1322-46

1557-50

1557-52

فیلم در شرایطی روی صحنه می آید. که دنیا درباره قتل عام یهودیان توسط هیتلر جدی تر از گذشته حرف میزند.
درباره این فاجعه تاریخی تا امروز فیلم های بسیاری از زوایای مختلف ساخته شده که یکی از موثرترین آنها فیلم استیون اسپیلبرگ Schindler List بود. ولی این فیلم تازه برپایه احساسات انسانی ساخته شده و کارگردان زن آن نیکی کارو، بر نقطه احساسی تماشاگر اثری عمیق می گذارد.
فیلم قصه یک زن و شوهر: آنتونینا و جان زابینسکی است که در لهستان یک باغ وحش را اداره می کنند و آنتونینا همه وجودش در مراقبت و رابطه نزدیک با حیوانات درون باغ وحش خلاصه می شود، بطوری که همه آنها او را بعنوان مادر دلسوز خود پذیرفته اند، برخی چون سایه او را دنبال می کنند از جمله یک شترمرغ که بقولی از آغاز فیلم تا پایان غم انگیز زندگیش به راهپیمایی مشغول است و گاه سایه به سایه انتونینا میرود.
این زن و شوهر درست زمان جنگ جهانی دوم و تلاش هیتلر خونخوار برای تسلط برجهان و نابودی نسل یهودیان این باغ وحش را اداره می کنند و ناگهان در یک روز آفتابی، که خانواده ها به دیدن حیوانات و پرندگان آمده اند. هواپیماهای آلمانی شهر از جمله باغ وحش را بمباران می کنند و حیوانات بیگناه را سرگشته و مجروح در خیابان ها رها می شوند. آنتونینا به چشم خود حیوانات بیگناه را می بیند که قربانی خشونت هیتلر میشوند، برخی از آنها به امید زنده ماندن یا به دنبال او می گردند یا در خرابه ها پشت سنگ ها و آوارها پنهان می شوند.
هنوز مردم شهر خبر ندارند که همین روزها قتل عام مردان و زنان و کودکان آغاز میشود و در آن شرایط حساس آنتونینا و همسرش دکتر جان شجاعانه و دلسوزانه به نجات یهودیان می پردازند و بسیاری از خانواده ها بویژه کودکان و نوجوانان را در زیرزمین خانه خود پنهان می کنند تا با تهیه مدارکی، آنها را به مرور از درون آتش شهر خارج کنند.
جسیکا جستین در نقش انتونینا، هنرمندانه بازی می کند، او سعی دارد با لهجه لهستانی خود، با حرکات دلسوزانه خود با احساس مادرانه خود، شخصیت انتونینا را زنده کنند چرا که این فیلم براساس یک ماجرای واقعی از کتاب دایان اکرمن با فیلمنامه انجلا ارک من ساخته شده است.
انتونینا و همسرش دکتر جان به راحتی امکان خروج از لهستان را دارند، ولی به بهانه برپایی دوباره باغ وحش، به نجات یهودیان می پردازند و در این میان یک افسر نازی لوتس هک که نقش او را دنیل برول با مهارت بازی میکند، به انتونینا دل می بندد و همین دلبستگی کمک می کند تا آنتونینا هر بار به نجات گروهی بپردازد حتی لمس دستها وصورت او توسط افسر نازی و خشم شوهرش و اتهام خیانت به او، نیز انتونینا را از این خدمت انسانی باز نمی دارد.
تاریخ هیچگاه قتل عام یهودیان را فراموش نخواهد کرد و کوره های آدم سوزی هیتلر، در سینه تاریخ بعنوان ننگ آمیزترین اقدام یک رهبر و سیاستمدار ثبت شده است و تاریخ هیچگاه نباید فراموش کند که چگونه صدها هزار نفراز جمله کودکان قربانی این خونخوار تاریخ شدند و از جمله صحنه های تکان دهنده فیلم، صحنه سوار کردن یهودیان درون یک قطار است که بچه ها با شوق آماده سوار شدن هستند چرا که می گویند به دیدار یک شعبده باز می روند درحالیکه آن قطار آنها را به کوره های آدم سوزی هدایت می کند و چند روز بعد وقتی دود و بوی سوختن آدم ها منطقه را پر میکند، انتونینا بیرون خانه خود، فضا را پر از خاکستر می بیند، خاکستر کودکان معصوم که هرکدام از این تکه های خاکستر که چون دانه های برف در هوا معلق هستند با خود قصه هولناک آن گروه ها و فریاد و ضجه هزاران کودک را بازگو می کنند و صدای شلیک گلوله ها در شهر و فریاد دردناک حیوانات خبر از قتل عام آنها میدهد. صحنه هایی که دل حیوان دوستان را هم به درد می آورد.
درفیلم صحنه های جنگ زیاد دیده نمی شود ولی فیلم پر از صحنه های پراحساس و دردناک و در عین حال انسانی است اینکه چگونه آن سوی شهر سنگدلان جان آدم ها را می گیرند و در این سوی شهر گروهی کوچک درراه نجات جان آدم ها از جان خود مایه می گذارند.
فیلم را نیکی کارو با همان احساس زنانه خود ساخته و بسیار اثرگذار است و به جرات نیازی به صحنه های بمب باران و کشت وکشتارها نیست، همان خاکسترهای معلق در هوا خود دنیایی قصه با خود دارند یا حیوانات سرگردانی چون آن شترمرغ راهپیما که هنوز در خیابان ها بدنبال مادر خود انتونینا می گردد و جان برسرش می گذارد.

1557-53

1557-54

1557-55

1557-56

1557-57