1516-44

بخش سوم
پست امپرسیونیسم

دفعه قبل که در باره سبک نقاشی امپرسیونیسم صحبت کردیم، طی نشان دادن یک اثر نقاشی، گفتیم که منظور نقاشان اولیه این سبک این بود که برداشت های لحظه ای شان از اشیاء را، با استفاده از تاثیرشکست ونفوذ نور برآنها، با تکّه های رنگ برروی پرده نقاشی بیاورند، فرم را – نه با طرّاحی – بلکه با رنگ ایجاد کنند، و توهّم حجم اشیاء را هم با ترکیب نور و رنگ خلق نمایند. همچنین گفتیم که این نقاشان اشیاء را بهمان حالت و ترکیب که در جایشان قرار داشتند میکشیدند، ونظر یا قضاوت شخصی خودشان را در کارشان دخالت نمیدادند.
اما این روند توسط نقاشان بعدی این سبک، که پُست امپرسیونیست خوانده می شوند، دچار تحوّل گردید، که ما دراین بخش در مورد چگونگی آن تحول صحبت خواهیم کرد.
پل گوگن نقاشی فرانسوی بود که نشان دادن فرم توسط کشیدن خط را وارد سبک امپرسیونیسم کرد. و بطوریکه در این اثر او بنام زنی با میوه Woman Holding a Fruit ملاحظه میفرمائید، او فرم را با کشیدن خطوط پُررنگ و تیره در دور اشیاء و یا موجودات جانداری که میکشید، یا از طریق اغراق کردن در درجه شدت رنگها، ایجاد میکرد. او همچنین سلیقه خودش را در نقاشی بکار میگرفت. بعنوان مثال برای جلب توجه به سگی که میکشید، از رنگ قرمز پر رنگ در کشیدن آن استفاده میکرد، و حال اینکه اصولا سگی به این رنگ نداریم.
تاهیتی برای گوگن مظه رسرزمینی بدوی و دست نخورده بود که به آنجا سراغ هارمونی طبیعت و زندگی بی آلایش رفت. او در مدت دو سالی که در تاهیتی زندگی کرد تعدادی تابلو کشید که این یکی از آنهاست. این مال زمانیست که او هنوز توجه به زیبائی های اسرارآمیز طبیعت داشت. اما درآن زمان بر خلاف زمانی که در اروپا بود رنگ های متفاوت طبیعت به او وسایل تازه ای برای بکارگرفتن در کار نقاشی داد. در این اثر نقاشی چنین تاثیری را مشاهده میکنیم: هماهنگی بین طبیعت و انسان. بطوریکه در این اثر میبینیم یک زن تاهیتی با میوه ای در دستش ایستاده ولی گوگن آن زن و طبیعت دور و بر او را نه بر اساس روش های معمول در نقاشی آنروز بلکه برمبنای برداشت های شخصی خود کشیده است. او از این طریق سبک امپرسیونیستی خودش را ایجاد کرد:
فضای مسطح، تکرار ریتمیک خطوط، شکل و میزان رنگها، و بکارگرفتن رنگهای خالص و پررنگ برای ایجاد یک صحنه دکوراتیو.

1516-45

وینسنت ونگوگ، که امروزه از او بنام یکی از بزرگترین نقاشان سبک پُست امپرسیونیسم یاد میشود، دوباره روش ایجاد فرم توسط رنگ را به این سبک برگرداند، و درعوض، دخالت دادن احساس، نظر و قضاوت شخصی را وارد سبک امپرسیونیسم کرد. ما نمونه این کار را در آثارش بخوبی می بینیم.
پُل سزان، برخلاف امپرسیونیست های اولیه که صرفا ً توجه به تاثیر نور بر رنگ و کنار هم گذاشتن تکّه های رنگ داشتند، درصدد بر آمد تا سوژه های بقول خودش محکم تر و جاندارتری را بکشد. بعلاوه، برخلاف آنها که به ترکیب یا کمپوزیسیون آنچه که میخواستند بکشند دست نمیزدند، سِزن اشیاء مورد نظرش را مطابق با سلیقه اش جابجا میکرد. اشیاء را و رنگ آنها را بدون توجه به رنگ اصلی شان میکشید.
هنری ماتیس در این راه از سزان هم پا فراتر گذاشت. او نه تنها کمپوزیسیون اشیاء را جابجا میکرد، بلکه به این هم اهمیت نمیداد که اصلا اشیا بصورتی که او میکشد در طبیعت هستند یا نه. از این نظردرتابلوهایش می بینید که خطوط پیچیده اشیاء ویا اندام یک آدم را با خطوط کوتاه، ساده وبدون ابهام کشیده است. نمونه های این آثار را میتوان در موزه لس آنجلسLos Angeles County Museuom of Art در لس آنجلس و The Norton Simon museum درشهرپاسادینا دید.
این تحولات در سبک امپرسیونیسم، که بتدریج از کشیدن آنچه در برابر چشم نقاش آن قرارداشت، به تغییر دادن کمپوزیسیون و دخالت دادن ذوق و سلیقه و احساس نقاش در آن تبدیل شد، راه را برای سبک دیگری ایجاد کرد: سبک اکسپرسیونیسم. که در واقع برعکس سبک امپرسیونیسم است. این سبک، همانطوریکه از اسمش برمیاید، سبکی ست که در آن نقاش بجای اینکه آنچه را که در برابر چشمانش قرار دارد بکشد، احساس خود را با رنگ بر روی پرده نقاشی میاورد.
در مطلب آینده در مورد این سبک صحبت خواهیم کرد.