یاد شهرام با آهنگهایش همیشه زنده است و مهربانی هایش که زبانزد بود
هفته گذشته سوشیال میدیا پرازتصاویر دونفره چهره های معروف و غیرمعروف با شهرام کاشانی بود هرکس خاطره ای از او داشت به آن پرداخت، هرچه بود، نوعی یادواره بود.
شهرام کاشانی دلش می خواست دور از هر اعتیادی زندگی کند، دلش می خواست همیشه روی صحنه باشد و با صدای دلنشین خود بخواند، ولی کمتر کسی می دانست که او دچار سرگشتگی هایی از دوران کودکی و نوجوانی خود بود، مادرش نهایت سعی خودش را کرد تا او به عشق خود خوانندگی دست یابد، حتی با او روی صحنه رفت، با او همصدا شد، از سویی مادر بزرگش به یاری آمد، او پشتوانه بزرگی برای شهرام بود. ولی جابجایی ها، تنهایی ها، رقابت های غیرسالم، خنجرهای از پشت سر، شهرام جوان را هم دچار ترس کرد. او زیباترین ترانه ها را خواند آلبوم های عطش، هوس، رنگ عشق، نگو، خوشحالم، بازی تمام است، با ترانه ها و آهنگهای دلنشین و ماندنی، اجرای کنسرت های جمعی و انفرادی، صحنه کاباره ها، کافه ها، نشان داد شهرام هنرمند است. ولی تنهایی همیشه با او بود، 4 سال پیش که درجوانان رادیو با او گفتگو کردیم، از این تنهایی ها گفت، از فضای آشفته هنری گفت، از ناجوانمردی ها گفت.
اخیرا خبرش را از ترکیه داشتیم، ولی حتی خودش می گفت حال و احوال خوبی ندارد دلش می خواست دوباره روی پای بایستد، دوران طلایی نوجوانی خود را در موزیک منعکس کند ولی مهلتی نیافت.
شهرام نوجوان آمد و جوان رفت. همیشه یادش با آهنگهایش زنده است.