1351-39

1351-40

استاد عزیز،  از بعضی حرفهایتان دلم گرفت…وقتی کتاب 1351-41«پیر پرنیان اندیش» را به دست میگیری دیگر نمیتوانی زمین بگذاری، که بسیار خواندنی ست..مملو از خاطرات تلخ و شیرین استاد ابتهاج « ه.الف .سایه» است.  گاهی نمی شود با گریه های سایه گریان نشد..
در اسپورونگ (قطار شهری گوتنبرگ) و یک راه نسبتا طولانی را برایم چشم بر همزدنی کرد و کم مانده بود در ایستگاهی که باید پیاده میشدم جا بمانم ، به قسمت های استاد و شهریار رسیدم و بی اختیار همچنان که خودشان در جای جای این گفتگو میگریند ، اشکم سرازیر شد. با اینکه سعی میکردم آن را پنهان کنم اما یک زن سوئدی میانسال که کنارم نشسته بود در حالیکه دلسوزی از نگاهش می بارید به من نگاه میکرد .

1351-42

 احتمالا در دلش میگفت چه بلائی سر این مهاجر بیچاره آمده که چنین گریان است..خواستم با همین زبان شکسته سوئدی بگویم خانم شما بگیر این کتاب را بخوان اگر گریه نکردی ..اما او چه میدانست استاد چه میگوید و از کجا میگوید. این آقای عظیمی کیست با اینهمه عشق و شیفتگی به استاد ، در عجبم. یک بار جلوی دوربین میخواستم ترجیع بند ترانه ای را که سالها پیش ساخته بودم بخوانم و یادم نمی آمد، رها اعتمادی از پشت دوربین به دادم رسید و گفت ” هوای برگشتنم بود ..اگه بال و پری داشتم..” خوشحال شده بودم که ترانه من را دیگری بهتر از خودم حفظ است. اما این آقای عظیمی مو به مو شعر ها و غزل های استاد را میدانست و قبل از او بخودش یاد آوری میکرد و چقدر اشراف ایشان به ادبیات و هنر شگفت انگیز است. الان فکر میکنم این شاید اشکال این گفتگو بود . شیفتگی ایشان اجازه نمی داد که گاهی استاد را به چالش بکشد . تماما تحسین بود ستایش و عشق..از شما چه پنهان من هم البته نه به اندازه ایشان همان ارادت و شیفتگی را با استاد دارم و شاید به همین دلیل موجب شده است اکنون حرفهای دلم را از سر دلتنگی بگویم بدون تصحیح و ویرایش ، همینگونه که عرض میکنم ..و سعی میکنم که تیتر وار به آنها بپردازم که موجب اطناب کلام نشود. استاد در این کتاب به تمامی ادبیات و هنر معاصر نمره داده اند ..یکان یکان از هرکس که نام برده اند بعضی ها بسیار مورد مهر و لطف ایشان قرار گرفته اند مثلا استاد لطفی. به درستی و از بعضی به آسانی گذشته اند..مثل صادق هدایت و غلامحسین ساعدی، دو قطب داستان و درام نویسی ایران..اکبر گلپایگانی.. ؛ استاد شجریان که جای خود دارند اما در سبک جدید ایشان در خواندن آواز  بحثی ندارم. مردم ایشان را سالهاست در قلوب خود پذیرفته اند مثل خود من..ایرج خواجه امیری..( منهای فیلمفارسی) همان چهارگاهی که در گلهای رنگارنگ 451 با مهستی خوانده اند (از در میخانه مگذر کاین حریفان… ما را بس..) پرویز یاحقی..کجا دیده اید که یک چهار مضراب آنقدر در میان مردم گل کند که مردم خودشان روی آن شعر های گوناگون بگذارند و بخوانند.  چهار مضراب معروف یاحقی در سه گاه..بیش از 70 درصد موسیقی ملی ما مدیون این دو نفر است ، دو آهنگساز قدر. تجویدی و همایون خرم..اما بیش از 3 ویلونیست نداشتیم .پرویز یاحقی . اسداله ملک . حبیب اله خان بدیعی..و جوانترین شان لقمان ادهمی که در شهر فرشتگان در کنجی نشسته است. استاد عزیز. قربان آن محاسن و غزل های بی همتایتان بروم .پرویز مشکاتیان بیش از آن بود که فرمودید. مشکاتیان نابغه ای بود که بر نتابید و رفت… اینکه ایشان مواظب خودش نبود درست. فرموده اید ..که شاید بخاطر فضای جامعه باشد. استاد گرامی آقای شجریان هرگز آوازی زیباتر از بیداد همایون مشکاتیان نخوانده اند. در مورد دکتر اسماعیل خوئی کم فرموده اید.همان غزل را که در وصف شما در تور آمریکا گفته اند چقدر زیبا بود.. شایدخوئی عزیز با حرف من موافق نباشند این فقط نظر بنده حقیر است. چرا کیوان کلهر؟ تا جائی که من میدانم کیهان کلهر. حالا…من فکر میکنم وقتی کلهر و علیزاده در طرف چپ و راست استاد شجریان می نشستند و ساز میزدند یک ارکستر 60 نفری بودند حتی با تنبک همایون شجریان. 4 هنر مند دیگری که مشخصا مورد بی مهری شما قرار گرفته اند..1-جهانبخش پازوکی که از میان ده ها و شاید صد ها ترانه موفق ایشان بند کرده اید به ترانه ای که حالا یک اشکال کوچک ادبی دارد. جدا ازترانه سرائی نوین و اساتید مربوطه به اعتقاد من و فکر میکنم بسیاری اهل ترانه جهانبخش پازوکی یک تافته جدا بافته است..ترانه سرائی که اگر نگویم صد درصد ..90 درصداز ترانه هایش بقول امروزی ها هیت شده یا گل کرده است . هر خواننده ای که خوانده است. آیا شما ترانه ” اونیکه برای من زندگی بود… دیدی از دستم رفت” را با صدای زنده یاد منوچهر سخائی شنیده اید؟ من که ده ها بار شنیده ام و عاشق این ترانه ام ، شما که رئیس شورای موسیقی بوده اید حتما شنیده اید..قربان اشکهای چون بارانتان بروم این ترانه را هم بشنوید و اشکی بریزید…2-حمیرا…(دستش را به نشانه انکار تکان میدهد، تجویدی آواز همه اینهارا خراب کرد. حمیرا صدای باز و خوبی داشت اما…) نویسنده افتخار یک ترانه با این بانوی آواز را داشته ام و عاشق صدایش هستم. یک ملت با صدای لطیف و جادوئی حمیرا زندگی کرده اند؛ بی هیچ اشاره ای به همکاری پرویز یاحقی با ایشان و…3- مرضیه..بسنده شده به اینکه ..مرضیه خدمتکارخانم نجات بودند، چای و قلیان می آوردند و صدایشان ای… بد نبود. مرضیه بیشتر با سناتورها و سرلشگر ها حشر و نشر داشت. باصطلاح درباری بود. کدام یک از خواننده های ما درباری نبودند؟ از سوسن خواننده مردمی که در مصاحبه ای گفته بود در مجلسی در دربار دعوت شده بود و مادر شهبانو برای ایشان مشروب سرو میکرد. اینکه خانواده پهلوی به هنرمندان توجه خاص داشتند که بسیار مثبت است و جرم خواننده و هنرمند نیست. همانگونه که شهبانو جشن و هنر شیراز را راه اندازی کرد که پیتر بروک بیآید و با بچه های ایران تاتر بسازد و..فقط گوگوش و هایده و ستار و…به دربار نمی رفتند یک شب آغاسی هم رفته بود خاطره ای شیرین است از زبان یک فیلمبردار درباری که نامش بماند… آغاسی خیلی مرتب و شق و رق شروع میکند به خواندن. شاه بلند میشود و از همانجا داد میزند..آغاسی اینجوری نه ..همونجوری. آغاسی ناگهان کت و کراوات را باز میکند و می اندازد روی زمین و دستمال را در میآورد..ایواله..گویا رسم بوده که سکه یک پهلوی برایش می انداختند و آغاسی هم تند تند جمع میکرده .چشمش به یک سکه نیم پهلوی میخورد که کسی انداخته بود. برمیدارد و میگوید: بابا توی خونه پهلوی هم  نیم پهلوی….4- فرخ غفاری..یک روشنفکر هنر دوست. بیشتر متمایل به فرنگ. نیمه فرنگی..همه فیلمهایش را ندیدم..بگذریم.. احتمالا جرمش این بود که مدتی سمت دولتی داشت..مسول سینماتک پاریس بود و فرانسوی هم خوب بلد بود. پس بی خیال فیلمهای جنوب شهر و شب قوزی و..و آنهم عاقبتش در پاریس تنها در یک آپارتمان کوچک و..استاد راستش من برای فرخ غفاری بیشتر گریه ام میگیرد.. استاد عزیز و گرانمایه اگر مرا فقط از خیل دوستداران ترانه هایتان بدانید آنکه خیلی پرت باشد و شما را خوب نشناسد تو ای پری کجائی را بارها زمزمه کرده است.من خودم عاشق ترانه «یار پسندید مرا هستم» . این مصرع فاخر… من اگر قرار بود بگویم لابد میگفتم . یار از من خوشش اومد..بنا بر این در دل خواص و عوام جای دارید. قربان ترانه «ایران ای سرای امید» تان بروم . دهان مبارک شما نباید با اسم استالین آغشته شود.آن دیکتاتور تمامی تاریخ بشر قابل دفاع و توجیه نیست حتی اگر قهرمان جنگ دوم جهانی باشد..خلاصه نه از آن بی مهری و کم لطفی و نه آنقدر لطف به استاد لطفی. سلامت و پاینده باشی.