1452-38

1452-39

مهرک داودی نقاش، طراح و مجسمه ساز هنرمند ایرانی در انگلستان، بعد از سالها به رویای دیرین خود دست یافته و با تهیه تابلو و مجسمه هایی از دستها و کفش ها شاه، شهبانو، شاهزاده رضا پهلوی بدیدار شهبانو فرح میرود و با آثار خود، با ایشان در یک حرکت فرهنگی همراه میشود.
مهرک داودی از این دیدار هیجان انگیز، آرزوی بزرگ زندگیش و اهدای آثار هنری خود به بنیاد فرهنگی شاهپورعلیرضا پهلوی برایمان می گوید و از سوابق هنری وزندگی پرفرار و نشیب خود.

******
رویای کودکی ام که به واقعیت پیوست

مهرک داوودی متولد آذر1357 – تهران هستم به دور از هرگونه گرایش و آگاهی سیاسی در دوران کودکی، در خواب های کودکانه با ملکه ایران همنشین و هم صحبت می شدم. نمی توانستم این خواب ها را به جز مادرم برای دیگران بازگو کنم چرا که مورد سرزنش واقع میشد. از همان کودکی در جستجوی شخصیت شهبانو فرح پهلوی بودم و کنجکاوانه در پی گفتگوهای مربوط به ایشان در محافل، و بازگو کردن خاطرات خوش بزرگان از دوران طلایی پهلوی شوق مرا به خود جلب می کرد. با برداشت کودکانه ام از بیان بزرگان در خصوص شهبانو فرح پهلوی، تصویر ایران بانویی بزرگ منش و سمبلی از انسانیت در ذهنم نقش می بست، تمامی ادراکم از کلام پیشینیان، همان واقعیتی بود که در خواب هایم می دیدم. تا اینکه دوران کودکی سپری و هر روزارادتم به شهبانوی ایران افزونتر، ارادتی که تبدیل به رازی بزرگ در درونم گشته و بر آن ارج می نهادم. خوابهایی که هیچوقت تمام نمی شدند وهمواره تا پس از خروج از ایران ادامه دارند.
از سنین کودکی به هنرعلاقه بسیار داشتم. از طراحی داخلی گرفته تا طراحی لباس، نقاشی، مجسمه سازی وخلاصه هرچیز که به هنر ربط داشت مورد علاقه من بوده و همواره به آن عشق می ورزم. تحصیلات را در ایران تا مقطع دیپلم در رشته هنرهای تجسمی به پایان رسانده ودر سن 19 سالگی ناگزیر به ترک ایران به مقصد پاریس شدم ولی سرنوشت، کشور انگلستان را به عنوان اقامتگاه برایم تعیین وهمچنان در لندن سکونت دارم.
سرانجام تحصیلات را دراروپا ادامه ودر رشته هنرهای زیبا از دانشگاه Middlesex لندن، فارغ التحصیل شدم.
مهرک داوودی در مورد «دلیل ترک ایران..؟» و «چگونگی ایجاد ارتباط با شهبانو فرح پهلوی و ورود به خانواده سلطنتی ایران پس از خروج از ایران» می گوید:
در آغاز نوجوانی، روزی در خیابان به اتهام بدحجابی بازداشت و در تفتیش کیف دستی ام، عکس شهبانو فرح پهلوی را پیدا کردند و از آن لحظه بود که دختر نوجوان متهم به بد حجابی، دیگر، یک مجرم سلطنت طلب خوانده می شد وناچار به ترک وطن شدم. یادآوری آن روزها بسیار آزاردهنده است.
افتخار دیدار با شهبانوی ایران برای نخستین بار بدین شرح بود که روزی در منزلم در لندن به رادیو فردا و مصاحبه شهبانو فرح پهلوی گوش می دادم. آگاه شدم که از طریق بنیاد شاهپور علیرضا پهلوی برای کمک به دانشجویان مقطع دکترا در رشته ایران شناسی پیش از اسلام، کمک مالی جمع آوری می گردد. همان موقع نامه ای تنظیم واز طریق ایمیل به برای دوستان ارسال داشتم ودر متن نامه یکی از تابلوهایم را که «امید» نام داشت و از جمله معروف «نور برتاریکی پیروز است» که از شهبانو فرح پهلوی همواره در اذهان جاوید مانده است، تعبیر گرفته بود، به بنیاد شاهپورعلیرضا پهلوی هدیه نمودم. هدیه ام از جانب ایشان پذیرفته شد ومورد استقبال ایشان نیز قرار گرفت و پس از چند روز، بزرگی را به منظور دریافت تابلو به منزلم مامور کردند و سپس برای نخستین بار افتخار دیدار با شهبانو فرح پهلوی را داشته و به منزل یکی ازنزدیکان ایشان در انگلستان دعوت شدم.
شهبانویی سرشار از عشق، آرامش و مهربانی را برای نخستین بار درآغوش گرفتم و آن لحظه بود که تمامی خوابها ورویاهای دوران کودکی به واقعیت پیوسته بود ومصاحبت با ایشان آنقدر دلنشین و آرامش بخش بود که در افکارم امید به تداوم این ارتباط پدیدار شده بود. گفته های پیشینیان از خاطرم می گذشت، همان منش وبزرگواری، متانت و صبوری، نمادی از اقتدار و امید با مهری مادرانه به ایران و ایرانی را در شهبانوی ایران مشاهده کرده بودم.

