1465-48

– شاید خبر نداشته باشی اما مصاحبه ای که با هم انجام می دهیم در خیلی از رادیوهای ایرانی دیگر هم پخش می شود. در اروپا بیش از ۸ رادیو این برنامه را پخش می کنند و در کشور های از جمله استرالیا ، نیوزلند، کانادا و …. البته بسیاری از هموطنان مان از طریق فیس بوک این گفتگوها را دنبال می کنند و همه این ها یک معنا دارد و آن اینکه لیلا محبوب مردم ایران است.
– هر موقع با هم صحبت می کنیم نا خودآگاه به سال های قدیم بر می گردیم. روزی که در دفتر مجله جوانان نشسته بودم ( البته نمی گویم چند سال پیش!) در دفتر وارد شدی، حال و احوال کردیم. چند سال بود که تو را ندیده بودم و بزرگتر شده بودی و به من گفتی خواننده شده ام.
لیلا: بله. آن زمانی که شما می گویید ۱۴ یا ۱۵ ساله بودم.
– آقای بدیع زاده از صدایت خیلی تعریف می کرد.
لیلا: یک سری از آهنگ های ایشان را هم خواندم.
– وقتی خواندی، من با بدیع زاده در رابطه با صدایت صحبت کردم. می گفت: این دختر یک قمر جوان می شود.
لیلا : این موضوع خیلی مهم است که شخصی مثل آقای بدیع زاده از صدایم تعریف کند و برایم خیلی مهم است که از طرف آقای صدرالدین الهی یا از طرف آقای فرهنگ فرهی تایید شوم.
– البته شما از همان سن کم مورد تایید و تحسین بوده اید. یادم می آید در آن سالهایی که خوانندگی را شروع کردید و به روی صحنه رفتید بسیار مسلط بودید.
لیلا: بخاطر اینکه من در پشت صحنه تئاتر با پدر و مادرم بزرگ شدم. در حقیقت این مساله در خون من بود و به روی صحنه رفتن برایم تازگی نداشت. از طرفی هم که از ۵ سالگی جلوی دوربین سینما رفته بودم و فیلم های مختلفی را بازی کردم. در همان سن کم علاقمند به خواندن بودم. البته خود شما هم به من خیلی کمک کردید. در یکی مهمانی همه هنرمندان حضور داشتند … آنجا شروع کار من بود.
– کار خیلی خوبی کردم!
لیلا: واقعا ممنونم از شما. البته من در چند فیلم از جمله «قمار زندگی» ، « من هم گریه کردم» ، «چرخ بازیگر» با همان صدای بچگانه ام در سن ۶ سالگی خواندم. در فیلم « 4 خواهر» با خانم گوگوش و شهین نازنین هم خواندم. یادش بخیر!
– شاید خیلی ها نمی دانستند که تو با گوگوش فیلم بازی کرده ای.
لیلا: بله من با گوگوش در ۲ فیلم بازی کردم که یکی از آنها « 4 خواهر» و دیگری «گناه زیبایی» «4 خواهر» داستان ۴ خواهر بود که پدرشان به خاطر کهولت سن نمی توانست کار کند. در زندگی شان اتفاقات مختلفی افتاد و این ۴ خواهر دست به دست هم دادند و زندگی شان را ساختند و با کمک هم و بدون کمک گرفتن از کسی یک خانه ساختند.
– از خانم شهین خبر داری؟
لیلا: کار نمی کند. او چند سال است که خارج است و زندگی روزمره اش را می گذراند.

1465-49

– از خانم آذر شیوا چطور؟
لیلا: ایشان هم فرانسه هستند. این عزیزان مثل مادرم هستند و من در فیلم هایی که با آنها بازی کردم بزرگ شدم و انس گرفتم. خانم پوری بنایی هم یکی از این عزیزان است که هر بار به اینجا سفر می کنند همدیگر را می بینیم. او در ایران به فعالیت های خیریه و کمک رسانی به کودکان پرداخته. اتفاقا من در همین رابطه با ایشان خیلی صحبت کردم. آخرین آهنگم «فرشته های کوچولو» هم در این رابطه بود، مورد اسقبال بسیاری از بنیادهای خیریه قرار گرفت و برایم تقدیرنامه فرستادند. خودم خیلی دوست دارم که به این کار وسعت بدهم و دوست دارم که شخصا سهمی داشته باشم به این بچه های بی پناه و بی خانمان کمک کنم. من فکر می کنم با همدلی و همکاری می توانیم همگی جلوی کار اجباری آنها را بگیریم و این فرشته ها را از بی خانمانی رها کنیم مخصوصا در ایران.
