1342-23

 

گزارش از فرح شکوهی- عکسها از حسین سعیدی

1342-20

مژگان و کتی ملامد، دو طراح جوان و بجرات نابغه ایرانی، از یک خانواده محترم و تحصیلکرده وموفق ایرانی هستند، هر دو بسیار فروتن و مهربان و خوش برخورد هستند، درحالیکه طرح های زیبای آنها در زمینه جواهرات و لوازم تزئینی ، در لیست بالاترین دیزاینرها، برای هنرمندان معروف هالیوود، رادیو تلویزیون و موزیک بین المللی قرار دارد.
«ملامد دیزاین» اینروزها زینت بخش معروف ترین و گران ترین فروشگاههای امریکا و اروپاست و در بیشترین نشریان مد، کمربندها و گوشواره ها و گردن بندهای زیبا و دیگر لوازم تزئینی آنها صفحات را بخود اختصاص داده است و جالب اینکه بدانید چهره های نامداری چون: پریس هیلتون، مینا سوواری، بارباراوالترز، دایان سویر، فرجی و … از چهره هایی هستند که همه وسائل تزئینی دو خواهر هنرمند زینت بخش شان است.
برای دومین بار از مژگان وکتی ملامد دو خواهر هنرمند دعوت کردیم تا برای مصاحبه به رادیو جوانان و مجله جوانان بیایند مصاحبه ای که حاوی نکات بسیار شنیدنی و غرورآمیز است.
• کمی ازگذشته خود بگوئید، چطور این بیزنس را شروع کردید؟
– مادرمان دیزاینر جواهرات بود از همان بچگی همیشه بما می گفت کتی جون، مژگان جون. بیائید کمی به من کمک کنید، من گاه چشمانم درست نمی بیند. ما تابستان ها خیلی کمک اش می کردیم و در پایان هر کاری، مادر می گفت حالا بروید برای خودتان یک چیزی دیزاین  کنید، این اقدام مادر، نوعی پاداش برای ما بود البته دلیل آن همه اشتیاق و علاقه این بودکه پدر بزرگ مان در ایران یکی از بزرگترین  پارچه فروشان بود مادر که ذوق و سلیقه خاصی داشت میرفت پارچه ها را انتخاب می کرد، بسیار خلاق بود، گاه چشمان هنرساز وخلاق اش چیزهایی را می بیند و درست می کند، که ما نمی توانیم توضیح بدهیم، چون او نقاش هنرمندی هم هست و ما به راستی بخاطر داشتن چنین مادری، خیلی خوش شانس و سرافرازیم.
در حقیقت ما از بچگی با این هنر بزرگ شدیم و به آن آمیختیم. پدرمان درایران دکتر داروساز بود ولی وقتی به امریکا آمد، همه رفتیم توی کار طراحی، بقولی دوخت و دوز نخ و سوزن، سنگ های مصنوعی و هر چیزی که می شد به لباس دوخت. بخصوص تابستان ها به پدرم کمک می کردیم و بعد از ظهرها هم از مدرسه که می آمدیم میرفتیم سراغ مادرم که به اتفاق خانواده ام در کار جواهرات تزئینی بودند، دستبندها و انگشترهای قشنگی می ساختند و به فروشگاه های بزرگی چون نیمن مارکوس می فروختند، ما هم با شوق کمک شان می کردیم.
• این بیزینس موفق را چه زمانی شروع کردید؟
– تاریخ مشخصی نداریم ولی تا آنجا که خاطرمان هست، از 14 سالگی شروع کردیم چون همیشه زیر سقف خانه ما، حتی سر میز ناهار و شام هم با پدر و مادر درباره این بیزینس حرف میزدیم و در چنین اتمسفری بزرگ شدیم.
• تحصیلات خود را در چه رشته ای دنبال کردید؟
– ابتدا دبیرستان بورلی هیلز راتمام کردیم، بچه های درسخوانی بودیم، بعد به ملیبو یونیورسیتی رفتیم، رشته مارکتینگ و مدیریت بیزینس را خواندیم، رشته نقاشی را هم دنبال کردیم، ما بعد از سالها به این نتیجه رسیدیم که خانواده ها باید بچه هایشان را در رشته مورد علاقه شان آزاد بگذارند و پدر و مادر ما هم چنین بودند.
• می دانیم که هنرمندان معروفی بدنبال لوازم تزئینی شما هستند؟
– بله خیلی ها، از جمله: فرجی، آشر، کتی پری، میراندا، جاستین تیمبرلیک، پریس هیلتون، نیکی میناج، بیانسه، نیکول ریچی، مایلی سایروس و برای فیلم های Sex And The City و بسیاری دیگر. افتخار ما این است که  از هنرمندانی چون مایلی سایروس تا باربارا ایسترایسند جواهرات ووسایل تزئینی ما را بکار می گیرند. برای ما همیشه مهم پیگیری سلیقه هنرمندان و مردم، دیدگاه آنها و اینکه دپارتمان استورهای بزرگ، چگونه تولیدات ما را ارائه میدهند ما مرتب درحال تحقیق هستیم، با توجه به تغییر سلیقه ها، رویدادهای هنری و طرح های خود را آماده می کنیم.

