پیمان قاسمخوانی از یکجهت برای سینمای ایران نمونهای منحصربهفرد است. او تنها فیلمنامهنویسی است که توانسته صرفاً به دلیل متنهای قابلتوجه و جذاب نامش را بر سر زبانها بیندازد. فیلمنامهنویس بودن باعث میشود نگاه متفاوتی به این شهرت داشته باشیم چراکه نویسنده نهتنها درنتیجهٔ نهایی و در تصاویر ثبت شده توسط دوربین حضور ندارد، بلکه در اکثر موارد حتی در پشت دوربین هم خبری از او نیست. ایده و طرح کلی داستان توسط او نوشته شده و به کارگردان سپرده شده است و در نهایت موفقیت یا شکست پروژه به نام کارگردان نوشته میشود اما تداوم کیفیت کارهای قاسمخوانی باعث شده تا نگاه او به کمدی در تمام فیلمنامههایش قابلشناسایی باشد و خود او را به ستارهٔ این بازی تبدیل کند. چنین سابقهای از یک فیلمنامهنویس که آثاری چون مارمولک و ورود آقایان ممنوع را خلق کرده است؛ تماشای اولین فیلم کارگردانی شده توسط او را با جذابیتها و کنجکاویهای فراوان همراه میکند.
داستانگویی با پایههای روایی واقعی باعث شده قاسمخوانی بتواند شوخیهای فراوانی را که کموبیش در واقعیت ریشه دارند وارد فیلم کند. این سبک شوخیها در فضای رسمی و خشک رسانههای کشور متفاوت و جذاب به نظر میرسند و بهراحتی توجه مخاطب را جلب میکنند.
موفقیت قاسم خوانی در این است که توانسته طیف بسیار متنوعی از شوخیها را وارد فیلم کند و متناسب با فضای داستان به کار گیرد. بخش دیگری از شوخیها بر اساس مسائل روز و عادتهای نادرست جامعه نوشته شدهاند. برای مثال در سکانسی از فیلم دو بازیگر مشخصات پرونده قتل را در اینستاگرام قرار میدهند تا مردم نظر خود را دربارهٔ قاتل اعلام کنند! نگاه هجوآمیز و غیر جدی به رویدادها بخش قابلتوجهی از شوخیها را به خود اختصاص میدهد که در مواردی بسیار متناسب و خندهدار از آب درآمدهاند.