1452-40

پس از مدتی بپاس قدرشناسی از دشاه وشهبانو، پیشنهاد درست کردن دستان شهبانو وکفش های شاه فقید ایران را با شهبانو در میان گذاشتم و ایشان نیز با مهرورزی تمام پذیرفتند و بار دیگر این سعادت را یافتم که به منزل ایشان در پاریس دعوت شدم.
افتخار بزرگ و غیرقابل توصیفی نصیبم شده بود. ساختن کفش های پادشاه از برنز، گام های استوار و بسوی تمدن بزرگ را برایم یادآور می شد وحس غرور را دروجودم زنده کرده بود.
شاید ایشان با آن کفش ها در راه سازندگی ایران عزیز، جای جای خاک پهناور مادری مان را پیموده بودند، کفش هایی که شاید با آن به عرصه های بین المللی سفر و افتخار و سربلندی را برای ایران وایرانی به ارمغان آورده بودند. کفش هایی که شاید با آن در آرامگاه کوروش بزرگ قدم نهاده بودند و با حضور در جشن های 2500 سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران، در راه پیشبرد فرهنگ وتمدن کهن ایران زمین و معرفی آن به جوامع بین المللی گام برداشته بودند، و البته کفش هایی که جای بر گام های استوار بزرگمرد خاندان پهلوی، رضاشاه بزرگ نهاده بودند وراه او را با اقتدار تمام ادامه دادند و اما ساختن دستان شهبانوی ایران، دستانی که کودکان بی پناه وبیماران بی بضاعت گرفتار دردام سرطان را مادرانه نوازش کرده اند، دستانی که حمایت از بیماران جزامی پرداخته اند، دستانی که در آوار زمین لرزه شهریور 57 طبس، به یاری آسیب دیدگان شتافته اند، دستان مادرانه ای که مادران ونوزادان ایران را مورد مهر خود قرار داده اند.
دستانی که در دستان شاه ایران قرارگرفتند و پیمان سازندگی ورشد فرهنگی را استحکام بخشیدند والبته دستانی که طی 36 سال اخیر، همواره از راه دور ملتی زجردیده را مورد مهر و حمایت خود قرارداده اند، را با افتخار به سرانجام رساندم.
مهرک داوودی درباره اینکه «آیا نماد سوم از دست شهبانو فرح پهلوی که با فرم دستی خم ساخته شده است هم، انگیزه یا پیامی را در بر داشته است؟» می گوید:
در زمانی که شاهدخت مهربان لیلا پهلوی را از دست دادیم، شهبانو دسته گلی را در دست داشتند که آن را به تمام مادران ایرانی تقدیم نمودند، مادرانی که یا فرزندی را از دست داده اند و یا سالهاست که از فرزندانشان بی خبر هستند و بر دوری آنها صبوری پیشه کرده اند.این نماد دست شهبانو تاثیر گرفته از همان لحظه ای است که دسته گلی در دست ایشان بود و به مادران ایرانی هدیه شد.
پس از اتمام کفش های شاه فقید و دستان شهبانوی مهربان، تصمیم به ساختن دستان شاه جوان، گرفته و افتخار دیدار با ایشان برایم میسر گردید. در نتیجه گفتگو با ایشان فرم دستها « آزادی و پیروزی» عنوان گرفت و قالب گیری از دستان ایشان را آغاز نمودم. با ساخت دست ایشان از جنس برنز و آرمان رسیدن به آزادی و پیروزی نور بر تاریکی، یک بار دیگر مورد لطف شهبانو قرار گرفتم و با امر ایشان به ساختن دست و پای یگانه یادگار شاهپورعلیرضا «ایریانا لیلا پهلوی» مشغول شدم.