1342-21

• اولین دیزاین شما چه بود؟
– با پدرم در شرکت کار می کردیم، یکروز متوجه شدیم مقداری تور را که ظاهرا قابل استفاده نیست دور می ریزند. ما یک جعبه پر از توررا بردیم خانه و شروع کردیم بروی آنها کارکردن، ما با توجه به موفقیت پدر ومادر و برادرم در کار بیزینس می دانستیم که ما هم موفق خواهیم شد درحالیکه شبها به تماشای تلویزیون مشغول بودیم، تورها را با سلیقه خود دیزاین کرده وبصورت یک دستبند در می آوردیم ودر یک دراگ استور هر کدام را 3 دلار می فروختیم و یکبار یک فروش 300 دلاری ما را به اوج هیجان و شادی برد انگار یک میلیون دلار جنس فروخته ایم.
• دیزاین های خود را چگونه شروع می کنید؟
– ما ابتدا در ذهن خود، بعد گفتگو با هم و سپس بصورت طرحی می کشیم، درباره اش حرف میزنیم، بعد یک مدل را خود درست می کنیم تا هزینه وزمان را بررسی کنیم بعد با همکاران خود حرف میزنیم.
•آیا کارکردن بعنوان دو خواهر، درگیری و اختلافی نیز بدنبال داشته است؟
– کتی می گوید: اتفاقا من خیلی خوش شانس هستم، که خواهر خوبی چون مژگان دارم، همیشه مرا پشتیبانی می کند من به وجودش افتخار می کنم. مژگان می گوید من هم احساس خوبی به کتی دارم، واقعا به وجود چنین خواهری بخود می بالم.
البته ممکن است بر سر یک طرح، با هم بحث کنیم چون ما دو عقیده متفاوتی داریم ولی در یک نقطه مشترک با هم به توافق می رسیم به سرعت جر وبحث را فراموش می کنیم و همان دو خواهر مهربان وخوب هم می مانیم.
• در چه دپارتمانت استورها وبوتیک ها، فشن خود را عرضه می کنید؟
-سکس فیفت اونیوSaks Fifth Ave  نیمن مارکوس – مدیسون وبیشتر بوتیک هایی با قیمت بالاتر High End اجناس ما را میفروشند، البته جنس های ارزانتر هم داریم.
• چه توصیه ای برای جوانانی که فشن را دوست دارند، می کنید؟
– ما بدنبال هدف و آرزوی خود رفتیم و از صمیم قلب دنبال آنرا گرفتیم، آنقدر سخت کار می کردیم که بعضی مواقع می دیدم شب تمام شده و سپیده زده است، ولی هنوز مشغول کار کردن هستیم و بعضی مواقع بر سر میز کارمان از شدت خستگی به خواب می رفتیم که دستیارمان ما را بیدار می کند، و گاه سه شبانه روز پیاپی کار می کنیم ، اگر جوانان واقعا هدف و آرزوی خود را بطور جدی دنبال کنند،حتما موفق میشوند، فشن خیلی زرق و برق و فریبندگی دارد، ولی این فقط 30درصد آن است و 70 درصد آن بیزنس میباشد، متاسفانه بعضی از جوانان سختی کار فشن را نمی بینند و فقط فریبندگی آنرا به چشم می بینند، بیزنسی موفق است که براستی برای آن زحمت کشید.