1341-18

1341-20

با پیروز در رادیو جوانان گفتگو کردیم،پیروز را که اینروزها در دل طبیعت زندگی می کند، از شهرنشینی گریخته است. عاشق حیوانات است، انسانی بسیار خالص و مهربان است. مدتها بود اورا فعال در صحنه  تهیه آلبوم نمی دیدیم، ولی اینک با دست پر آمده است.
از آلبوم جدیدش می پرسم، می گوید:
 آلبوم جدیدهمیشه Always است. این آلبوم بعد از 7 سال که من تقریبا غایب بودم، با عشق همسرم و طرفداران وفادارم، خصوصا در ایران، که مرتب می پرسیدند پیروز کجائی؟ چرا نمیخوانی؟ به تهیه این مجموعه دست زدم، البته من هم دلایلی داشتم. آلبوم پرباری است، 8 ترانه در آن خوانده ام، 7 شعر و ترانه را خود ساختم یک ترانه بسیار زیبا از مهین آبادانی بنام دل نازک دارم خیلی لطیف و قشنگ است.
براستی 7 سال غیبت داشتی، ولی ما می دیدیم که در صحنه ها فعال بودی؟
-من در این 7 سال درمزرعه خودم، در سکوت و آرامش زندگی می کردم. خیلی نیاز به این زندگی آرام داشتم، من عاشق طبیعت و حیوانات هستم دلم می خواست اسب داشته باشم، الان 2 تا اسب دارم که از 8 ماهگی با من بودند، از اسب هایی بودکه در کانادا، تا پای تیغ قصابان رفتند، من و دیگر عاشقان اسب ها،نجات شان دادیم.
این حس حیوان دوستی،مهربانی و خوی و خصلت یک انسان والا را داشتن را در تو ستایش می کنیم، چون فرقی نمی کند، انگار جان دو انسان را  نجات دادی.
-شاید باور نکنید که اسب ها حتی یک درجه از سگ هایی که ما می آوریم و توی خانه وکنار خود بزرگ میکنیم پراحساس ترند، با هوش ترند، وقتی به آنها محبت و عشق نشان بدهید، رفتاری شیرین و بامزه دارند، نگاه شان پر از سپاس است، حتی زمان نوازش گاه سرشان را روی شانه شما می گذارند اینروزها هر دو خیلی سرحال و در عین حال دختره شکمو شده و حرفهای دل خودرا با غر زدن، بالا و پائین پریدن و نگاه مخصوص اش میزند پسره مهربان تر و آرام تر است شما وقتی حیوانی را با خودت بزرگ میکنی، نیازی ندارد پشت سرت را مراقب باشی.
وقتی به سفر میروی چه می کنند؟ لابد همسرتان مراقب شان است؟
– خیلی دلتنگ میشوند، ولی نازی همسرم اصولا خوی و خصلت شهری ندارد. لباس کابویی و کلاه اش را بیشتر دوست دارد، اما از شوخی بگذریم نازی مثل من عاشق حیوانات است، ولی در ضمن من مسافرت بدون نازی نمی روم، او الهام بخش و تکیه گاه روحی من است.
برگردیم به آلبوم ات.
– همانطور که گفتم یک آلبوم ایده ال، است و ترانه را برای خود قصه ای دارد، انگار همه در دل هم جای دارند، برای همین ترانه مهین آبادانی پشت پیانو نشستم و ملودیها را ساختم، در آن لحظه به یاد هایده عزیز بودم، باور کنیداگر زنده بود این آهنگ و ترانه را می خواند،هایده یکی از چهره های استثنایی موزیک ما بود، هایده و مهستی  خیلی زود رفتند، من در این آلبوم بیبی جون را با ریتم رقص خوانده ام چون من به شادی ورقص بسیار اهمیت میدهم، آهنگی بنام یکی یدونه را هم که تم عاشقانه قشنگی دارد، فراز و نشیب های یک زندگی عاشقانه را بازگو می کند، خیلی شبیه به زندگی من و نازی همسرم است.
