masoud

راز خواندن دوباره من از يك حادثه غم انگيز وتكان دهنده نشئت مي‌گيرد

خوانندگي مرا از اوج افسردگي و انزوا نجات داد و به زندگي باز گرداند

آلبوم بذار عاشقت بمونم با صداي مسعود درويش را كمپاني معتبر ترانه در سراسر جهان پخش مي‌كند
خوشحال و سرافرازم كه با نامداران  ترانه و آهنگ كار كرده ام و اين بزرگان برمن باور داشتند
قرار بود با توجه به تحصيلاتم در امريكا پزشك بشوم ولي دو كمپاني موفق براه انداختم و سرانجام خوانندگي را دنبال كردم
از كودكي عاشق صداي پوران و آهنگ گل اومد بهار اومد بود

بذار عاشقت بمونم، دومين آلبوم مسعود درويش است، كه فلسفه خاصي براي خواندن دارد و اين فلسفه و ديدگاه را با همان سادگي وبيريايي خاص خود بيان مي‌كند.
مسعود درويش بدليل تحصيلات خود در ايران  بايد امروز يك پزشك متخصص بود، ولي چه شـد، دو كمپاني بزرگ ساختمان سازي راه انداخت و سر از خوانندگي درآورد؟ خود دراين باره حرفهاي جالبي دارد.
مي‌گويد نيمه كرد و نيمه شمالي هستم پر از  سادگي و مهرباني هستم پدرم كرد و مادرم رشتي بود، در رشت به دنيا آمدم، از همان كودكي مي‌خواندم، عاشق صداي  پوران و آهنگ  گل اومد بهار اومد بودم، خوشبختانه پدر ومادر روشنفكري داشتم، مرا تشويق مي‌كردند، وقتي به دبيرستان رفتم، خوانندگي را جدي گرفتم، يك گروه اركستر تشكيل دادم، در كاخ جوانان مي‌خواندم و  در اردوي رامسر سه بار مقام اول را در خوانندگي بدست آوردم، بعد تحصيلاتم را در دانشگاه ادامه دادم، ليسانس در بيولوژي گرفتم  هفت هشت سالي هم معلم بودم.
در سال 1988‌ به ويرجينيا آمدم، قصدم ادامه تحصيل در رشته پزشكي بود، ولي دستم خالي بود، امكان تهيه  هزينه هاي دانشگاهي را نداشتم، ناچار به كارهاي ساختماني پرداختم، مـدتـهـا بـعنوان سوپروايزر در يك كمپاني امـريكايي كار مي‌كردم، تا در سال 1994‌، خوشبختانه به كار ساختمان سازي پرداختم، دو كمپاني بزرگ داير كردم كه در يكي  به كار ساختن ساختمان هاي بزرگ و دومي در كار روفينگ براي كمپاني بزرگ پرداختم، من سخت كار مي‌كردم، نيتم اين بود به دانشگاه برگردم، ولي روزي 17‌ ساعت كار ديگر تواني برايم نگذاشت، كمپاني نوبل کانستراکشن در جامعه امريكايي با اعتبار و شهرت همراه شد.
مـي‌پـرسم چه شد با وجود موفقيت در كار بيزينس، به خوانندگي روي آوردي؟
مي‌گويد: راستش بخواهيد موفقيت كمپاني ها، مرا خوشحال كرده بود، در اين ميان خانه‌اي به دلخواه خود ساختم، كه در آن آنتيك هاي قرن 14‌ تا 19‌ را در آن جاي دادم، بيشتر نشريات معروف امريكايي براي مصاحبه و تهيه عكس به آن خانه مي‌آيند و ميروند و من با شوق اين كار را ادامه مي‌دادم. تا سال 2007‌ يك حادثه سبب شد زندگي من بكلي منقلب شود يكي از صميمي ترين دوستانم، كه اورا از زادگاهم مي‌شناختم آرشيتكت بود و 57‌ ساله و با من واقعا  روزي 17‌ ساعت كار مي‌كرد، سرحال وخندان سر كارش آمد، دو سه ساعت بعد