1452-42

1452-43

سخنی با هنرمندان

معمولا همه هنرمندان جهان آثاری را خلق می کنند که مشغله روزمره شان است، مسائل روز، مسائل سیاسی و یا اجتماعی که با آنها دست و پنجه نرم می کنند. من نیز همانند بسیاری، بارها مورد تعرض قرار گرفته ام. زخم هایی به روح و جسمم زده شده که تنها زمان می تواند کمی آرامش کند و نه حتی آن را از بین ببرد بلکه کمی آرامش کند. ولی به عنوان یک شهروندایرانی و به عنوان یک هنرجو وظیفه داشتم که قدرشناس کسی باشم که باور دارم، اگر هنر و یا هنرمندی با هویت ایرانی درعرصه هنر قرن حاضر وجود دارد، همه وهمه بخاطر سازندگی و آزادمنشی خاندان و وجود وحمایت های شهبانو از فرهنگ و هنر ایران زمین می باشد.
خوشبختم که این افتخار را داشته ام که دستان این مادر مهربان سرزمینم، که اولین ملکه تاجدار ایران بعد از ورود اسلام هستند را درست کرده ام که برای همیشه در تاریخ ایران باقی خواهد ماند.
برای آینده مجموعه جدیدی در راه است که اکنون امکان شرح نیست فقط می توانم بگویم این مجموعه جدید، به شادی و فرحبخشی مرتبط است.
با آرمان پیروزی نور برتاریکی، تنها می توانم بگویم، آرزو می کنم همه شما دوستان در هر رشته هنری که هستید موفق باشید و مراتب ترقی را همواره به بهترین نحو طی کنید.

سخن پایانی

درانتها دوست دارم اضافه کنم که اگر زنده هستم و نفس می کشم بخاطر این است که تمام مدت به شهبانو فکر می کنم، با ایشان زندگی می کنم و بند بند وجودم از وجود ایشان پر از انرژی می شود. از خداوند سلامت و شادی را برایشان آرزو می کنم. امید دارم که روزی به ایران عزیزمان برگردند.
در راستای رسالت والای بنیاد شاهپور علیرضا پهلوی درجهت یاری رسانی هزینه تحصیلی به دانشجویان ایرانی دانشگاه هاروارد که در زمینه «مطالعات ایران باستان» تحصیل می نمایند، از تمامی تندیس ها (دستان شهبانو فرح پهلوی، کفش های پادشاه فقید ایران، اعلیحضرت محمدرضا پهلوی و دستان اعلیحضرت جوان، رضاشاه دوم) سفارش ساخت پذیرفته شده و سود حاصل به بنیاد شاهپور علیرضا پهلوی هدیه می گردد.