1349-87

عباس رضوی هم به «هفت هزارسالگان» پیوست 1349-86هر روز خبر مرگی از دوستان را می شنویم… وهنوز اشک چشمهایمان خشک نشده است که خبر مرگ دیگری را می شنویم… نسلی  دارد منقرض میشود اما عباس رضوی چرا؟ او که سن و سال مرگ آوری نداشت. آن قصه ها هم که بعد از مرگ غافلگیر کننده یکی گفته میشود که در مورد او مصداقی نمی یافت، اوردوز کرده بود ؟ مشروب یا سیگار جگرش را سوراخ  کرده بود؟ و یا…؟ نه هیچکدام اینها  نبود مردی پاکدل بود و شریف و آزاده کم توقع، فروتن، وضع نامساعدی نداشت اما در لشکرکشی بانکها تسلیم شد و خانه اش به باد رفت… به دنبال سفری به ایران رفت می گفت خواهرم درگیلیارد دماوند  باغچه ای دارد می خواهم بروم و در را به روی جماعت ببندم و نفسی بکشم… اما آنجا را هم برنتابید و برگشت، اوضاع بدتر از همیشه بود کسی به یاری اش نمی آمد… این همه تلویزیون داریم و او هم مردی بود که سالها در تلویزیون فیلمبردار بود… اما تلویزیون ها اگر می خواستند هم که نمی خواستند پولی بدهند همانقدر که مدیران محترم تلویزیون او را به همکاری مشرّف می فرمودند خیال میکردند کار محبت را در حق او تمام کرده اند.
اهل تاتر هم بود با مرتضی عقیلی همکاری داشت اما نمی دانیم چرا مرتضی از او خبری نمی گرفت که کاش می گرفت، کاش اداره و مدیریت متل کوچکی راکه در شمال داشت به او می سپرد. کاش … کاش… اما تمام درها به روی او بسته بود، ما هم که اوضاع او را می دانستیم خودمان هشت مان گرو نه مان بود دیگر او را ندیدیم که جایش به راستی کنار ما خالی بود سراغش را از این وآن می گرفتیم  که آنها هم بی خبر بودند که ناگهان شنیدیم سکته ی مغزی کرده هنوز این خبر را باور نکرده بودیم که گفتند تمام شد. تمام شد؟
مراسم بزرگداشت عباس رضوی همین یکشنبه از ساعت 4 الی 6 بعد از ظهر در خانه فرهنگ ایران واقع در ولی، تقاطع وینتکا و ستیکوی برگزار می شود.