در سالهای اخیر فیلم های کمدی اکشن سخت مورد توجه طبقات مختلف مردم بخصوص جوانها و نوجوانها قرار گرفته است. نمونه اش فیلم هایی چون Central Intelligences با حضور کوین هارت و دواین جانسون، که پر از صحنه های اکشن و در ضمن کمدی بود.
فیلم Hitman نیز دارای چنین خصوصیاتی است، رایان رینولدز در نقش «مایکل» یک بادی گارد همه فن حریف و زبر و زرنگ است، که بیشتر برای دولت ها کار می کند و خود بخود دستمزدهای کلان هم می گیرد.
این بار مایکل ماموریت بزرگی برای بزرگترین دادگاه جنایات جنگی دارد، او در شرایطی که «ولادسلاو» بزرگترین جنایتکار جنگی بلاروس، که نقش او را با مهارت خاص گری اولدمن بازی می کند و عامل قتل عام هزاران انسان بیگناه است در آستانه محاکمه جنجالی و بزرگی است و البته با توجه به نفوذ او و عوامل مافیانی اش، شاهدان این جنایت گم شده و یا از ترس زبان نمی گشایند، تنها یک امید برای این دادگاه باقی مانده، آنهم انتقال یک تروریست بین المللی بنام دریوس (داریوش) با نقش آفرینی سموئل ال جکسون است که مایکل مامور انتقال او میشود، درحالیکه در هر کشور، هر نقطه، هر فرودگاه، هر قطار، هر هتل و گذری عده ای انتظار می کشند تا هر دو را از پای بیاندازند.
در این میان مایکل و دریوس نیز باهم دشمنی دیرینه دارند از هم ضرباتی خورده اند، ولی مایکل با توجه به دستمزد کلان و ماموریت حساسی که به عهده گرفته، می کوشد آن دشمنی ها را ظاهرا فراموش کند، ولی «دریوس» دست نمی کشد و در ضمن هر لحظه در پی فرار است، گرچه همسرش سونیا (سلما هایک) بعنوان گروگان در یک مرکز محافظت شده جای داده شده تا تضمینی برای حضور دریوس در دادگاه باشد.
همانطور که اشاره شد فیلم نشانه هایی از آثار مشابه چون: 48Hrs با حضور نیک نولتی وادی مورفی و یا فیلم اخیر Nice Guys با حضور راسل کرو و رایان گازلین را دارد، ولی در نهایت از هر دو فیلم پرهیچان تر و از مایه های اکشن بیشتری برخوردار است.
البته در جریان فیلم، برخی صحنه ها طولانی، بعضی خنده های بی مورد سموئل جکسون خسته کننده بنظر می آید ولی بدلیل هارمونی که میان دو بازیگر اصلی وجود دارد، فیلم با صحنه های اکشن و البته کاملا متفاوت، تماشاگر را مجذوب می کند.
گری اولدمن با لهجه روسی خود، همچنان با مهارت پیش میرود درحالیکه سلما هایک در قالب جدید، نمی گنجد و به دل نمی نشیند. ولی در نهایت فیلم بدلیل صحنه های کاملا پرهیجان و وقفه ناپذیر، شوخی ها و طنزهای بجا، بازی یکدست رایان رینولدز، موفق است و در ضمن دلیلی برای زنده شدن دوباره سموئل جکسون برای ایفای چنین نقش هایی در آینده.
