1331-43

 

1331-42

و تنش‌دار بدن او مشخص شده و با حذف علایم، روند درمان آغاز می‌شود.
نام فرادرمانی از آنجا بر روی این شاخه گذارده شده است که از نوعی نگرش به نام فراکل نگری ناشی شده است. در این نگرش به انسان، به وسعت و عظمت جهان هستی نگاه می‌شود نه صرفاً مشتی گوشت و پوست و استخوان.
جهان انسان شد و انسان جهانی         از این پـاکیــزه تـر نـبود کــلامــی
در این نگرش، انسان مجموعه‌ای است از جسم، روان، ذهن و کالبدهای متعدد دیگر، مبدل‌های انرژی مختلف (چاکراها) کانال‌های محدود و مسدود انرژی (کانال‌های مطروحه در طب سوزنی)، حوزه‌های مختلف انرژی پولاریتی بدن، حوزه‌ی بیوپلاسما، شعور سلولی، فرکانس مولکولی… و بی‌نهایت اجزای تشکیل دهنده‌ی ناشناخته‌ی دیگر.
در این مکتب عرفانی برای درمان انسان، به همه‌ی اجزای وجودی او توجه شده و کل وجود، به طور همزمان در ارتباط با شبکه شعور کیهانی قرار می‌گیرد تا با صلاحدید و هوشمندی آن، نسبت به رفع اختلال در اجزای مختلف، کارهای فرادرمانی لازم، توسط شبکه روی بیمار صورت گرفته و مراحل درمان را طی کند.
بنابراین، از این دیدگاه، برای درمان همه نوع بیماری می‌توان از اتصال به شبکه شعور کیهانی کمک گرفت و فرادرمانگر اجازه ندارد که هیچ نوع از انواع بیماری‌ها را غیرقابل علاج بداند، زیرا برای شعور و هوشمندی کیهانی هر نوع اصلاح و رفع هر اختلالی در بدن امکان‌پذیر می‌باشد.
توضیح اینکه شبکه شعور کیهانی، مجموعه هوش و خرد و یا آگاهی حاکم بر جهان هستی است که به آن آگاهی نیز گفته می‌شود و یکی از سه عنصر موجود در جهان هستی می‌باشد. نظر به اینکه آگاهی نه ماده است و نه انرژی، بنابراین بعد زمان و مکان بر آن نیز حاکم نبوده و درمان به کمک این شبکه از راه دور و نزدیک امکان‌پذیر است. همچنین فاقد کمیت بوده و قابل اندازه‌گیری نیست و همان گونه که ذکر شد، فقط با ایجاد انگیزش‌هایی در بدن بیمار، نقطه‌ی اثر آن آشکار می‌شود. بنابراین، درمانگر نمی‌تواند از بابت قدرت آن، چیزی را به خود نسبت دهد.
سه عنصر تشکیل دهنده جهان هستی عبارتند از: ماده، انرژی و آگاهی.
نکته‌ی مهم در این مکتب این است که بر خلاف خیلی از روش‌ها، درمان توسط درمانگر انجام نشده بلکه از طریق اتصال به شبکه شعور کیهانی صورت می‌گیرد و درمانگر صرفاً نقش یک واسطه را بازی می‌کند تا حلقه‌ای به نام حلقه‌ی وحدت – حبل الله (که حلقه‌ی بسیار هوشمندی می‌باشد؛) تشکیل شود. سعدی در مورد این حلقه چنین می‌گوید:
سلسله‌ی موی دوسـت، حلقه‌ی دام بلاســت         هرکه در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست
شرط اساسی برای نتیجه گرفتن از فرادرمانی، حضور بی‌طرفانه در این حلقه می‌باشد، درست مانند یک شاهد و نظاره‌گر و نیازی به داشتن اعتقاد و ایمان نیست و خارج بودن از این حلقه نیز، به معنی محروم بودن از فیض این حلقه می‌باشد.
با توضیح فوق مشخص می‌شود که فرادرمانی به انرژی و مهارت درمانگر بستگی نداشته و نیازی به داشتن استعداد و قدرت و انرژی خاصی نمی‌باشد، بلکه درمان، توسط هوشی بسیار برتر هدایت می‌شود و قابلیت‌های فردی تاثیری در انجام آن ندارد. در نتیجه، فرادرمانگر نیز دچار هیچ نوع عارضه‌ای مانند خستگی و تحلیل جسمی نمی‌شود و نیازی به جبران انرژی از طبیعت و غیره را نخواهد داشت. در ضمن وجود لایه‌ی محافظ فرادرمانگر را از خطر تشعشع شعور معیوب سلولی و سایر تشعشعات منفی بیمار و همچنین از تداخل موجودات غیر ارگانیک، محافظت می‌کند.
