1322-46

1543-26

1543-27

درجریان تعطیلات رسمی، ند (برایان کرانستن) در نقش یک پدر بسیار حامی و ملاحظه کار و عاشق فرزندان خود باتفاق خانواده، به دیدار دخترشان که در استنفورد درحال تحصیل است میروند ولی «ند» ناگهان با بزرگترین کابوس زندگی خود روبرو میشود، با دوست پسر میلیاردر ولی غیر عادی و عجیب و غریب دخترش لیرد (جمزفرانکو) روبرو میشود، با جوانی که در هیچ زمینه ای کنترلی بر زبان و حرکات خود ندارد، او یک لوده بی خیال و خوشگذران بنظر می آید که پدری چون ند را به شدت نگران و عصبانی می کند.
«ند» یک پدر خیلی جدی و آداب دان است، فرزندان خود را هم اینگونه تربیت کرده به همین خاطر وقتی بعد از مدتها با دخترش استفانی (زویی) روبرو میشود، بسیاری از آن نشان های تربیتی را در او نمی بیند، چون دخترش بی محابا با دوست پسرش معاشقه می کند که بوسه های آتشین کمترین آنهاست. میان شان حرفهایی رد و بدل می شود که از دیدگاه «ند» فحش های تمام عیار است.
از لحظه ورود «ند» به خانه بزرگ و اشرافی با تابلوها و دکوراسیون دور از استانداردهایش، تصاویر عریان، دستگاه کامپیوتری جدیدی که دستور می گیرد، از همه چیز خانه و مهمانان خبر دارد، توصیه می کند، دستور می دهد، هشدار می دهد و همین ها ند را هر لحظه عصبی تر می کند. او تصمیم می گیرد با لیرد بجنگد، به او بفهماند که وصله خانواده اش نیست و دخترش هرگز با چنین مردی ازدواج نمی کند، ولی لیرد باهمان سادگی خاص خود، با حرکاتی که با بیریایی و خلوص همراه است می کوشد به قلب ند راه یابد، گرچه او خیلی زود به قلب مادر خانواده راه می یابد و پسر نوجوان خانواده را از قالب محجوب و نامدار خود هم خارج می کند و او را به دنبال خود می کشد.
قصه فیلم از دو نسل کاملا متفاوت و متضاد حرف میزند، دو نسل که اینروزها به دلیل تاثیر تکنولوژی، میان شان فاصله عمیقی افتاده است، هیچکدام زبان هم را نمی فهمند. همین تضاد جنگ پدر و داماد آینده را در قالبی کمدی، سبب شده و تماشاگر را کاملا سرگرم می کند و بعضی صحنه ها سالن را با صدای بلند خنده ها که البته از سوی نسل دوم یعنی نسل جوان است همراه می کند پدر و مادرها در سالن سینما هاج و واج به عاقبت این درگیری ها فکر می کنند، گرچه بهرحال قرار است نسل دوم پیروز این میدان باشد.
تماشاگر اهل سینما نه تنها با جنگ، رقابت پدر و داماد آینده در فیلم روبروست بلکه با یک جنگ در قالب هنری میان دو نسل بازیگر هم روبروست، چون هر دو بازیگر توانایی های هنری بالایی دارند، جمز فرانکو در سالهای اخیر بعنوان بازیگر همه گونه نقش، بعنوان نویسنده و کارگردان، موقعیت تثبیت شده ای دارد، ضمن اینکه برایان کرانستن بعد از سریال Breaking Bad و دو فیلم جدی و بحث انگیز ، به مرور در سینما جای افتاده و مسلما می کوشد در این رقابت هنری کم نیاورد و الحق هر دو با میمیک ها، حرکات و دیالوگ های حساب شده، این رقابت را تا آخر فیلم پیش می برند. هر دو قابل تقدیر هستند و خود بخود همین سبب میشود بازیگران دیگر فیلم : زویی دیوچ، مگان مولالی بعد از یک غیبت طولانی از سینما، و بالاخره دو کمدین معروف سدریک و کیگان فرصت ارائه توانایی های خود را نداشته باشند.
فیلم در آغاز بسیار پرهیجان و یکدست و در قالب کمدی پیش میرود، ولی بعد از یکساعت، فیلم تا حدی افت می کند و گرفتار یک سری حوادث تکراری میشود، ولی کارگردان در سه ربع آخر بداد فیلم می رسد و دوباره آنرا با هیجان وشور همراه می کند. در این میان بعضی صحنه های حاشیه ای و گذرا در فیلم دیده میشود که خبر میدهد فیلم طولانی تر بوده، صحنه هایی اضافی داشته که به همین دلیل ادیت شده و انگار کارگردان و ادیتور یادشان رفته آن صحنه ها را حذف کنند از جمله بالنی که در آسمان با پیامی از داماد همراه است!
فیلم هر دو نسل را جذب می کند چون قصه ای است که اینروزها در خیلی از خانواده های امریکایی رخ میدهد.

1543-28

1543-29

1543-30