1322-46

1515-46

1515-47

فیلم هایی به شیوه کمدی اکشن با مایه پلیسی و یا مامورین مخفی سیا، از سال 1987 با فیلم Lethal Weapon با مل گیبسون و دنی گلاور آغاز شد، که به شماره 2 و 3 هم رسید و با فروش فوق العاده هم روبرو شد، چون عملیات یک پلیس جدی و زبر و زرنگ و بزن بهادر و یک پلیس ساده و لوده خراب کننده اوضاع هم پر هیجان بود وهم خنده دار، بعد نوبت به ادی مورفی و نیک نولتی در سری فیلم های48 Hours رسید و بالاخره به سری فیلم های Ride Along با کوین هارت و آیس تیوب انجامید که هر کدام به نوبه خود فروش بالا داشتند، ولی آخرین زوج دواین جانسون و کوین هارت یک آمیخته کامل تر و متضادتری است.
قد وقواره و هیکل غول آسای جانسون با قد و قواره جمع و جور و کوتاه و بقولی مینی کوین در هر صورت خنده آور است. چون ایندو از هر جهت ضد هم هستند، ولی در فیلم کنار هم ویار هم.
قصه فیلم به سال 1996 برمی گردد، که کلوین (کوین هارت) یک محصل موفق در درس و ورزش و برنده جوایز بسیار، در مقابل رابی و ردیکت (جانسون) یک پسر سنگین وزن و بدقواره که از سوی بچه های شرور مدرسه (بولی ها) مورد تمسخر و آزار است و درست در روزی که همه اهل مدرسه، در سالن ورزشی در جریان رویدادهای مهم هستند، بچه شرورها رابی را عریان از درون حمام مدرسه به وسط سالن می کشند و او را وسیله خنده و مسخره همه می کنند و در آن لحظه، کلوین با پوشاندن بدن عریان رابی با کاپشن خود و روانه کردن او، غائله را می خواباند. همانطور که رفتار کینه جویانه این بچه های شرور (بولی ها) روان چنین بچه هایی را تا سالهای سال آزار میدهد، از سویی از بعضی از آنها موجودات مقاوم و انتقامجویی نیز می سازد. همانگونه که رابی با تغییر نام خود به بابی استون به خدمت مامورین «سیا» در می آید و نه تنها اندام و چهره اش تغییر می یابد، به موجودی مبدل میشود که حتی سران سازمان سیا از او واهمه دارند ودر پی به زانو درآوردن اش هستند.
از سویی کلوین (کوین) یک حسابدار بی دست و پا و با یک زندگی ساده و البته زنی زیباست که با شرایط موجود خود راضی بنظر می آید، ولی در هیچ شرایطی دیگر سری از میان سرها در نمی آورد.

1515-48

کلوین بروی فیس بوک ناگهان دوست و همکلاسی قدیمی خود را رابی و یا «باب استون» را می یابد و وقتی با او روبرو میشود از حیرت فریاد میزند، این برخورد و آغاز این دوستی دوباره، کلوین را به معرکه ای می کشد که ابدا انتظارش را ندارد، خیلی زود در یک کلاف سر درگم گیر می کند، با حوادث، رویدادها، آدم های عجیب روبرو میشود.
فیلم که قرار است از آغاز خنده دار باشد، با صحنه تمسخر و آزار «بولی ها» درمورد رابی، نه تنها خنده دار نیست بلکه غم انگیز و عصبانی کننده است و البته در آن لحظات کلوین (کوین هارت) هم قالب کمدی ندارد اما به مرور چهره کمدی خود را با همان شیوه حرف زدن، بالا و پائین پریدن، آشفته کردن اوضاع، گاه حرکاتی بالاتر از جرات و گنجایش خود تماشاگر را می خنداند و البه گاه باب (جانسون) هم خنده تماشاگر را می گیرد و اصولا آمیخته فیل و فنجان، خود بخود برای تماشاگر خنده ساز است.
شخصیت باب استون (جانسون) در فیلم بدون هیچ علت خاصی پیچیده است، صحبت از سلاح های اتمی و رد و بدل کردن کدهای خطرناک و باندهای جهانی است، ضمن اینکه مامورین سیا برخلاف انتظار در برابر ایندو زبروزرنگی و چالاکی خود را ندارند، خیلی راحت لت و پار میشوند حتی در مقابل کلوین بی دست و پا و بدون تجربه! در این میان باب میکوشد بیگناهی خود را در مورد مرگ یک همکار قدیمی اش ثابت کند و ناگهان با زنده او روبرو میشود. کوین هارت با حرکات و شیوه سخن گفتن خود، اصولا امکان اینکه یک منتقد بازی او را زیر ذره بین بگذارد نمی دهد چون بهرحال او یکدست پیش میرود و فراز و نشیب شخصیت اش با تُن صدایش تغییر می کند. در این میان ایرادی که صاحبنظران در مورد کوین هارت می گیرند اینکه او در دو سه سال اخیر در هر فیلم و هر نقشی بازی می کند، و این در دراز مدت زیان بار است.
دواین جانسون بقولی نون هیکل اش را میخورد، وگرنه در مورد هنر بازیگری بهتر است روی او تکیه نکنیم. ولی در فیلم بازیگران خوب هم داریم امی رایان در نقش «پاملا هریس» رهبر عملیات سیا، که بسیار هنرمندانه درکنار ایندو ظاهر میشود و با خونسردی کامل، با آنها مقابله می کند.

1515-49

1515-50