– من فکر نمی کنم برای تو فرقی داشته باشد که این فرشته ها ایرانی باشند یا افغانی یا بنگلادشی!.
لیلا: بله من معتقدم که ریشه همه ما انسانیت است و واقعا فرقی نمی کند که آنها اهل کجا باشند.
-باید توضیح بدهم که در کنار ما حامی بزرگ لیلا جان یعنی فریبا فروهر نشسته است.
فریبا: من هم به شما و شنوندگان رادیو جوانان سلام می کنم.
– فریبا جان خیلی ممنونم که آمدی و در این برنامه همراهمان شدی. این را بگویم که در این چند سال همیشه از لیلا تعریف فریبا را شنیده ایم.
فریبا: این حق شناسی انهم از طرف خواهر بزرگتر برای من خیلی ارزشمند است.
لیلا: جالب است که دکتر هلاکویی همیشه می گوید اختلاف سنی بین بچه ها بهتر است حدود ۳ سال باشد اما من و فریبا ۵ سال تفاوت سنی داریم. البته فریبا از من کوچکتر است و از همان بچگی رابطه خاصی بین من و او بود و همینطور ادامه داشت تا به امروز. این عشق و محبت یا به قول آمریکایی ها UNCONDITIONAL همیشه بین ما بوده وخدا را شکر می کنم که یک خواهر بسیار خوب در کنارم دارم که هم در زندگی خصوصی ام همراهم است و هم در کار. این واقعا شانس بزرگ زندگی من است.
فریبا: البته برای من همینطور است. واقعا لیلا از زمانی که کوچک بودم مثل یک پدر حمایتم کرد. پدر و مادرمان خیلی زود از هم جدا شدند اما لیلا برای کل خانواده زحمت کشید و من محبت های او را هیچ وقت فراموش نمی کنم. با اینکه او از من تشکر می کند اما من ذره ای نمی توانم زحمت هایش را جبران کنم. هر کاری برایش بکنم کم است. من هم خودش، هم شخصیتش و هم کارهایش را دوست دارم. خودم هم به کار موسیقی علاقه مند هستم و خدا را شکر توانسته ایم با کمک هم این کار را به ثمر برسانیم.
– این شانس نصیب هر کسی نمی شود. خیلی کم دیده ام که از آدم ها از خانواده خودشان اینطور حمایت شوند و کسی را داشته باشند که اینطور پشت شان باشد. واقعا جای تبریک دارد. اینکه لیلا به خاطر اخلاق خوب و انجام وظایف به عنوان خواهر بزرگتر همیشه مورد تقدیر قرار گرفته است و فریبا همیشه مثل یک مرد در کنار لیلا ایستاده است.
فریبا: البته نباید مادرم را فراموش کنیم. او همیشه رابطه بین من و لیلا را گرم نگه داشت و محبت و عشقی که به ما داده است باعث شده که همیشه در کنار هم باشیم.

1465-51

– در واقع مادر شما مهره اصلی این خانواده گرم بوده است.
لیلا: عشق و محبتی که یک بچه در سن ۵ تا ۹ سالگی از خانواده می گیرد خیلی مهم است. این عشق و محبت باعث می شود که بتوانی تمام عمر با عشق و آرامش زندگی کنی. خوشبختانه ما این شانس را داشته ایم و این عشق را هم از طرف مادر و هم از طرف پدرم گرفته ایم. مادر همیشه برایمان زحمت کشیده است.
– شما برادر ندارید؟
لیلا: چرا ما یک برادر داریم که البته از پدر جدا هستیم. پسر آقای داوود اسماعیلی است که کارگردان سینما بودو به رحمت خدا رفته. برادرم با ما بزرگ شده و در حقیقت هم برادرمان است و هم بچه مان! او اینجاست. به تازگی هم فارغ التحصیل شده و در زمینه فیلم و موزیک فعالیت می کند.
