1322-46

1583-50

1583-51

فیلم همه مشخصات یک فیلم پرهیجان و نفس گیر و از سویی پراحساس و عاشقانه را دارد، ولی با وجود آغاز بسیار تکان دهنده تا به آخر یک دست نمیرود، چون اصولا حضور دو نفر، آنهم مجروح و خسته و نا امید در یک کوهستان طوفانی و یخزده و دور افتاده، بمرور نوعی یکنواختی پدید می آورد. البته نوول معروف چارلز مارتین در حد کتاب پرفروش و سرگرم کننده بود ولی در قالب فیلم نیاز به حوادث دیگری دارد که حضور یک سگ به صحنه های احساسی فیلم کمک می کند.
فیلم بر محور رویدادهای زندگی دکتر بن یک جراح مغز (ادریس البا) و الکس یک خبرنگار عکاس (کیت وینسلت) می گذرد که هر دو در یک زمان از فرودگاه یوتا راهی نیویورک هستند، ولی بدلیل شرایط آب و هوا، پروازها کنسل شده، ضمن اینکه الکس باید روز بعد در مراسم عروسی خود شرکت کند و دکتر بن صبح فردا یک جراحی مغز حساس روی یک پسربچه دارد، هر دو در فرودگاه سرگردان مانده اند. الکس به سراغ بن میرود و او را تشویق می کند با یک هواپیمای کوچک چارتر راهی شوند، بن موافقت می کند، به سراغ یک خلبان مسن ولی بظاهر با تجربه (بوبریجز) میروند و از آن لحظه به سرنوشت تازه خود رقم میزنند. چون با سکته مغزی خلبان و سقوط هواپیما در یک منطقه یخزده کوهستانی، آنها خود را با بن بست ها و دردسرها و حتی فریز شدن در کوهستان روبرو می بینند.
ظاهرا آلکس با وجود زخمی شدن، جسورانه می خواهد از آن کوهستان به راه خود ادامه بدهد، بن راضی نیست، اختلاف سلیقه ها رخ می کند، هر دو می خواهند شخصیت واقعی یکدیگر را شناسایی کنند. بن انگشتری ازدواج به دست دارد ولی حرفی از همسرش نمی زند، الکس ناخودآگاه در مورد زندگی بن کنجکاو است، به هر دری میزند تا راز زندگی او را کشف کند تا به یک ضبط صوت دستی میرسد که با خود اسراری دارد. معمولا بازی در چنین نقش هایی بدون حواشی، بدون رویدادهای پیاپی و دور از انتظار، بدون بهره از اسپشیال افکت ها، آدم های اطراف و برخوردها و سخن ها و درگیری ها، زیاد آسان نیست. خوشبختانه کارگردان فیلم هانی ابواسد که سابقه دو کاندیدای اسکار برای فیلم هایی به زبان خارجی چون Paradise Now/ Omar را دارد کوشیده با بهره از دو بازیگر خوب و توانا و کشش هایی که میان آنها وجود دارد فیلم را برپایه احساس پیش ببرد و برای تکمیل آن، از یک سگ تربیت شده هم بهره گرفته که خود چاشنی خوبی برای فیلم بحساب می آید.
فیلم یکی دو بار دچار کسالت و تکرار میشود، ولی کارگردان به داد آن میرسد، حادثه ای را قوت می بخشد، در نهایت نا امیدی به نوعی در دل تماشاگر امیدی شعله ور می سازد و قهرمانان فیلم را به سویی می برد که به نجات آنان نزدیک است.
دلسوزیها، توجهات و استواری و خونسردی دکتر بن، به مرور بر الکس تاثیر می گذارد. او در ذهن خود ایده آلهایش را مرور می کند و در وجود بن، خاصیت هایی را پیدا می کند که تا آنروز در مرد زندگی خود ندیده است، ایندو که گاه دل از زندگی می کنند وخود را به سرنوشت می سپارند، کم کم جذب هم میشوند و به هم می آمیزند ولی براستی بعد از نجات از آن مخمصه درمورد آینده چه تصمیمی می گیرند؟ تماشاگر این مورد را با کنجکاوی دنبال می کند و تا آخرین لحظه فیلم نیز بی خبر می ماند و پایان فیلم برایش یک سورپرایز بزرگی است.

1583-52

1583-53

1583-54

1583-55