1620-35

با دو چهره هنرمند پراحساس فتيه عامري و مسعود فردمنش گفتگويي تازه درباره سروده هايشان، درباره حکايت ها و انتشار کتاب و شعر امروز و ديروز داشتيم که در برنامه هاي جوانان راديو پخش و از سوي شنوندگان بويژه نسل جوان، با عکس العمل هاي جالبي روبرو شد.
• از فتيه عامري درباره سروده ها و مجموعه هاي جديدش مي پرسيم؟
مي گويد: يک خبر خوب دارم، آنهم چاپ و انتشار دومين مجموعه اشعارم در ايران بود، من تا امروز شانس چاپ کتاب هاي «سرزمين خيال» و «پيش از آنکه دير شود» را در ايران داشتم، که در نمايشگاه کتاب تهران با استقبال بسيار خوبي روبرو شد و از طريق نبض هنر دات کام مي توان آنها را تهيه کرد. اين براي من شانس بزرگي بود که با دنياي کتاب و شعر در داخل ايران ارتباط برقرار کردم و عکس العمل زيبايي دوستداران شعر را بويژه در نسل جوان در ايران را ديدم که سروده زير نمونه اي از آنهاست.

***

• ارتباط شما با ناشران در داخل ايران چگونه انجام مي گيرد ؟ آنها با اجازه شما اين مجموعه ها را چاپ مي کنند؟ درآمدي هم نصيب شما ميشود؟ چه سنيني دوستدار سروده هاي شما هستند؟
– من بدنبال ارتباطاتي که با ناشران آگاه در ايران برقرارکردم، با توجه به اينکه آنها برنامه هاي تلويزيوني ما را در شبکه تلويزيوني ايران مي ديدند، علاقمند به چاپ آنها شدند و من همه سروده هايم را خود برايشان فرستادم تا اشتباهي رخ ندهد چون آنها همه هزينه هاي سنگين چاپ و انتشار را برعهده دارند، من سهمي طلب نميکنم و خوشحالم که سروده هايم به دست مردم درون ميرسد خوشبختانه از سنين 16 ساله تا بالاي 70 ساله، سروده ها را دوست دارند هر دو کتاب در نمايشگاه کتاب تهران با فروش خوبي همراه بود ودر نمايشگاه کتاب اهواز بقولي سولداوت شد.
انسان میتواند به اصلش باز گردد، به ریشه
میتواند تاریکی را پس زند
حل شود در نور
یکی شود با عشق
این روزها اما
انسان میل دارد به جنگ
میل دارد به انفجار
و از یاد برده راه بازگشت به مبدأ به ریشه
آنجا که سیب فقط سیب بود
بی آنکه بر دوش کشد
بار سنگین گناهی را
و گناه حس کشف نشده مجهولی بود
که چیزی را در بر نمی گرفت
شیطان فرشته ای عاشق بود بی وسوسه شیطانی
و انسان آدم بود
پیش از کشف لذت در غارت
در برادر کشی در ویرانی
فتیه عامری
• خود شما سروده شاعران درون را مطالعه مي کنيد، درميان آنها آثار کدام شاعري را بيشتر دوست داريد؟
– من بسياري از کتاب و مجموعه هاي داخل را مطالعه مي کنم، از بعضي آثار بسيار لذت مي برم، در اصل از هر شاعري يکي دو سه شعر را خيلي مي پسندم. ولي شاعر خاصي را نام نمي برم، چون خيلي ها آثاري دلنشين و زيبا دارند.
• در مورد ترانه هاي داخل چه عقيده اي داريد؟
– بعضي از ترانه سرايان جديد و جوان، کارشان به راستي زيباست ولي بسياري هم دنباله روي سبک مسعود فردمنش و شهيار قنبري هستند. از ديدگاه من ترانه هاي داخل: خوب، متوسط و نه چندان خوب هستند.