– همین برادر را دارید؟
لیلا: فریدون یکی دیگر از برادرانم است که از پدر یکی هستیم. او در حال حاضر در ایران زندگی می کند. یک خواهر دارم سهیلا که در سن حوزه است و همدیگر را به صورت مرتب می بینیم. کامران فروهر را هم خدا رحمتش کند. او چندین سال است که فوت کرده و من رابطه خیلی نزدیک و صمیمی ای با او داشتم. کامران هم هنرپیشه سینما بود و هم از دوبلورهای قدیمی. من و کامران به همراه خانم سپیده در فیلم بی قرار بازی کردیم.
– شما اصولا در این فصلها از لس آنجلس خارج می شوید.
لیلا: بله . حدود ۲۷ سال است که در غربت زندگی می کنیم و از وطن دور هستیم. هر سال عید نوروز این شانس را داشته ام که با هموطنان عزیزم در سرتاسر دنیا دیدار کنم و جای خالی وطن را با حضورشان پر کنم. از همه سنی به دیدنم می آیند. از بچه ۵ ساله تا پدربزرگ و مادر بزرگ ها.
– بارها و بارها من برخورد لیلارا با مردم دیده ام. بیش از چند دهه است که روزنامه نگار هستم و رابطه بسیاری از هنرمندان با مردم را از نزدیک دیده ام. متاسفانه برخی از هنرمندان برخوردشان با مردم سرد است و بی تفاوت از کنار آنها می گذرند. برخورد های تند می کنند و فکر می کنند این کار لازمه شهرت و محبوبیت است در حالیکه لیلا بسیار فروتن و مهربان با آنها برخورد می کند. واقعا هیچ وقت ندیده ام که خنده از صورتش برود و اینها خصوصیاتی است که باید در ذات یک هنرمند باشد.
لیلا: من از بچگی با مردم بزرگ شده ام. این رابطه برایم غریب نیست. از همان بچگی مردم به من عشق و محبت داده اند به خاطر این است که نمی توانم قدرشناس .نباشم
– حالت دشمنی و یا رقابت با همکاران تا به حال از تو ندیدم.
-نه هیچوقت! من واقعا همه را دوست دارم و برایشان احترام قائلم و بیشتر حواسم به کار خودم است.
فریبا: تا اونجایی که ممکنه سعی میکنیم جنگی درمیان نباشد ولی اگر ببینم حقش دارد پایمال میشود اون زمان برایش میجنگم.
لیلا: خارج ازکشور کارکردن سخت است، ما ایرانیان عده ی زیادی هستیم ولی باز هم چون که خارج از کشور هستیم امکانات کاری کمتر وجود داردو باید خیلی از این دیوارهارا شکست و تنها چیزی که میتواند آدم را سرپا نگه دارد عشق به کار است. یعنی اگر کسی بیاید دراین مارکت بخواهد هنرمند بشود باید واقعا از صمیم قلب این کار را دوست داشته باشد. مثل خود شما الان در خارج از کشور میبینید چقدر مجله و روزنامه آمده و رفته ولی این ایستادگی که شما کردید برای مجله جوانان جای دیگری ندیدم و این عشق به کارتان است.
– یک روز دو تا از همکارهامون و حتی هنرمندان به من گفتند چرا جوانان مثل جوانان ایران در قدیم به مسائل پشت پرده و فاش کردن نمیپردازد؟ گفتم ما تو ایران هنرمندهامون با 40-50 میلیون جمعیت روبرو بودند. ما همه ازیک تونل سخت گذشتیم و اومدیم اینجا همه زخمی هستیم حالا اگربیاییم و یک نمکی هم روی زخم بپاشیم روا نیست.
لیلا: ما که آمدیم اینجا طی سالها خیلی سختی کشیدیم، خیلی راه ها را باز کردیم، حالا توقع داریم هنرمندانی که از ایران می آیند به پیشگامان احترام بگذارند و بدانند که آنها این دروازه ها را گشودند.
– ای کاش یک روزی شما ها هم بروید ایران برنامه اجرا کنید مثلا بروید کیش یک کنسرت بگذارید.
