Its About Time
شبترانه هاي فرهاد و شهيار
«شبترانه»ي فرهاد بشارتي وشهيار قنبري :
It’s About Time ميخواهد اهل جهان باشد. اهل اكنون واين جا.
ميخواهد، همه ي رنگ ها، همه ي تصويرها، همه ي غزل ها، نت ها وسازها را با «تو» تجربه كند. جوري كه دركنسرت هاي بزرگان جهان ميبينيم.
«شبترانه»ي 17 نوامبر 2012، ميخواهد يك «حادثه» باشد.
دركنار تو!
تويي كه فقط كمي مهربان تر و كنجكاوتر خواهي بود، تا اين «حادثه» را كشف كني.
با هم، چه غزل ها كه نمينويسيم. شنبه شب هفدهم نوامبر
چه قله ها كه فتح نميكنيم:
درSaban Theatre
با هم. من و تو. ما… دركنار بزرگان جهان:
• اردشير فرح Ardeshir Farah
• رامان ستگنارو Ramon Stagnaro
• چارلي بشاره Charlie Basharat
•دان تاي Don Thay
• پدرو اوستاش Pedro Eustache
•همايون خسروي
Homayoun Khosravi
• كيت كمپبل Kate Campbell
• استريو ليزا(ليزا وآلكسStereolizza)
و…….
با همه ي اين بزرگان در گزارش هاي ديگر آشنا خواهيم شد.
اين جا فقط بگذاريد بگويم كه: عاليجناب «پدرو» كه فلوت نواز درجه ي يك جهان است، ساز موسيقي شگفت انگيز فيلم مل گيبسون است:
The Passion of the Christ و با سر «پال مك كارتنيSir Paul McCartney » بزرگ، در آلبوم استثنايي اش: “Chaos + Creation in the Backyard” كار كرده است.
فرهاد و من كه ثانيه شماري ميكنيم، براي رفتن به روي صحنه يي كه از آفتاب اين بزرگان، لبريز است.
اين را پيش از اين هم نوشته ام كه هنرمند بايد در حال دويدن باشد.
حالت لميدن و به بغض نشستن و پلاسيدن، حالتي هنرمندانه نيست.
هنرمند بايد پيشاپيش مردم، مدام درحال دويدن و تجربه كردن باشد.
مدام بايد به قلمروهاي تازه، سرك بكشد!
هنرمند ايراني، اما، دل به دريا زدن را دوست نميدارد!
يادش ميرودكه هنرمند بايد لحظه هاي هنرمندانه داشته باشد. بايد شبيه فكرهايش باشد. هنرمند راستين ميگويد و ميرود. ميرود اماحرفش ميماند. چه بهتر كه شما در همان لحظه ي تولد، به سراغ اش برويد و با او همصدايي كنيد. وگرنه، دير يا زود، به او خواهيد رسيد.
«شبترانه»ي فرهاد و شهيار، شتبرانه ي 17 نوامبر 2012 هم، كاري ست كه پيش از اين، تجربه نشده است. به همين خاطر، در كنار نسل هاي ديگر، جوانترها، بايد كه چنين كاري را ببينند و بشنوند و باور كنند كه: ما هم بلديم! ما هم ميتوانيم برنامه يي به لحن و سبك جهان، به روي صحنه ببريم.
خبر خوب اين كه دانشجويان دانشگاه هاي جنوب كاليفرنيا، اتفاق خوشايند «شبترانه» را شنيده اند و به ما گفتهاند كه: خواهند آمد!
و چه خوب! كه نسل نو، بايد امروز و ديروزش را با هم، ببيند و بشنود.
بايد كه با موسيقي و ترانه ي پيشرو، كاري از جنس جهان بيدار وهوشيار، آشنا شود. بايد بداند كه موسيقي ايرانزمين، يا موسيقي پاپ ايرانزمين، در يك دايره ي بسته ي شش و هشت، وآثاري كه به فتورومان هاي نشريه هاي سوپرماركتي ميمانند، خلاصه نميشود.
و باري، شبترانه ي ما، هرچه هست، پيروزي ترانه وموسيقي بيدار جهان است بر ابتذالي كه بلندگويان بسيار دارد. بلندگوهاي راديويي، تلويزيوني، روز ي نامه يي.
شبترانه ي فرهاد و شهيار وياران زيبايي آفرين شان، پيشنهادي ست براي قد كشيدن. عاقل تر شدن، يا ديوانه تر شدن. چراكه هنر بيدار و هشيار، هنر مترقي، خطر ميكند. با فرمول هاي موفقيت! لجبازي ميكند. ميخواهد چراغ دل عاشقان خسته را، روشن كند. و شاهد ميخواهد. شاهد، هوشيار و بيدار.
در چنين ساعت سنگيني ست كه انتظار داريم از مردمان هوشيار، ما را تنها نگذارند. كساني كه مدام شكوه ميكنند كه: هنرما، بي ارزش است وهنرمندان مان كاري نميكنند، نبايد اين فرصت را از دست بدهند.
Saban Theatre ، تالار بزرگي ست كه تاريخي شگفت انگيز دارد.
از 1930 تا به امروز. در گزارش هاي ديگر، شما را با اين داستان خواندن آشنا خواهيم كرد. و نيز، دوباره به اين نكته اشاره ميكنم كه >شبترانه< يك ترانه ي شنيدني هم دارد، كه اگر بتوانيم، پيش از 17 نوامبر، بخش هايي از آن را بر اينترنت و يا «پيش پرده هاي راديويي، تلويزيوني»(آگهيها) سنجاق ميكنيم.
ترانه يي كه ما را به سوي جادويي خواهد برد. وآخرين جاي ضيافت 17نوامبر است. همه ي بزرگان بر صحنه اند… و همه با هم، با شما كه در تالار آواز، حضور داريد، اين ترانه را اجرا ميكنند.
براي نخستين بار، باز هم به سبك جهان حرفه يي و بيدار، شبترانه، يك كتاب هم منتشر ميكند: درباب زيبايي آفريناني كه صحنه را آفتابي ميكنند.
متن غزلترانه ي It’s About Time هم در اين كتاب آمده است تا كسي به هنگام خواندن اش، پشت سر، جا نماند!
تا هفته ي آينده ، و گزارش بهتر وخواندني تر.
سبز باشيد. سبز جنگل،
صد البته. سبز وآفتابي و…
نو نفس!
شهيار قنبري– فرهاد بشارتي
و زيبايي آفريناني كه شبترانه ي 17نوامبر2012، It’s About Time
را به شما هديه ميكنند.
سه شنبه 16 اكتبر .2012
در آرامش! اقيانوس آرام!