1446-50

«مهدی رقابی» در سالهای دوراز ایران، پایگاهی ساخته بود
که سوپراستارهای جهانی و چهره های برجسته سیاسی بدیدارش می رفتند

1446-51

در آن روزگاران که مدرنیزم در ایران غوغا می کرد، از هر سویی جشنواره های جهانی برپا بود، از سویی جشنواره هنر شیراز، همه هنرمندان سنتی ومدرن بقولی آوانگارد جهان را به سوی شیراز سرازیر کرده بود، از سوی دیگر جشنواره بین المللی فیلم تهران همه جوامع هنری جهان را متوجه سرزمین ما کرده بود، یک پایگاه مدرن ولی با محتوای سنتی، میعادگاه چهره های برجسته سیاسی، اجتماعی و سوپراستارهای بین المللی شده بود، رستوران رقابی با مدیریت مهدی رقابی.
مهدی رقابی خود یک چهره محبوب بود، آنروزها مدرن ترین و شیک ترین لباسها را می پوشید، سوپراستارها در برخورد اول می پرسیدند شما آرتیست هستید؟ شما در فیلم ها و سریال ها بازی میکنید؟ جالب اینکه آنروزها رقابی از سوی دهها فیلمساز ایرانی، دعوت به بازی در فیلم شده بود، ولی هیچکدام را نپذیرفته بود و جالب تر اینکه یک فیملساز انگلیسی، او را کاندیدای نقش جمزباند کرده بود و تنها مورد لهجه انگلیسی بود، که آنها برآن تکیه داشتند و در ضمن مهدی رقابی هنوز حاضر نبود بازیگر فیلم ها بشود. او همیشه به استقبال چهره های معروف سیاسی و حتی روسای جمهور، پادشاهان میرفت، آنها را به رستوران میلیونی خود دعوت می کرد، به استقبال سوپراستارهای جهانی می رفت، چارلتون هستون، ویلیام هولدن، یول برینر، الکه زومر از جمع این چهره ها بودند، که خیلی زود صمیمی ترین دوست رقابی شدند، تا روزی که در ایران بودند، اصرار داشتند به رستوران او بروند، عکس و فیلم بگیرند و بعنوان خاطره با خود ببرند.

1446-52

رقابی در طی چند دهه، با این چهره های معروف، خاطره های بسیار ساخت، که خود کتابی خواندنی است و در دیداری که اخیرا در لس آنجلس با او داشتیم پیشنهاد دادیم خاطراتش را در مجله جوانان از نظر ایرانیان در سراسر جهان بگذرانیم، استقبال کرد، ولی برای چنین مسئله ای وقت خواست، گفت همه گنجینه هایم در ایران است، باید آنها را جمع و جورکنم و بعد اقدام کنیم.

1446-53