1620-31

1620-33

• در داخل و خارج از ايران فضاي پذيرش شعر درچه مرحله اي است؟
– در داخل حتي نسل جوان مجموعه شعر و کتاب را مي خرد و با همين اقدام خالق آثار را حمايت مي کند ولي در خارج کمتر کسي وجود دارد که اقدام به خريد مجموعه شعر بکند. البته درخارج تشويق و تائيد وجود دارد ولي حمايت مالي ديده نمي شود.
• از حکايت ها بگوئيد به چند حکايت رسيد؟
– من و مسعود درحال تهيه حکايت 12 هستيم، خوشبختانه حکايت 11 سال پيش با استقبال روبرو شد چند سالي است که همه سروده هاي حکايت ها بمن تعلق دارد. مسعود عزيز با من همراه است و همه آنها با هم دکلمه مي کنيم.
گاهي که دلتنگ مي شوم
عکس هايت را از کمد قديمي در مي آورم
مثل دانه هاي تسبيح کنار هم مي چينم
و نامت را چهارده بار زير لب تکرار ميکنم
و هربار ايمان مي آورم
به عشقهايي که ميروند اما نمي ميرند
و عشق هايي که ميمانند
گرچه ديگر نيستند
فتيه عامري
***
• مسعود فردمنش يکي از پيشگامان موسيقي وترانه درخارج و ارائه سبکي کاملا متفاوت با نام حکايت است که اولين حکايت را در سال 1993 شاهد بودم و اينکه با حکايت ها سالها زندگي کردي.
مي گويد: اگر يادت باشد حکايت اول سال 1993 از سوي کمپاني کلتکس باهمکاري با سياوش قميشي بود من مي خواستم در اين آلبوم شعر حرف اول را بزند، به سياوش گفتم اين جنازه را بايد حرکت بدهيم، او هم جانانه همراهي کرد درحاليکه خيلي کم انتظار موفقيت آن مجموعه ميرفت، سياوش روز بعد زنگ زد و گفت جنازه نه تنها حرکت کرده، بلکه دارد مي دود!
حکايت اول بازتاب گسترده اي داشت، در همان روز اول با تقاضاي مغازه ها براي سفارشات تازه همراه شد. کار متفاوتي بود، البته شبيه اين کار را شاملو کرده بود، ولي با حکايت تفاوت بسيار داشت حکايت در ايران با استقبال پرشوري را بدنبال آورد، جوان ها چنان بدنبال حکايت بودند که همه خستگي ها از تن ما بدر رفت، هنوز جوانهاي داخل مي گويند عشق و عاشقي هاي ما با حکايت ها بود. البته سياوش بدليل قرارمدارهاي قبلي، بدنبال سبک خود رفت، من حکايت دوم را با همکاري منوچهر چشم آذر با صداي خودم ارائه دادم که همچنان موفق بود، بعد حکايت سوم را با ستار ارائه داديم، شاهرخ و شهره حکايت هاي بعدي را خواندند درحکايت هفتم يکي از سروده هاي فتيه را اجرا کرديم با نام قصه آرامش.
کل جهان دو خانه است
يکي کرم دهد تو را
يکي کرم تو ميدهي
در کدام ميزني؟
قامت امروز خوشيست
ساز تو شيرين سخنيست
روز دگر چنين نشد
حسن ختام چه ميزني؟
شکر خداي ميکني
سفره که باز ميکني
موسم قحطي زدگي
باز نماز ميکني؟
اسب شکاريست تورا
تاخت و تاز ميکني
مرکب اگر پاي شکست
راه دراز ميکني؟
درد که نيست، سرکشي
غصه که نيست، سرخوشي
درد که زد به جان تو
غصه چگونه ميکشي؟
حرف قشنگ ميزني
بي غرضي نمونه اي
کتاب عاشقانه ها
وقت عمل چگونه اي؟
خواب بهشت ديده اي
يا به هواي دوزخي
نشسته در پل صراط
اهل کدام برزخي؟؟؟
از حکايت هشتم، از خانم فتيه خواستم که آلبوم ها را با هم اجرا کنيم. من از سروده هاي فتيه خيلي خوشم مي آمد با حکايت هاي گذشته بسيار تفاوت داشت و از آن ببعد در حکايت هاي 8 و 9 و 10 و11 و اينک 12 همه سروده ها به فتيه تعلق دارد. سروده هاي بسيار زيبا و تأثيرگذار که همه آنها را دوست دارند.

