dfg-1

1471-33

1471-34

در شب 6 جون ، مسعود درویش در اولین کنسرت خود، چنان تسلط و توانایی نشان داد که دست اندرکاران هنری را به تحسین واداشت. وقتی از مسعود درباره آن شب می پرسیم و اینکه براستی آن تسلط و گرمی درباره شعر و ادبیات و ارتباط شیرین با مردم از کجا نشئت می گرفت؟
می گوید: اولا من سالها در ایران معلم بودم، حضور در کلاس های درسی، مطالعه کتاب های مختلف و متون ادبیات ایران، بمن نیرویی بخشیده که روی صحنه خود را با مردم نزدیک ببینم، و از کلام نمی افتم.
در طی چندسال اخیر، با ارائه آلبوم های پربار با آثار بزرگان شعر و ترانه و آهنگ ، در پی نفوذ بر قلب مردم بودم.
تشویق های بی ریا و پایان ناپذیر مردم، تأیید اساتید موسیقی و تلاش شبانه روزی من در ارائه و انتقال پراحساس آثار بزرگان، چنان بمن انرژی داد که روی هر صحنه ای با هر جمعیتی، من با نفس مردم، آرام و خونسرد به اجرای برنامه می پردازم، من در شغل خودم، که ساختمان سازی است با 200 تا 300 نفر کارگر و کارمند سر و کار دارم، مرتب باید با آنها حرف بزنم، توضیح بدهم، در جمع شان حاضر شوم و همین مرا به مسیر تسلط و خونسردی هدایت کرده است.
نکته جالب اینکه چند ساعت قبل از اجرای کنسرت در سابان تیاتر، تلفنی از یک دوست نازنین داشتم از آریس هنرمند خوب که مرا دلداری می داد، می گفت می دانم اولین کنسرت ات را اجرا می کنی یادت باشد همه ستاره های امروز موزیک در آغاز کار بروی اولین صحنه، دچار اشتباهاتی شده اند، ولی نباید حتی یک اشتباه مانع پروازت بشود. خونسرد و آرام بروی صحنه برو و برای مردمی که دوستت دارند بخوان.
من قول دادم با قوت قلبی که او بمن داده بهترین برنامه را اجرا کنم. جالب اینکه بعد از برنامه آریس زنگ زد و ضمن تبریک از تسلط من بروی صحنه گفت، درست مثل ویگن، که صحنه را اتاق کار خود می دید، تو هم با خونسردی و مهارت روی صحنه بودی در حقیقت راه آینده خود را هموار کردی. من همیشه ستایشگر آریس عزیز هستم چون او از همان آغاز کار مشوق من بود، برخلاف خیلی از بزرگان که باید در شروع کار یک موزیسین و هنرمند جدید، مشوق باشند، آلبوم هایش را بخرند درباره اش حرف بزنند، آریس جانانه به یاری من آمد. من خودم در هر شرایطی با ارائه هر آلبومی، بلافاصله آنرا می خرم و اگر به آن هنرمند دسترسی داشته باشم، تلفن می زنم و تبریک می گویم، ولی متأسفانه دریغ از یک تبریک از سوی این پیش قراولان هنر.
همین ها سبب می شود، از آن سوی آبها، به میان ما بیایند، بروی صحنه ها بروند، سیل جمعیت را بدنبال خود بکشند و ما هنوز همدیگر را ندیده بگیریم و یاور هم نباشیم. من خوشبختانه مشوقین و یاران خوبی دارم که به وجودشان افتخار می کنم. به مجله جوانان و مهدی ذکایی عزیز که از اولین گام ها یاور من بود.
از مهر فراوان ساسان کمالی و همسرش، از علیرضا میبدی، از جهانگیر طبریائی و وارطان آوانسیان، از محمد حیدری، از هما میرافشار، از جهانبخش پازوکی، از منوچهر چشم آذر، از ویدا قهرمانی، که در آن شب هر بار به صورت مهربان و چشمان مشوق شان نگاه کردم، کلی انرژی گرفتم و پروازم را به اوج بردم.
حالا با یک آلبوم پربار دیگر آمده ام، در این آلبوم آثاری است که هرکدام برای یک مجموعه کافی است. من این بار هم شانس و افتخار اجرای این آثار را دارم و خوشحالم که هربار مسئولیت هنری خود را به نحو احسن به انجام رساندم.