1322-46

1536-42

1536-44

مل گیبسون بعد از 10 سال دوباره فیلمی را کارگردانی می کند، فیلمی که از همان آغاز از سوی منتقدین و جشنواره ها تحسین شده است.
فیلم تازه گیبسون Hacksaw Ridge از یک قصه واقعی برداشت شده و قهرمان اصلی فیلم تا همین سالهای اخیر زنده بود. قصه یک قهرمان جنگ که برخلاف همه قهرمانان جنگی، دست به اسلحه نزد حاضر به جنگ و کشتار نشد، ولی در نهایت بعنوان یک قهرمان جنگ مدال افتخار کنگره امریکا را به دست آورد.
فیلم با قصه دو برادر دزموند داس وهاوارد آغاز میشود، که بعد از لحظاتی هاوارد بکلی در حوادث فیلم گم میشود ولی دزموند با یک باور مذهبی محکم، در جنگ اوکیناوا، در برابر فرماندهان خود می ایستد و حاضر به دست گرفتن اسلحه و جنگ و کشتار نمی شود.
دزموند در پادگان، با یک افسر خشن و پرخاشگر چون گروهبان هاول (وینس وان) روبرو میشود و با گروهی سرباز و افسر جنگجو که او را به دلیل پرهیز از اسلحه و جنگ به باد تمسخر می گیرند و حتی کار به جایی می رسد که او را در دادگاه نظامی محاکمه می کنند ولی در آخرین لحظات پدرش تام (هیوگو ویوینگ) یک افسر بازمانده از جنگ اول جهانی، که حالا الکلی شده، با دریافت نامه ای از فرمانده سابق خود، پسرش را نجات میدهد و دزموند داس امکان می یابد بدون جنگ واسلحه در ارتش به عنوان یک پزشک خدمت کند.
مل گیبسون در ساختار شخصیت دزموند از همه توانائی های خود بهره برده و او را یک کارکتر بسیار متفاوت، با باورهای مذهبی و احساسات انسانی معرفی می کند، ضمن اینکه در تنظیم صحنه های جنگی فیلم، با مهارت عمل می کند، احساس انسانی و خشونت جنگی را در کنار هم موازی پیش می برد و اوج فیلم، اقدام قهرمانانه دزموند در کوران کشت وکشتارها در نجات سربازان زخمی است که همه آنها را فراموش کرده و امیدی به بازگشت شان ندارند ولی دزموند فداکارانه با شیوه خاص خود، دهها سرباز را نجات میدهد و حتی از جان خود می گذرد.

1536-45

اندرو گارفیلد که بعد از کنار گذاشته شدن از پروژه اسپایدرمن، رو به فراموشی میرفت، ناگهان با این فیلم و توانایی هنری خود جان تازه ای می گیرد و در تمام لحظات فیلم، می درخشد. البته وینس وان و سم ورتینگتون هم سعی خود را کرده اند. و به فیلم قوت داده اند. اما در مجموع شخصیت دزموند همه شخصیت های فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد، تا آنجا که شخصیت زن فیلم به کلی فراموش میشود، گرچه فیلم های جنگی، بدلیل خشونت های خونبار خود، جایگاهی برای زنان ندارد. فیلم بازگشت پیروزمندانه ای برای مل گیبسون است واینکه او را تا کاندیدای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی اسکار هم می برد.

1536-46

کمپانی های مارول استودیو، در طی سالهای اخیر کوشیده، تا آنجا که امکان دارد سوپرهیروهای مختلف را به میدان بیاورد و سینما را از ورطه سقوط بخاطر تولید هزاران سریال و شوی تلویزیونی نجات دهد.
فیلم دکتر استرنج یکی از سوپرهیروهای جدید کمپانی است، که اتفاقا برخلاف دیدگاه خیلی ها که هم کمبربچ را و هم شخصیت فیلم را در حد برابری با دیگر شخصیت های قهرمانی نمی دانستند، خیلی زود هر دوچهره کردند، بر دلها نشستند و خصوصا توجه نسل جوان را جلب نمودند چون شخصیت دکتر استرنج کاملا متفاوت و در ضمن دارای زوایای پر راز و رمز است چون از اعجاز شرق بهره گرفته و برای نخستین بار کیمیاگری و جادوی تقریبا عرفانی شرق را به میدان می آورد. که البته هنوز سینما به جوهره عرفان و اعجازی آن دست نیافته و چنان روزی، سینما بکلی متحول خواهد شد و به سویی میرود که بکلی از تکرار دنیای ماشینی بدور است.
ماجرای فیلم دکتر استرنج، قصه زندگی یک جراح برجسته و بسیار مغرور است، که به بالای ابرها نشسته است و با دستهای معجزه گر خود به انسانها زندگی می بخشد، ولی ناگهان یک حادثه رانندگی، استخوانهای دکتر را در هم می شکند و دستهای اعجاب آور او از کار می افتد و او مبدل به یک انسان پرخاشگر، بدبین و خشن میشود تا به سرانجام در اوج این درهم ریختگی تصمیم می گیرد به شرق برود و خود را به دست قدرت های فوق بشری بسپارد که در این مسیر با «ایشنت وان» آشنا میشود و وارد میدان تازه کیمیاگری و جادو و گذر از زمان معمول و همه استانداردهای روز میشود.
دکتر استرنج در این دنیای تازه آن همه غرور و تکبر را می شکند و در قالب جدیدی فرو میرود، تا آنجا که تصمیم می گیرد با توجه بازگشت قدرت های ناشناخته اش و اینکه چه نیروی عظیمی در وجودش ذخیره شده، دنیا را عوض کند.
اسکات دریکسون و کمپانی مارول، با هدف های بزرگترین نیز پیش میروند، اینکه به مرور سوپرهیروهای قدیمی جای خود را به قهرمانان جوانتر بدهند، حتی تغییر قالب و شخصیت بدهند، اگر توجه داشته باشید، اخیرا سعی شد سوپرمن را خاک کنند ولی اعتراض و تماس ده ها میلیون نفر از سراسر جهان، کمپانی را واداشته تا دوباره سوپرمن را باز گرداند ولی با چه خصوصیاتی؟ هنوز معلوم نیست، مسلما دکتر استرنج هم براهی میرود تا جای آیرون من را بگیرد و مارول کمپانی می کوشد تا با جای دادن همه سوپر هیروها در فیلم های اخیرش در کنار هم هم از کسالت و تکرار تک قهرمانان جلوگیری کند و هم زمینه را برای تولد جوانان جدید فراهم سازد
دکتر استرنج برخلاف دیگر قهرمانان، از تفکر و اندیشه خاص برخوردار است، و راز و رمز شرق را به غرب می آورد و خوشبختانه شخصیت زن در این فیلم، نمودی جدی دارد، شخصیت پرراز و رمز تیلدا سوئینتن، به فیلم رنگی تازه می زند، ولی ریچل آدامز آنگونه که باید در فیلم رخ نمی کند، گرچه یک شخصیت تازه که «چیوتل اجیوفور» نقش اش را بازی می کند وارد گود شده که با بازی خوب او باید در انتظار فیلم دوم و باور شدن شخصیت اش شد.

1536-47

1536-48

1536-49