب های رسیده، به حکم قرعه برای خانم ها و آقایان زیر مجموعه های موسیقی و فیلم ارسال میشود.
سعید احمدی( کنکورد)، حمید(لس آنجلس)، شهرزاد فاضلی (ونکوور)، مصطفی دایی زاده (آریزونا)، اگنس غیایی(ردلند)، سارا قدوسی (سیمی ولی)، مسعودا سعیدیان (نیویورک)، رزا سرکشیک(هامبورگ).