1486-71

1486-69

1486-70

مربع سالهای دور فوتبال
دو هفته پیش درحومه لوس آنجلس در باغ آقای دکتر افشین آقائی فر مراسمی بر پا بود برای قدرشناسی از 4 ملی پوش دوران دور فوتبال ایران. فوتبال دهه بیست و سی خورشیدی. متاسفانه بعلت کسالت بخت حضور در مراسم را نداشتم. گرچه دوست داشتم درکنارشان باشم. ولی دلم با آنان بود. با سپاس فراوان از آقای دکتر آقائی فر بخاطر کار زیبایش. محمود بیاتی، محمد بیاتی، پرویز کوزه کنانی و نادر افشار، نام هایی که نوجوانی ام را تداعی می کند. دورانی که تهران بیابان و زمین خاکی زیاد داشت. از نازی آباد و راه آهن و اکبرآباد گرفته تا سنگلج وعشرت آباد و زمین «ترغیب»، زمین های خاکی اطراف دانشگاه، جلالیه و باغشاه و….
همه ی تهران بود و یک ورزشگاه امجدیه و یک زمین چمن. همین و بس!
از درون همین فضا فوتبال ایران شکل گرفت. از «الف» شروع می کنم تا برسیم به «ب». دو تا افشار داشتیم یکی در شاهین، یکی در تاج هر دو نادر افشار. بدون هیچ نسبتی با هم. هر دو خوب بودند. هر دو ملی پوش ولی نادر افشار دومی یعنی آنکه در تاج بود بیشتر چشمم دنبالش بود. نه بخاطر رنگ پیراهن که بخاطر لقبی که اهل فوتبال به او داده بودند. معروف بود به «یکه سوار» فوتبال ایران، بخاطر سرعتش، خوب می دوید با سرعت بالا. صد متر در دوازده سیزده ثانیه در فوتبال رکورد بسیار خوبی است، بخصوص در پست گوش راست. کاشف او علی دانائی فرد بود. علی آقا با جوانهای مستعد یک تیم تشکیل داده بود بنام تیم فوتبال «تور». در زمین های خاکی اطراف دانشگاه. علی آقا به محمود بیاتی میگوید این بازیکن با استعدادی است و باید در کنار تو بازی کند. نادر گوش راست و محمود بغل راست. نادر رشد می کند، شکوفا میشود می تازد و به باشگاه تاج میرسد. پیراهن تیم ملی را به تن میکند و میشود فیکس تیم ملی. در اولین بازی رسمی تیم ایران زننده نخستین گل ایران هم نادر افشار است. 14 اسفند 1329 دهلی نو بازیهای آسیایی 1951 اوست که دروازه برمه را باز می کند.
گل دوم مسعود برومند. نادر افشار مردی آرام و با پرنسیپ است با تحصیلات بالا در رده خوب مدیریت. و البته از مصاحبه با خبرنگار جماعت بویژه از نوع رادیو تلویزیونی فراری! عمرش دراز باد.
یکی از زمین های خاکی که بالاتر به آن اشاره کردم زمین «ترغیب» بود چسبیده به خیابان بهار پشت امجدیه. بطور کلی در آن محدوده خیابان بهار و منطقه جاده شمیران دو تا زمین خاکی بود «عشرت آباد» و «ترغیب». محمود فوتبال را از آنجا شروع کرد. مسعود برومند و محمود شکیبی هم ایضاً. بعد دبیرستان ایرانشهر وزمین های خاکی اطراف دانشگاه، تیم «تور» و سپس تیم های شرق و جم و دوچرخه سواران و تاج و… در 22 سالگی ورود به تیم ملی.
محمود بیاتی در نخستین دوره بازیهای آسیایی دهلی نو (1951) عضو تیم ملی ایران بود. در نیمه نهائی تیمهای فوتبال ایران و ژاپن با هم روبرو شدند و بدون گل مساوی. 24 ساعت بعد بازی تکرار شد و ایران 2-3 به پیروزی رسید. در پایان بازی از بازیکنان ایران خواستند به صف وسط زمین بایستند. بلندگو مطالبی را به زبان انگلیسی اعلام میکرد. محمود می گوید: اعضای تیم ملی ایران که اکثرا انگلیسی نمی دانستند نفهمیدند موضوع چیست، فقط وقتی نام ایران و سپهبد رزم آرا نخست وزیر وقت را شنیدند فکر کردند نخست وزیر پیروزی شان را تبریک گفته، شروع کردند به کف زدن. بعد معلوم شد رزم آرا در تهران ترور شده و بلندگوی استادیوم اعلام یک دقیقه سکوت کرده!!
محمود بیاتی در تاریخ فوتبال ایران اولین مربی تیم ملی است که با رهبری او ایران فاتح جام ملت های آسیا شد (1968).
او یکبار هم در سال 1972 در بازیهای المپیک مونیخ سکان رهبری تیم ملی را در اختیار داشت وادامه داد تا بازیهای مقدماتی جام جهانی 1974 در کار مربیگری و رهبری تیم، مردی آرام و متحمل است و در زندگی اجتماعی پای بند به اصول و آداب معاشرت. با آرزوی سلامتی پایدار برایش.

