1551-41

مـروری بر مکاتـب
وآثـار نقاشان بزرگ
شهیـن دردشتـی
دکترای هنرهای زیبا و هنردرمانی

بخش هشتم:
اکسپرسیونیسم آبستره

امپرسیونیسم آبستره هرگز نامی ایده ال برای حرکتی که در نیویورک درسالهای 1940 و 1950 جریان داشت نبوده است. منظور از این عنوان این بوده که آن جریان نه فقط شامل کارهای1551-42 نقاشانی باشد که تابلوهایشان سرشار از رنگ های گوناگون و فرم های آبستره بود، بلکه شامل کار آنهائی هم باشد که با فرم های امپرسیونیستی نقاشی میکردند. درنتیجه عنوان امپرسیونیسم آبستره عنوان کار آندسته از نقاشانی شد که آثارشان این وجوه مشترک را داشتند. هدف این نقاشان این بود که احساسات عمیق خود را در رابطه با سوژه های بین المللی ابراز کنند که این خود نتیجه تاثیرات مکتب سوررئالیسم بود. از این طربق این نقاشان توانستند مکتب اکسپرسیونیسم آبستره را در نقاشی ایجاد کنند که دربرگیرنده حالات و نگرانی های بعد از جنگ دوم جهانی بود. باموفقیت خود در این زمینه، نقاشان نیویورک توانستند گوی سبقت را از پاریس بعنوان مرکز نهضت هنرهای مدرن بربایند، وزمینه را برای تبدیل نیویورک به مرکز هنرهای زیبای مدرن در جهان آماده کنند.
نقاشان اکپرسیونیسم آبستره در زمانی به حد بلوغ هنری خود رسیدند که آمریکا دچار مشکلات عظیم اقتصادی و انزوای فرهنگی بود. اما با وجود این، این دسته از نقاشان بتدریج بعنوان نخستین نقاشان پیشرو آمریکا مورد قبول واستقبال قرارگرفتند، وآثارشان بعنوان بهترین از نقطه نظر اندازه، روحیه و خلق و خو پذیرفته شدند.
بعد از جکسون پولاک که در قسمت قبلی این مقاله در باره اش صحبت کردیم، ویلم دکونینگ– مهاجری از هلند – بزرگترین و سرشناس ترین نقاش مکتب اکسپرسیونیسم آبستره در نیویورک بو د. او بیش از هر نقاش معاصر خود یک روش آبستره افراطی را توسعه داد که آمیزه ای از کوبیسم، اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم بود.
دکونینگ بشدت مخالف محدودیتهاتی بودکه یک مکتب نقاشی بر نقاش تحمیل میکرد. او باوجود آنکه نقاش اکسپرسیونیسم آبستره بود از کشیدن اندام انسان خودداری نمیکرد. نقاشی او از زنها آمیزه ای از فرم آبستره و فرم طبیعی اندام زن است. او که بشدت تحت تاثیر کوبیسم پیکاسو بود، سوژه و متن را بصورت مبهم بروی پرده می آورد و اندام ها را یابطور قطعه قطعه میکشید یا بصورت ناموزون در کنار هم قرار می داد. آثار او غالبا حس ناتمام ماندن را به بیننده القا میکند بطوریکه گویا اجزا آن هنوز در حال تکامل ومفهوم یافتن هستند. بعبا رت دیگر نقاشی او را نقاشی جاندار و متحرک میتوان فرض کرد: آنها نشان دهنده رویاروئی خشونت آمیز هستند نه حس آرامشی که عموما خاص آثارهنرهای زیباست.
ویلم دکونینگ گرچه بیشتر شهرتش را مدیون کارهای آبستره اش بود، باوجود این بسوی سوژه های سنتی گرایش داشت تا جائیکه سرانجام بعنوان نقاش سوژه زن شهرت یافت که تمام عمر آنرا نقاشی میکرد. او بعدها به کشیدن مناظر طبیعی روی آورد که آنرا تا سن هشتاد سالگی که در آن زمان دچار آلزایمر شده بود ادامه داد.
دکونینگ در میان نقاشان نیویورک بعنوان باسواد تیم شناخته میشد زیرا که دارای بزرگترین ظرفیت هنری و بهترین تکنیک های نقاشی بود: خصوصیاتی که قابل مقایسه با خصوصیات بزرگان نقاشی گذشته مانند روبن و رامبراند بودند.

1551-43

1551-44