ما بعد از مدتها کار و سختی زیاد و نرفتن به تعطیلات، تصمیم گرفتیم چند روزی با خانواده خود راهی سن دیه گو شویم. درآنجا تلفنی از یک مجله معروف داشتیم که خواهش کرده بودند، بطور اضطراری به محل کار ما بیایند و (Suspenders) از ما بگیرند، ولی توضیحی نداده بودند که آنرا برای چه کسی می خواهند. ما این بار تصمیم گرفتیم که به تعطیلات خود ادامه بدهیم و بخاطر آن به محل کار خود بر نگردیم. یک ماه بعد بر روی جلد آن مجله، عکسی از «کتی هولمز» زن سابق تام کروز دیدیم، درست زمانی که همه جا بحث آنها داغ بود، بدلیل طلاق ناگهانیشان، با یک Suspenders بر روی جلد بود، این مسئله ما را خیلی ناراحت کرد واحساس کردیم که موقعیت مناسب و مهمی را از دست داده ایم.
• آیا هنرمند مورد علاقه ای دارید که تا بحال از اجناس شما استفاده نکرده باشد؟
– مدانا، ما از بچگی«ام تی وی» MTV نگاه کردیم و کارهای او را تقلید می کردیم.  او سمبل موزیک برای ما بود و حتی به کنسرت های اوهم میرویم، بنابراین برای ما بسیار خوشایند است که کمربند خودمان را بر روی کمر او ببینیم.
• از خاطرات خوب خود بگوئید؟
– ما همیشه آرزو داشتیم که فشن ما در نیمن مارکوس عرضه شود، چون مادرمان قبلا جنس هایش را به آنها می فروخت و دلمان می خواست که به آن درجه از موفقیت برسیم. یکروز پیامی تلفنی داشتیم که از طرف رئیس فشن Fashion Director نیمن مارکوس بود و گفته بود که فشن ما را دیده است و پسندیده و از ما دعوت می کرد که با او تماس بگیریم و به آنجا برویم تا از اجناس ما خریداری کنند و یک خاطره دیگرمان از استیوی واندر Stevie Wander خواننده نابینا است که پیغامی داده بودکه مایل است ما را ملاقات کند، وقتی که به دیدن او رفتیم، شروع به لمس کردن کمربندهای ما کرد و سپس شروع به آوازخواندن کرد، او آنقدر احساساتی شده بود که گفت چیزی زیبایی را که لمس می کنم، باید احساس خود را با موزیک بگویم که این مسئله اشک ما را در آورد.

