چه راهکاری وجود دارد؟
مردم باید این مسائل را مورد توجه قرار دهند.امروز بسیاری از شرکتهای تولیدکننده سیدی تعطیل شدهاند.یک M.P.3 به بازار میآید و خیلیها هم که از ضرر آن بیخبرند، خوشحال میشوند که ۲۰ ساعت از کارهای فلان هنرمند را با5هزار تومان خریدهاند.این مسئله بزرگترین لطمه را به هنرمندان و تولیدکنندگان میزند.
وقتی تولیدکننده نتواند هزینههای خود را تأمین کند، به هنرمند نمیتواند دستمزد دهد،وقتی هم دستمزد هنرمند کفاف زندگیاش را ندهد، دیگر هنر را رها میکند. جامعه باید حواسش به این مسئله باشد. خودم هم دارم این مسائل را حس میکنم. از سال ۸۷ تا الان که سال 1396 ده سال است یک ریال از بابت کنسرت و آلبوم در این مملکت درآمد نداشتم. حالا تا جایی میتوانم خودم را اداره کنم اما خطر این مسائل وجود دارد، ولی یک جوان تازهکار نمیتواند خود را اداره کند.شنیدهها حاکی از این است که پیشنهاد و توافق اولیهای به وجود آمده تا برای صد نفر مجوز برداشته شود. قبلا این تعداد ۶۰ نفر بود ولی الان اسامی به صد نفر رسیده است.امیدوارم این قدر متحول شده باشند.اگر به نظر من باشد باید به همه افراد مجوز داد.این جامعه است که سبک و سنگین میکند و حق انتخاب دارد.مگر این آقایان که در این مملکت مدیر شدهاند،از سرزمین و سیاره دیگری آمدهاند؟اینها هم از همین جامعه بیرون آمدهاند.من این حرف را قبلا هم در مصاحبه های قبلی گفتم و الان هم در مصاحبه ای که شما انجام می دهید می گویم چطور شد که اینها میفهمند ولی مردم نمیفهمند؟چرابب اینها خودشان را تافته جدا بافته و عاقلتر از مردم میدانند؟این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند فرهنگی را بپذیرند یا نه. خانوادهها خودشان بلدند چه کار کنند. یک توجیه که در ممیزی وجود دارد این است که هر اثری منتشر میشود یک غذای روحی است و ممکن است این غذا مسموم باشد. پس باید جلوی ورود غذای مسموم به جامعه گرفته شود.
نظر شما چیست؟
باید به آنها بگویم به شما ربطی ندارد که غذا مسموم باشد،شاید یک نفر بخواهد غذای مسموم بخورد و خودش را بکشد.اما همه که این کار را نمیکنند.حالا این که مگر توانستهاند جلوی غذای مسموم را بگیرند؟موسیقی زیر زمینی از کجا درآمده؟
چون نگذاشتند مردم کارشان را بکنند و جلوگیری کردند موسیقی زیرزمینی بیرون
آمده و جلویش را هم نمیتوانند بگیرند.امروز دنیا دنیای دیگری است.
شما قائل به هنر سیاسی هستید؟
سیاست به تمام ارکان زندگی اجتماعی مردم ورود کرده است.در ایران همه چیز را سیاسی کردهاند. حتی اگر در دکان نانوایی به وضعیت آرد هم اعتراضی بشود
میگویند کار سیاسی انجام شده است.حتیاربنابرا یک دعای سیاسی کردند.این
سیاست است که به حق و حقوق هنرمندان ورود کرده است وگرنه هنرمندان کاری
به سیاست ندارند.
س-یعنی هنرمندان خودشان دوست ندارند وارد سیاست شوند؟
ابدا،سیاست است که به هنرمندان کار دارد و جلوی کارشان را میگیرد.
چه کار باید کرد؟
خواهش میکنم در این مورد دیگر نپرسید من دیگر درباره آن حرف نمیزنم.مردم
باید در این باره تصمیم بگیرند چه کار میکنند.یا آن کسانی که حق ندارند در کار مردم دخالت کنند باید بفهمند که نباید سیاست را وارد همه ارکان زندگی مردم کنند.در آخر هم خودشان خسته میشوند و هم مردم را از کار و زندگی میاندازند.همه چیز سیاسی شده،موسیقی،ورزش،کتاب،فرهنگ و..سیاست و دولت باید در خدمت اینها
باشد.