نکته‌ی مهم دیگر در این مکتب این است که شخص با سعی و کوشش و تلاش خود درمانگر نمی‌شود بلکه اجازه‌ی درمانگری و تجهیز به لایه‌ی محافظ، پس از مکتوب نمودن سوگندنامه به او تفویض می‌شود.
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود       خیــال بـود که این کــار، بی حـواله بـود
(حافظ)
در این مکتب، فرد از تمام توانایی‌ها و قابلیت‌های فردی کاملاً خلع سلاح شده و بدون داشتن هیچ گونه وسیله و روشی که بتواند آن را به خود نسبت دهد، (پس از تفویض اتصال و لایه محافظ به درمانگر)، اقدام به درمانگری می‌نماید و در این راستا برای درمان و درمانگری از هیچ نوع تمرکز، تصور و تخیل، ذکر و مانترا، ترسیم سمبل، تلقین و روش‌های خود هیپنوتیزم و… استفاده نمی‌شود.
همچنین در این مکتب اعتقاد بر این است که انسان در این رابطه می‌تواند از توانمندی‌های معنوی بسیار زیادی برخوردار باشد که توان فرادرمانگری یکی از آن‌ها است و از این اتصال می‌توان در شناخت گنج‌های درونی بهره برداری نموده و به روشن بینی (که به معنای روشن دیدن و اشراق، رسیدن به وضوح، فهم و درک روشن از جهان هستی می‌باشد،) رسیده و زمینه‌ی ارتقاء روح فردی و جمعی جامعه را فراهم نماید و این خود می‌تواند باعث اعتلای انسان شده و از درد و رنج او بکاهد. زیرا درد و بیماری شایسته‌ی انسان، (همان اشرف مخلوقاتی که خداوند برای خلق او به خود تبریک گفت،) نیست و تلاش برای رهایی از درد و رنج و خفت و خواری، نه تنها کارمایی(عکس العمل منفی) برای او به وجود نمی‌آورد، بلکه جزء رسالت انسان نیز می‌باشد؛ خصوصاً این که علت برخی از دردها و بیماری‌ها صرفاً ناشی از طرز فکر و بینش‌های غلط او می‌باشد.
درمان به عنوان یک روش عرفانی، در راه رسانیدن درمانگر به اهداف زیر، مورد استفاده قرار می‌گیرد:
شناسایی و آشنایی عملی با هوشمندی و شعور الهی،
شناختن گنج درون و رسیدن به دانش کمال،
رهایی از گرفتاری در خویشتن،
خدمت به خلق و آشنایی با عبادت عملی و امکان تحقق بخشیدن به آن.
فرادرمانی برای بیمار نیز به عنوان یک حرکت عرفانی برای متحول نمودن او به کار گرفته می‌شود. زیرا، در این مکتب شفای جسم بدون تحولات مثبت درونی، فاقد ارزشهای لازم می‌باشد و اتصال بیمار به شبکه شعور الهی، توجه او را به منبعی هوشمند جلب نموده و او را به حقیقتی شگرف آشنا می‌کند که به دنبال آن، زمینه‌ی ایجاد تحولات درونی او را فراهم می‌سازد.
ساقیا بده جامـی، زان شراب روحانـی               تا دمی بیاسایم، زین حجاب جسمانی
(شیخ بهایی)
نکته‌ی خیلی مهم: سن، جنسیت، ملیت، میزان تحصیلات، مطالعات، تعالیم و تجارب عرفانی و فکری، استعداد و لیاقتهای فردی و… همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و… در کار با شبکه شعور کیهانی هیچ گونه تاثیری ندارند. زیرا، این اتصال و برخورداری از مدد آن، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همه‌ی انسان‌ها می‌باشد.