1620-32

• فکر مي کني، اينروزها جامعه تا چه حد دوستدار اين نوع شعر و موسيقي است؟
– اين نوع آثار براي خود خط و مسيري را پيدا کرده و پيش ميرود، خيلي از جوانها علاقمند آن هستند، من به سهم خودم خوشحالم که توانستم کمکي به تغيير و تحول تازه شعر و آهنگ براي مشتاقان جوان باشم خصوصا آنها که با شعر زياد نزديک نبوده و مي بينيم که اين سروده ها را در فيس بوک و سايت هاي خود جاي مي دهند.
زندگي نيست بجز عشق
بجز حرف محبت به کسي
ورنه هر خار و خسي
زندگي کرده بسي.
زندگي فانوسي ست
لب درياي خيال آويزان
ميتوان آنرا ديد ونه بيش
روشن ست
اما به اندازه ي خويش
زندگي تابلویی ست
نيمه ي راه
که ز سر منزل مقصود
خبر ميارد
کار او هوشدارست
گر مسافر رهش بيدارست
زندگي تجربه ي تلخ
فراوان دارد
دو سه تا کوچه و
پس کوچه و
اندازه ي يک عمر
بيابان دارد
زندگي آب سرابست
ولي تشنه فراوان دارد
زندگي گهگاهي
مثل شمع ميسوزد
گرد پروانه ي خويش
زندگي بيشترش
سوختن ست
درس آموختن ست
مسعود فردمنش
خوشبختانه باهمت و پيگيري فتيه عامري، از حکايت 11 به 12 پا گذاشتيم، که تا پائيز امسال به دست دوستداران اش ميرسد.
• در مورد پذيرش و استقبال نسل جوان خارج چه بايد کرد؟
فتيه مي گويد: ابتدا بايد اين نسل زبان مادري خود را بياموزد، چون ترجمه اشعار جوابگو نيست، خيلي ها به زبان انگليسي تسلط دارند، ولي ترجمه يک شعر و ترانه نياز به بکارگيري همه احساس آن دارد بايد روح شعر را بشناسند.
من اخيرا چندين سروده خود را با توجه به اين احساس در دست ترجمه دارم، اميدوارم در جامعه بزرگتر براي نسل جوان آماده کنم.
• از فردمنش درباره آثار جديدي که براي خوانندگان روز ساخته مي پرسيم
مي گويد: براي بعضي خوانندگان آثاري ساختم، از جمله براي اميد، پويا واندي که اخيرا همکاري با صادق نوجوکي هنرمند ارزنده وهمکار قديمي ام، ثمره خوبي ببار آورده است.
• درباره انسجام و اتحاد ميان هنرمندان مي پرسيم.
مسعود مي گويد: ذات جامعه هنري ما با اتحاد و انسجام هماهنگي ندارد. متاسفانه همکاران عزيز نه تنها پشت هم نمي ايستند بلکه در مقابل هم مي ايستند! در طي 40 سال گذشته خيلي تلاش شده، ولي همکاران اين اتحاد و همبستگي را از هم پاشيدند.
فتيه مي گويد: شما به جامعه امريکايي نگاه کنيد، ببينيد چقدر از موفقيت هم خوشحال ميشوند، در مراسم اسکار و ديگر شب اهداي جوايز توجه کنيد و ببينيد به احترام همکاران خود بپا مي خيزند، به هم احترام مي گذارند، ولي متاسفانه درجامعه خودمان، 99 درصد در پي نفي هم هستند.
من خوشحالم که با مسعودعزيز همکاري دارم، انسان خوبي که مشوق و پشتيبان است.