ولی قبول دارید که برخی هنرمندان در خدمت سیاست هستند؟
خیلی.اینها آدمهای بیچاره و بیمایهاند که به دنبال قدرت هستند.
پس میتوان گفت که هنرمندان باید سیاست را بشناسند ولی سیاسی نباشند؟
مسئله این است که یک بار شما در مبارزه با سیاست هستید و همه چیز را به نفع خودتان و به نفع افکارتان دارید سیاسی میکنید.این کار خوبی نیست.بعد سیاست کاری میکند که مردم را به مقابله با خودش دعوت میکند.چرا باید سیاست طوری در زندگی مردم دخالت کند که مردم و هنرمند را به دعوا در مقابل خودش بطلبد.
این بینش بالای هنرمند است که موقعیت را بشناسد و بر اساس آن شعر و آهنگ را
انتخاب کند و همگام با مردم باشد.یک وقت هست مردم زندگی عادی دارند و شما اگر بیایید حرف سیاسی بزنید میخندند. وقتی سیاست برای مردم باشد حرف دیگری است؛ یعنی همه کار برای زندگیدادن به مردم انجام میدهد. هنرمند هم چون جزئی از مردم است، از برنامههایی که سیاست برای مردم و رفاه جامعه دارد بهرهمند میشود.یعنی آنجایی که هنرمند تشخیص میدهد کاری به نفع مردم است باید وارد شود؟وظیفه دارد حرف مردم را در مقابل سیاست بزند. بعضی از هنرمندها هم حاضر نیستند این کار را انجام دهند.
آیا این عیب هنرمند محسوب میشود؟
نه عیبش نیست؛ میگوید دلم نمیخواهد این کار را بکنم، دوست دارم زندگی
خودم را داشته باشم. برخی دیگر هم نمیتوانند تحمل کنند و میگویند ما میخواهیم حرف مردم را بزنیم.
چندسالی هست که با سازهای ابداعی خودتان کنسرت برگزار میکنید. لطفا یک ارزیابی از سازهای خودتان داشته باشید.
اگر همینها را بتوانیم خوب معرفی بکنیم که هنرمندان از این سازها استفاده کنند و مردم بشنوند و خاطرهای برایشان ایجاد کند، مفید خواهد بود؛چرا که سازها را تهیه میکنند و مینوازند و ارتباط برقرار میکنند.البته این زمان میخواهد.در این شش – هفت سالی که این سازها را ساختم،متأسفانه در ایران به دلیل این که ممنوع الکار بودم نتوانستم آنها را به صحنه ببرم. این سازها برای ایرانیها در داخل ایران ساخته شده ولی هنوز شناخته نشدهاند. هرچند با این سازها در خارج از کشور کنسرت دادم و سازها خیلی خوب روی صحنه خودشان را نشان دادند و هرکس شنیده بسیار لذت برده است.البته جلوهکردن ساز به توانایی نوازنده بستگی دارد، چون ساز را نوازنده معرفی میکند نه سازنده آن.من سالها نیاز به این صداها را تجربه و حس کردم و بعد به سازسازی پرداختم که کاری بسیار وقتگیر و هزینهبر است و در کل کار سختی است. ساز وقتی از کارگاه بیرون میآید و میخواهیم به صدایش بیاوریم باید کلی وقت صرف کنیم تا به آن صدایی که میخواهیم برسیم. خوشبختانه این سازها
تا اینجا خیلی خوب خودشان را نشان دادند. از این ۱۵-۱۶ سازی که طراحی کردم و ساختم، بعضیهایش فقط یک نوع دارند و هنوز ادامه ندادم. بعضی هم هر کدام چهار، پنج نوع دارند که در ارکسترهای مختلف استفاده میکنم. نوازندگان خارجی وقتی با این سازها برخورد میکنند و با آنها مینوازند خیلی از آنها خوششان میآید.
