1322-46

1379-16

فیلم All is Lost، قصه تنهایی انسان دربرابر خشم طبیعت، قصه مقاومت و پایداری انسان در برابر هر فاجعه مرگبار است، قصه بازیگری اسطوره ای بنام رابرت ردفورد است که از مرز سینما عبور کرده و در ایفای واقعیت ها نقش می آفریند.
رابرت رد فورد نقش ملوانی را بازی می کند که در سفرش در اقیانوس هند، یکروز صبح چشم باز می کند، می بیند قایقش در برخورد با یک جعبه شناور سوراخ شده است، او بلافاصله سوراخ را ترمیم می کند و آماده سفرمیشود.
خیلی ها انتظار داشتند که قهرمان چنین فیلمی یک بازیگر جوان وقلدر باشد، ولی جی سی چاندر در پی گزینش بازیگری بود در سن و سال ردفورد 76 ساله که جنگیدن، مقاومت کردن را تجربه کرده باشد و از برخورد با حوادث پیش بینی نشده، حیران و دستپاچه نشود.
«چاندر» کوشیده تا ردفورد توانایی خود را در مقابله با حوادث  کاملا نشان بدهد و نیاز به بزرگ جلوه دادن قدرت اش نباشد البته باید بپذیریم که برای بعضی صحنه ها نیاز بوده که یک بدل نقش ردفورد را بازی کند، ولی خود ردفورد از همان آغاز اصرار داشته که شخصا اجرای صحنه ها را عهده دار شود.
ردفورد در فیلم، خیلی کم حرف میزند، درواقع فیلم دیالوگ ندارد، ولی فیلم صامت نیست، صحنه های پرهیجان فیلم، موزیک فیلم، آنرا جان بخشیده اند، چون معمولا صدا در فیلم ها نقش بسیار حیاتی را بازی می کنند، خود حدس بزنید چه هنر و توانایی باید در وجود کارگردان فیلم و بازیگر آن باشد که بتواند فیلم را بدون هیچ توقف و یا کسالتی تا پایان ببرد.
ردفورد از جهاتی در کشاکش حوادث و رویدادها، انسان سرگشته امروز را در برابر طوفان هولناک رکود اقتصادی بخاطر می آورد، که می کوشد به هر طریقی شده خود را بالا بکشد و از غرق شدن جلوگیری کند، قهرمان فیلم گاه با خود می اندیشد که به آخر نقطه زندگی خود رسیده و بهمین جهت می تواند سربلند و ایستاده برود و همین به او قدرت مقاومت می بخشد.
قهرمان فیلم در نهایت درگیری با طوفان و درواقع مبارزه با مرگ، می کوشد توجه یک کشتی باربری تجاری را بخود جلب نماید، تا راه نجاتی باشد، او حتی برای قوت روزانه خود به صید ماهی میرود، ولی ناگهان نهنگی طعمه او را می رباید و تماشاگر با خود می اندیشد، آیا این مقایسه ای میان مردم فقیر و متوسط و طبقه ثروتمند نیست که حتی طعمه های کوچک شان را ثروتمندان می بلعند؟!

1379-17

تماشاگری که انتظار دارد قهرمان محبوب سالهای درازش، همچنان در این فیلم هم شگفتی بیافریند و اعجاز بکند، خود را با یک انسان معمولی روبرو می بیند که نهایت قهرمانی  و شگفتی اش حفظ  تعادل کشتی معلق در امواج اش است. آنها که بدیدن این فیلم رفته اند، بعد از حوصله وصبوری که برای یک ربع اول از خود نشان داده اند، به آنها کمک می کند تا فیلم را تا آخر تماشا کنند.تماشاگر خیلی زود خود را در کنار ردفورد در همه صحنه های فیلم حس می کند، این همان چیزی است که خود جی سی چاندر طلب می کند چون دنیای قهرمان فیلم در همان قایق یا کشتی کوچک خلاصه شده است. یعنی همان دنیای کوچکی که اغلب ما بمرور برای خود می سازیم و به آن دل خوش می داریم.
جی سی چاندر کارگردان فیلم در سال 2012، کاندیدای جایزه اسکار را برای فیلم Margin Call شد و در ضمن در فستیوال فیلم سندنس درخشید وهمین پایه آشنایی اورا با ردفورد برگزارکننده سندنس فراهم ساخت، چون الحق هیچ بازیگر جوان و میانسالی از عهده ایفای این نقش که ردفورد برآمده، برنمی آمد.
خیلی ها که فیلم Life of Pie را دیده اند با انتظار حوادثی شبیه به آن بدیدن این فیلم میروند، درحالیکه هیچ شباهتی این دو فیلم با هم ندارند، هر دو مقاومت انسانی را نشان میدهد، این فیلم معنا و مفهوم خاصی دارد که از دنیای هیجان و سرگردانی مطلق به عمق وجود انسان سفر می کند.
اگر فیلم بتواند در اسکار جای بالایی بنشیند، مسلما رابرت ردفورد از هم اکنون به رقابت با تام هنکز برای شب اسکار آماده شده است و براستی هم حق اوست.