1486-72

***

و اما برادر کوچکتر، محمد. محمد بیاتی مقلّد برادربزرگتر محمود است. همیشه محمود را الگو قرار می داد و دنباله روی او بود. میگوید «اگر محمود کشتی گیر شده بود شک نکنید من هم میرفتم دنبال کشتی. محمد سه سال از محمود کوچکتر است. او هم از زمین «ترغیب» شروع کرد. بعد مدرسه ایرانشهر و سپس دبیرستان نظام. اول هافبک بازی می کرد ولی بعد بخاطر جست و خیزها و پرش هایش رفت توی دروازه تیم پرستو (زیر مجموعه شاهین) و بعد هم تاج. تا سی و پنج سالگی درون دروازه بود. ولی دروازه بانی نسبتا کوتاه! تیم منتخب رفته بود به ارمنستان برای بازی دوستانه. آنجا از سرپرست ایران سراغ گلر را می گرفتند او هم محمد بیاتی را نشان داد. متعجب شدند و خوشحال که با این گلر بازی را از ایران خواهند برد در نیمه اول ایران دو گل خورد، نیمه دوم محمد را فرستادند توی دروازه. ایران دو گل خورده را جبران کرد و محمد هم گل نخورد و بازی 2-2 شد. اما درون دروازه جنوبی امجدیه گل زیاد میخورد، یعنی بیش از دروازه شمالی! آنگونه که میگوید گلرهای دیگری هم بودند که به وضع او دچار بودند: « یک روز گفتیم آقا بیائید این دروازه ها رو اندازه بگیرید…» معلوم شد دروازه جنوبی امجدیه قدری بزرگتر است! در تیم تاج بارها در مسابقات باشگاهی بعنوان بازیکن هفته انتخاب میشد. « کیهان ورزشی یا من را انتخاب می کرد یا عارف قلی زاده را….» سالها عضویت در تیم ملی ایران، شرکت در بازیهای آسیائی توکیو 1958، مقدماتی جام ملت های آسیا 1960 و همچنین المپیک 1964 توکیو بخش های مهمی از کارنامه محمد بیاتی درون دروازه تیم ملی است. گلری بود با دید خوب، اعتماد به نفس بالا وعکس العمل های سریع.
اولین مربی دروازه بانان تیم ملی است. درجام ملت های آسیا (1968) در تهران کمک محمود برادر بزرگتر بود. چون طبق مقررات اجازه نداشت از محدوده مربیان در کنار زمین خارج شود در کسوت عکاس خبرنگار پشت دروازه می نشست و به عزیز اصلی گلر تیم ملی می گفت به چپ برود یا به راست!!
بعدها برای مدت کوتاهی رهبری تیم ملی را بعهده گرفت (1349) و سپس سر از تبریز در آورد و سرمربی تراکتورسازی شد.
اما خارج از مستطیل سبز، محمد بیاتی مردی است اجتماعی و خوش رو، خونسرد، شوخ طبع و بذله گو. او شمع محفل دوستان است و مردی در خونه باز و میهمان نواز. دوستی یا غریبه ای کاری ازاو بخواهد در حد مقدور با جان و دل انجام میدهد. سلامتش مستدام.

***

ضلع چهارم این مربع را می توان نسل دوم فوتبال ایران خواند همچون محمود بیاتی و نادر افشار و…. پرویز کوزه کنانی بازیکن خوش قد و بالای دهه 20 و 30 خورشیدی است. شروع کارش با رسول مددنوئی مرد زحمت کش فوتبال ایران بوده. مردی که توپها را به دوچرخه می بست دور شهر می گشت بازیکن جمع می کرد تا تیم تشکیل دهد. کوزه کنانی شاگرد مددنوئی بود. بعد هم با علی دانائی فرد یکی دیگر از زحمتکشان فوتبال ایران. پرویزخان خود را مدیون این دو تن میداند.
از راه آهن شروع کرد و به دوچرخه سواران و تاج رسید. تا پایان عمر فوتبالش در تاج بود. چه بازیکن چه مدیر و سرپرست تیم. در نوجوانی و بلکه کوچکتر تحت تاثیر نامها بود و چهره های فوتبال آن زمان را دنبال می کرد با القابشان: علی گیوه ای (دکتر علی کنی) علی براوو (دکترامیراصلانی) اکبر طوفان (اکبر حیدری) عباس سیاه (عباس تنیده گر) عبدالله شوتی …. اینها همه عشق پرویز را به فوتبال مضاعف می کرد.
روپائی خوب میزد و همه همبازیها را می برد!
در بازیهای آسیائی 1951 (دهلی نو) اولین بازی رسمی ملی خود را انجام داد. مثل محمود بیاتی و نادر افشار دو دوست دیرینه اش. هم سرزن خوبی بود هم شوت زن خوب. بازیکن خوش استیلی بود و فیزیک بدنش نیز کمک میکرد. بسیار شیک پوش و مرتب بود. شق و رق راه میرفت. هنوز هم در سن بالای 80 همچون ستون محکمی است با قامتی راست و کشیده. مردی است خوش بیان و حقوق دانی منطقی و پر از خاطره. کاپیتن سابق تیم ملی ایران به آموزش اهمیت فراوان میدهد:
«میاسای ز آموختن یک زمان». مردی است از تاریخ فوتبال. فوتبال جهان را خوب می شناسد. در سالهای جوانی مدتی در اروپا بخصوص آلمان زندگی کرده و با فوتبال این خطه آشنائی کامل دارد به ویژه لورکوزن را که مدتی به آن نزدیک بوده.
به تاج عشق می ورزد و تاج و شاهین (استقلال – پرسپولیس) را عاملی میداند در ایجاد حرکت در فوتبال باشگاهی ایران.
راست و استوار باشی پرویزخان!