-ما که هر سال آرزو میکنیم باور کنید آقای ذکایی من خواب زیاد میبینم و اکثرا هم تعبیر میشود. من خواب دیدم رفتم ایران کنسرت دارم توی یک پارک خیلی بزرگ انقدر جمعیت دم در ایستاده که من نمیتونم عبور کنم و بروی دستهایشان مرا می برند و میروم بروی صحنه و اکثر موزیسینهایی که اینجا با من کار میکنند، همانجا روی صحنه بودند.
– و من فکر میکنم که این اتفاق خواهد افتاد.
– الان خواننده های زن درایران میخوانند ولی فقط برای خانمها. کم کم دارند اجازه میدهند که برای آقایان هم بخوانند همین الان توی گروههای کر خانمها هستند.
– شما از عشق گفتین ایا والنتاین را معمولا با اسی خان شوهرتان میروید بیرون؟
-بله میریم رستوران غذایی میخوریم یا یک سفر کوتاه دو سه روزه میرویم ولی امسال اینجا بودیم.
فریبا: ولی همیشه قبلش اسی جون میاد برای همه , مامان و من گل و هدیه میدهد و بعد با لیلا جون میرود بیرون.
– شما میدونید من این اسی خان را چقدر دوستش دارم؟ انقدر ایشون مهربون، انقدر فروتن و انقدر صورت مهربونی و مثبتی دارد. وقتی وارد یک مجلس میشود روی آدمها تاثیر خوبی دارد. گفتم لیلا یک دعایی چیزی پشتت بوده که چنین شوهری نصیبت شده البته اسی جان هم خیلی شانس آورده.
-طرفدارهای من که خیلی سفت و سخت مرا دوست دارند و توی سفرها از ایران میایند مثلا به ترکیه یا جاهایی که برنامه دارم، تا اسی رو میبینند میگویند آقای اسی مواظب لیلا خانم باش ؟ من هم میگویم احتیاجی به سفارش نیست، اسی همینطوری مهربانی تو ذاتشه. من همیشه دنبال یک مرد مهربان میگشتم و خوشبختانه اسی را پیدا کردم.
-اسی کدوم آهنگتو دوست داره؟
-اسی همه ی آهنگهای منو دوست دارد و تو ماشینش گوش میکند و یکی از طرفدارهای من است، به غیر از اینکه شوهر خوبی هم است.
– من خیلی از ادمهای معروف و یا ثروتمند را دیدم که بعد از اینکه ازدواج کردند و یا مشهور شدند و یا بچه دار شدند از شهر و دیار میروند و اصلا دیگه مادرشان یادشان میرود. ولی شما ها را هیچوقت ندیدم مادرتان را فراموش کنید و همیشه کنارش بودید و دیگران شما را به عنوان الگو استفاده میکنند، که اینجوری مهربانانه و فداکارانه کنارش ایستادید.
-شما پیش بینی میکنید که آینده موسیقی ایرانی در خارج چه خواهد شد؟
قبلا خرج سی دی ها را کمپانیها میدادند و باری از روی دوش ما برداشته میشد ولی جدیدا اینطور نیست و دیگر خرج همه اش به عهده ی خودمان است ولی با این حال خیلی فعالتر شده ایم و این نکته ی خیلی جالبی است برای من که هر خواننده ایی ماهی یک آهنگ جدید داره توی سایتهای مختلف واین نشان دهنده ی این است که موزیک بازارش گرمه.
– رسانه ها هنوز به آهنگهای قدیم متکی هستند چرا که مردم با اونها خاطره دارند.
– ما الان به سختی داریم مخارج آلبوم را می دهیم 10 تا کنسرت می گذاریم که بتوانیم مخارج آهنگهای جدید را بدهیم و اگر مردم یک لحظه به این فکر بکنند حتی اگر طرفدارهای من به این فکر بکنند و دست از کپی کردن بردارند نه تنها برای ما بلکه برای جامعه ی هنری خوب خواهد شد.
-بزودی اینطور خواهد شد و به نفع همه شما خواننده ها خواهد شد
– شخصی مثل شما آقای ذکایی به راحتی میتوانید یک سندیکای هنرمندان را شروع بکند.
اولین سندیکا در ایران را اقای مهدی میثاقیه افتتاح کردند و من خیر مقدم میگفتم و آقای هویدا آمدند اونجا هم خیلی دیراتفاق افتاد. واگر الان هم سندیکای تاسیس بشود برای نسل آینده خوب است.