روبروي من نشسته بود و حرف ميزديم، كه ناگهان بدون هيچ  علتي در برابر چشمان من سكته كرد و مرد، باوركنيد همه حادثه طي دو سه دقيقه رخ داد، من شوكه شدم، نه تنها آن روز، بلكه روزها و ماههاي ديگر من دچار افسردگي شديد و انزوا  شدم، بنظرم مي‌آمد دنيا بي ارزش است، حال و توان گذشته را نداشتم، حوصله ديدن دوستان و رفت وآمد و تفريح هم نداشتم، حتي آن خانه كه با عشق ساخته بودم، آن آنتيك ها كه نظر همه رسانه هاي امريكايي را جلب كرده بود، براي من بي اهميت بـود، احساس كردم بسوي جنون مي‌روم. يكروز به ياد حرفهاي همان دوست از دست رفته افتادم، كه مرتب مرا تشويق به خواندن مي‌كرد، مي‌گفت تو در ايران براي خود اركستر داشتي، دوره هاي موسيقي را ديدي، در اينجا هم حتي به كلاس موسيقي رفتي، چرا دوباره به خواندن روي نمي‌آوري؟
اين يادآوري مرا بخود آورد، تصميم گرفتم دوباره بخوانم، ولي دلم مي‌خواست دراولين قدم، بانامداران كار كنم، هنوز از محل زندگي بزرگان موسيقي خبر نداشتم، تا مرا با محمد حيدري آهنگساز باسابقه آشنا كردند، با اينكه مي‌خواستم از آهنگسازان و ترانه سرايان مختلف بخوانم، ولي اولين آلبوم غزل طراوت با آهنگهاي محمد حيدري و تنظيم هاي منوچهر چشم آذر و ترانه هاي :هما ميرافشار، مسعود فردمنش، اميد گوهري، دلارم وحدت همراه شد، خيلي آلبوم به دل مردم نشست، خيلي تشويق شدم باور كنيد ناگهان از آن انزوا، افسردگي و تنهايي بيرون آمدم، دوباره به زندگي  لبخند زدم، خوانندگي مرا درمان كرد بمن انرژي و اميد بخشيد واز اين بابت خيلي خوشحالم.
 و خواندن را ادامه دادي؟
– بله ادامه دادم، چون تنها وسيله بازگشت من به زندگي و  كار،  اميد و انرژي بود.
اين بار وارطان آوانسيان در كمپاني ترانه با ياري جهانگير طبريايي مرا خيلي كمك كردند، راهنماي خوبي و برادري مهربان بودند، من اين بار با جهانبخش پازوكي آشنا شدم، كه استاد پازوكي، يك مرشد، يك پدر، يك پيش كسوت است 5‌ آهنگ و ترانه زيبا براي آلبوم دوم خود بذار عاشقت بمونم از اين استاد خواندم و آهنگها و ترانه هاي: رها مثل پرنده، مرغ عشق، خاك ايران، بهار آشنايي، گل از گل شگفته با تنظيم هاي امير بدخش.
و آهنگهاي: >نگاه آتشين< آهنگ : محمد حيدري، تنظيم منوچهر چشم آذر و شعر: اميد گوهري يك كرد اهل بانه
>روياي ارزنده: مكتب عشق<  با شعرهاي مسعود فردمنش و آهنگ وتنظيم: منوچهر چشم آذر.
بعد سفري به ايران و زادگاهم داشتم، در آنجا  >هميشه عاشقمبذار عاشقت بمونم< با شعر حميدرضا صمدي، آهنگ و تنظيم : بابك زرين همشهري خودم خواندم.
موزيك ويديوهاي اين آلبوم: بذار عاشقت بمونم، هميشه عاشقم، نگاه آتشين و روياي ارزنده را الكس افرا ساخته و بهار آشنايي و گل از گل شگفته را كوجي زادوري كارگرداني كرده است.
كه من ممنون همه اين نازنينان هستم، از اينكه بهترين آثارشان را بمن سپردند. مرا باور كردند و حـمـايت كردند و من هميشه مديون شان مي‌مانم.