نوازندگانی از آمریکا، کانادا، اروپا و روسیه در گروه ما بودند که خیلی این سازها را دوست داشتند و وقتی سازها را از آنها گرفتم، خیلی ناراحت بودند. زمان میخواهد که مردم ایران این سازها را در صحنه ببینند و با آنها آشنا شوند. نوازنده هم باید با این سازها ارتباط برقرار کند و هر سازی که به نوازنده میدهند، باید شخصیت آن را درک کند و بداند چه نوع صدایی از آن در بیاورد و چه ملودیهایی با این ساز بهتر نواخته میشود. برای مثال،اگر یک قطعه برای نی نوشته شده باشد، وقتی برای سنتور نوشته میشود، تفاوت دارد. هنرمندانی هستند که سازهای دیگر مینوازند و سازهای من را هم مینوازند اما باید با این ساز چند سال زندگی کنند و با فضای آن آشنا شوند. بعد هم براثر زیاد نواختن و زیاد شنیدن از سوی مردم خاطره ایجاد شود.
سازهای من در ایران هنوز به جایی نرسیدهاند که خاطره ایجاد کنند و من منتظرم این سازها روزی در صحنه باشند و مردم آنها را بشناسند.
آیا معتقدید سازهای شما نوازنده مخصوصی میخواهد یا نه؟
مثلا درباره سازاساغربکه نوازنده تار میتواند آن را بنوازد؛نوازنده نباید فکر کند این تار است.بعد از چند وقت میبیند این ساز ملودیهای خاص خودش را میخواهد.
میتوان ملودیهای تار را هم با آن نواخت. پس این ساز وقتی لهجه خاصی دارد، باید ملودیهای خاص خودش را پیدا کرد.
معتقدید از ابتدا این ساز را کسی فرابگیرد؟
هم میتواند از ابتدا یاد بگیرد؛ هم این که کسی که مثلا سنتور مینوازند، میتواند
تندر هم بنوازد ولی نباید فکر کند همان سنتور است، چون تکنیک و زمانبندی آن فرق دارد و فرم مضرابزدنش کاملا تفاوت دارد. ساز ادل و دلب را مثل ویلن مینوازند ولی ویلننواز ایرانی خیلی بهتر با آن ارتباط برقرار میکرده و میگوید خیلی ایرانی است.وقتی یک چهارمضراب سهگاه یا ابوعطا مینوازند، خیلی آنها را راضیتر میکند تا وقتی با ویلن مینوازند. چون این ساز پوست دارد که شرقیتر است و احساس دیگری به نوازنده دست میدهد. تمام اینها در صورتی است که با ساز بنوازند تا با ساز آشنا و دوست شوند. با ساز باید معاشقه کرد تا بتوان صدای آن را خوب درآورد.پس نوازنده خیلی مهم است که ساز را چطور مینوازد و آن را معرفی میکند. هنوز به علت این که من شش سال است که در ایران کنسرت ندادهام،مردم ایران هنوز ساز من را درست در صحنه ندیدهانددر دنباله مصاحبه استاد گفتند؟طی سالها فعالیتم در عرصه موسیقی شاگردان بنام و برجستهای را آموزش داده ام حسامالدین سراج یکی از همین هنرمندان است؛خواننده موسیقی سنتی و نوازنده سنتور و سه تار. سراج شیفته منش و هنر استادش است و بیشک همین امر سبب شد آگاهانهتر و با علاقه بیشتری در موسیقی آوازی قدم بردارد.او در مورد آشنایی و انتخاب شیوه آوازی استادش میگوید: اآشنایی من با موسیقی به دوران خردسالیام برمیگردد. آن زمان ٨ ساله بودم وصدای استادانی چون استاد حسین قوامی(فاخته ای) که بسیار برایم شگفت انگیز بود را بسیار علاقه داشتم) و دیگر صداها را میتوانم از ایرج خاجه
امیری،اکبرگلپایگانی،محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی و دیگربزرگان آواز که در برنامه گلهای رادیو پخش میشد و سبب شد علاقهمندی من به موسیقی و آواز بیش از گذشته شود.ابتدا با نوازندگی به عرصه موسیقی وارد شدم، علاقه بسیاری به صدای سنتوراستاد پایورداشتم وآموختن این ساز را درشهر اصفهان نزد استاد سیروس ساغری دنبال کردم و بعد از آن به تهران آمدم و در محضر استاد پایور نوازندگی سنتور را ادامه دادم. همچنین ازاستادان عزیز دیگر چون (پشنگ کامکار) و(رضا شفیعیان) نیز دراین زمینه بسیار بهره بردم.
ادامه دارد