مصاحبه مشترک با مژگان وکتی ملامد و میناسوواری

– مینا سوواری ستاره فیلم های آمریکن پای و آمریکن بیوتی را که در حدود 30 فیلم بازی کرده است و فیلم آخرش Stalkers بزودی در لایف تایم به نمایش گذاشته میشود، یکی از دوستان خوب مژگان وکتی ملامد است، بنابراین صحبتی دوستانه درباره دوستی آنها داریم.
– از مینا می پرسم:
-چطور با مژگان و کتی آشنا شدید و چگونه این آشنایی به دوستی شما انجامید؟
– مینا:
یکی از روزهایی که ازمن عکسبرداری می کردند، تعداد زیادی کمربندهای زیبا برای انتخاب آنجا بودکه من از آنها در موقع عکسبرداری استفاده کنم، من که عاشق فشن هستم، از آنها درباره دیزاینر این کمربندها پرسیدم، چرا که به راستی عاشق این کمربندها شده بودم، کسی از اسم دیزاینرها خبری نداشت وبالاخره من با پی گیری آنها را پیدا کردم و تماس گرفتم بدلیل اینکه می خواستم کمربندهایی برای خودم بخرم که تا بحال نداشتم، در سال 2006 با آنها آشنا شدم و دوستان خوب همدیگر شدیم.
– مژگان می گوید:
– مینا زنی خونگرم و مهربان است و بسیار فروتن است و اخلاق و منش بسیاری از هنرمندان هالیوودی را ندارد و حتی با بسیاری از اشخاص که درخیابان ها و یا رستوران ها اورا می بینند با مهربانی رفتار می کند.
– کتی میگوید:
– مینا زنی دست و دلباز است و اگر شخصی را و یا چیزی را دوست داشته باشد، واقعا عشق خود رانشان میدهد، اینروزها شخصی را با این مشخصات پیدا کردن زیاد آسان نیست، او همیشه جواهرات تزئینی ما را رونق می بخشد و بسیار زیبا در آنها میدرخشد.

1342-22

– مژگان:
– او یکی از هنرمندانی است که برای او فشن و دیزاین کردن باعث خوشنودی است و مینا الهام بخش همه است و از ریسک کردن هم نمی ترسد و درضمن درمیان هنرمندان هالیوودی، همیشه در لیست بهترین شیکپوش ترین ها قرار دارد.
– از مینا می پرسم:
– بهترین دیزاینی را که از ملامد دیزاین داری چیست؟
– خیلی سخت است که یکی را فقط انتخاب بکنم، چرا که انتخاب در بین تمام آن فشن زیبا کار مشکلی است.
– از مینا می پرسم:
– کدام از خواهران ملامد، بیشتر مورد علاقه تو است؟!
– آنها به مانند خواهران بزرگتر من هستند و من به آنها تکیه دارم، ما درباره همه چیز از بیزنس گرفته تا فشن صحبت می کنیم و آنها همیشه به من پند واندرز میدهند و عقیده خود را می گویند، آنها فقط زنهای نمونه نیستند بلکه من آنها را تحسین می کنم که همیشه پشت من هستند،مژگان و کتی بسیار مستقل هستند واین فرهنگ و اخلاقی است که با آن بزرگ و تربیت شده اند، آنها خالق هستند و بخوبی کمپانی خود را اداره می کنند.
– کتی می گوید:
– ما درباره تمام موضوعات با هم صحبت می کنیم، مینا به تمام دنیا مسافرت کرده است و همه جا را دیده است و من بسیار خوشوقت هستم که می توانیم درباره تمام موضوعات با او بحث بکنم.
– مینا میگوید:
– مژگان و کتی مرا به رستوران های ایرانی و به خانه خودشان می برند و من خانواده شان را بسیار  دوست دارم و تحسین می کنم که این همه باهم نزدیک هستند و روابط خوب دارند.
– می پرسم از خاطرات خود کمی بگوئید:
– یکروز که به رستورانی در سان ست رفته بودیم، توریست های بسیاری در آنجا بودند که مینا را شناختند و به سر میز ما می آمدند و بعد از احوالپرسی، تقاضای عکس می کردند، مینا با مهربانی خاص خود آنها را بغل میکرد، لبخند می زد و عکس می انداخت و بیشتر ساعتی را که در آنجا بودیم او بدون کلمه ای اعتراض به این کار ادامه داد. ما همدیگر را پشتیبانی می کنیم و از موفقیت های همدیگر راضی و خوشحال هستیم.
– مینا می گوید:
– من خوشوقتم که یک گروه دوستان زن خوب دارم که از فرهنگ های مختلف می آیند و بسیار با هوش و مستقل هستند.
– ازمینا می پرسم:
– سازمان یهودیان ایرانی، در جشنی، جایزه ای به مژگان وکتی داد، که شما هم بودید.
– مینا می گوید:
– من آن شب آنجا بودم واین جایزه را برروی سن به آنها دادم که این باعث افتخار من بود.