هنوز توضیح ندادی که چه شد ترک شهر و شهرنشینی راکردی؟
– راستش را بخواهید از مدتی پیش بیشتر آلبوم حاضر بود، ولی با توجه به اتفاقاتی که در ایران رخ داد، دل من غمگین بود، احساس می کردم آنچه خوانده ام برای آن موقعیت نیست، یکباره احساس کردم نیاز به فضای آرام و بدون دغدغه ای دارم، همین مرا به این زندگی ساده کشید آنروزها من آهنگی بنام ناجی خوانده بودم، که نشان می داد من در جستجوی ناجی خود هستم، من با پدر نازی آشنایی دیرین داشتم و از همان طریق نازی را شناختم، البته آنروزها نازی متاهل بود. روابط ما در حد خانواده و توام با احترام بود. تا اینکه  من در مزرعه خود، یک پارتی بزرگ گرفتم، که مخصوص زوج ها بود، نازی هم با خبر شد و آمد حالا دیگر مجرد بود. اینگونه ما از دیدگاه دیگری یکدیگر را دیدیم. خیلی زود در وجود هم ایده ال هایی پیدا کردیم، عشق از راه رسید.
همه پیروز را خوش قلب و مهربان می دانند تو رفیق همه هنرمندان هستی، نمونه اش بعد از جدایی از شهبال، همیشه به خوبی از او یاد می کنی حرمت او را نگه داشتی.
– همه اینها ریشه اش در خانواده است. من معلمین خوبی داشتم، مهر و محبت و صداقت را بمن آموختند، شهبال مثل یک برادر بزرگ و یک دوست خوب راهنمای خوب من بود، بمن همه چیز یاد داد، ما همیشه به مسائل مثبت خود توجه داریم، من حرمت همه هنرمندان را دارم .
از دوستی وحرمت گفتی، براستی حرکت تازه ای را که در جمع هنرمندان موسیقی آغاز شده را چگونه می بینی؟
– اگر ما دمکراسی را تمرین کنیم، احترام به یکدیگر را بشناسیم، منم زدن ها را کنار بگذاریم، قدرت بزرگی می شویم، من داریوش را ستایش می کنم که گفت من یک سربازم و در خدمت این حرکت! یادمان باشد که داریوش برای خود غولی است در موزیک ما، او با این حرف به خیلی ها فهماند که نباید در پی قدرت و مقام و سبقت گرفتن از دیگران باشیم. اگر پشت هم بایستیم، نتیجه ای درخشان خواهد بود. ما دور از سرزمین مان هستیم، نیاز به حمایت یکدیگر داریم، خیلی ها درایران ما را تماشا می کنند، فعالیت هایمان، همکاری هایمان را زیر نظر دارند.
حرف ایران را زدی، واقعا چند سال ات بود ایران را ترک کردی و چگونه به خوانندگی روی آوردی؟
– من 14 ساله بودم که از ایران آمدم سانفرانسیسکو، خواهر وشوهرخواهرم آنجا بودند، رفتم دبیرستان،وقتی خواهرم برگشت ایران من در 16 سالگی آمدم پیش پسرخاله ام درسن برناردینو، در 17 سالگی فارغ التحصیل شده و رفتم دانشگاه، رشته های بیزینس،  کامپیوتر، و سوسیالوژی وحش را خواندم بعد یک گروه موزیک تشکیل دادم که سبب آشنایی با شهبال شب پره شد، من پرکاشن و درام و گیتار میزدم، نمی خواستم خواننده باشم بچه ها گفتند چرا خودت نمی خوانی؟ که شروع کردم، شهبال گفت در صدد راه اندازی گروه بلک کتز است، من به آنها پیوستم  بعنوان گیتاریست و خواننده گروه شروع کردم. شهبال  خیلی برای موزیک ویدیوها هزینه می گذاشت. از جمله برای ویدیوی «پول» حدود 40 هزار دلار هزینه گذاشت. اولین آلبوم که به بازار آمد هیاهویی بپا کرد هنوز وقتی بروی صحنه میروم، مردم آنها را که من و شهبال با هم می خواندیم، می خوانند.
بعد از این همه سال که از ایران آمدی، چقدر دلت تنگ شده؟
– خیلی زیاد. دلم برای تهران، شیراز، اصفهان و آبادان، برای شمال و کنار دریا تنگ شده، دلم برای صفای مردم سرزمینم تنگ شده،خوشبختانه هنوز با ایمیل ها و تلفن هایشان خوش هستم. امیدوارم خیلی زود در آن سرزمین روی صحنه بروم و برای مردم خوب ایران بخوانم.