1322-46

1383-48

فیلم قصه احمد و ماری وسمیراست. احمد یک مرد ایرانی (علی مصفا) که 4 سال بعد از ترک همسر فرانسوی خود«ماری» (برنیس بژو) درایران زندگی کرده، به تقاضای او به فرانسه باز می گردد تا تکلیف طلاق خود را روشن کند.
«احمد» در شرایطی وارد زندگی تازه ماری میشود که او نامزد مردی بنام سمیر(طاهر رحیم) شده است. زیر سقف این خانه لوسی و الیا دو دختر ماری از همسر قبلی اش و فواد پسر سمیر زندگی می کنند.
احمد با باورهای یک مرد ایرانی، نگاهی متفاوت به این زندگی دارد،درحالیکه ماری از او میخواهد بجای اقامت در هتل، در همان خانه بماند، احمد ابتدا  حاضر به زندگی زیر سقفی که سمیر هم حضور دارد نیست، ولی وقتی درگیر رویدادهای این خانه میشود، وقتی می کوشد میان لوسی (پالین برنت) و ماری، که بسیار پرتنش است، آشتی برقرار کند کم کم شرایط موجود را می پذیرد.
لوسی از نامزدی مادرش و سمیر ناراحت است و توضیح میدهد، که سمیر هنوز همسر دارد،همسرش درحال کوماست و این وصلت را ابتدا منطقی و مناسب نمی بیند و حتی معتقد است مادرش عادت به ازدواج مکرر و نامزد های متفاوت دارد!
در جریان چنین کشمکش ها، در شرایطی که احمد ناخواسته، تسلیم فضای تازه و نامانوس این خانه میشود، سرانجام تصمیم می گیرد کار طلاق را یکسره کند ولی تا آخرین لحظات انگار هنوز امیدهایی در دل دارد، تا لحظه ای که می فهمد ماری از سمیر حامله است، این راز، احمد را می شکند و در نهایت تصمیم به تمام کردن این رابطه می گیرد.
از سویی لوسی در یک جلسه ناهار با احمد، از ماجرای خودکشی همسر سمیر بخاطر رابطه ایندو می گوید وهرکدام از این ضربه ها روح و روان احمد را می ساید.او خود را در معرکه ای می بیند که ابدا با آن هماهنگ نیست. در همین مسیر لوسی از خانه می گریزد، تلاش احمد و سمیر برای یافتن او، سبب گفتگوهایی میان ایندو میشود، و حقایق تازه ای رو میشود.

1383-49

فرهادی را باید یک فیلمساز صاحب سبک شناخت، از «درباره الی» گرفته تا «جدایی نادر از سیمین» که در حیطه اختلافات، مشکلات خانوادگی و اجتماعی دور میزند، مسلما تفاوت های بسیاری میان این فیلم ها با «گذشته» وجود دارد، چرا که فرهادی به تضاد فرهنگی و خانوادگی، به برداشت های اجتماعی و اخلاقی دو سرزمین، با ظرافت خاصی می پردازد. فرهادی همه شخصیت های فیلم گذشته را از همان آغاز کالبد شکافی می کند، یعنی هر شخصیتی، درد و رنج و فریاد خود را دارد شاید از دیدگاه خیلی ها، فیلم تاریک و تلخ جلوه کند، ولی فیلم واقعیت یک خانواده و سمبلی از یک یا دو جامعه است که فرهادی میکوشد تا در لحظات مختلف فیلم، با ایجاد رویدادهایی، تماشاگر را به نوعی سورپرایز کند، خود این کمک می کند تا نتوان پایان فیلم را پیش بینی کرد.
فرهادی بیشتر فیلم را از نگاه یک ایرانی بررسی می کند، بهمین جهت جنبه های مثبت فیلم بسوی قهرمانان ایرانی کشیده میشود، هرچه «احمد» منطقی و دلسوز و از سویی روشنفکر جلوه می کند. ماری خودخواه و فرصت طلب و خشن بنظر می آید، او در مسیر خواسته های خود خشم لوسی را نمی بیند، یعنی سالها ندیده است، اگر احمد اورا بخود نمی آورد، از زیرپوست خانه خود بی خبر بود. ماری می خواهد آنچه دوست دارد بپذیرد و باور کند. بهمین علت درباره ماجراهای پشت پرده زندگی «سمیر» هیچگاه کنکاشی نکرده است.
فرهادی در «گذشته» تاثیر حرکات و رفتار ورویدادهایی که شخصیت ها در گذشته سبب شده اند و امروز تاثیر خود را نشان میدهد بخوبی ارائه میدهد، او گاه یک جامعه شناس و روانکاو ماهر است که تا عمیق ترین نقطه کارکترهای خود پیش میرود.
شخصیت «احمد» که بعد از ازدواج با ماری، در ماندن و رفتن، گرفتار بوده و سرانجام ماری را رها می کند میرود، نمونه مردان و زنانی است که نمی توانند ساختار گذشته خود را با فضاهای تازه بیامیزند وهمین آنها را به انسان های سرگردان مبدل میکند، که براطرافیان خود، تاثیر منفی می گذارند. در این میان ماری اصولا به مردان شرقی تمایل دارد، بعد از احمد به سراغ سمیر می رود که بقولی لوسی شباهت زیادی به احمد دارد بازیگر دیگر ایرانی فیلم بابک کریمی فرزند نصرت الله کریمی است که سالها در فرانسه زندگی و فعالیت داشته و با بازی در همین فیلم، دوباره به سینمای ایران باز می گردد، او بازیگری قابل انعطاف و هنرمند است، او در نقش خود کاملا جا می افتد، اصولا بازی ها خوب است. ولی درخشان ترین بازی را «برنیس بژو» دارد که گاه نفرت و خشم تماشاگر را هم بر می انگیزد.
فرهادی با هدایت درست بازیگران، فیلم را یکدست و روان کرده است، گرچه به زبان فرانسوی آشنا نبوده ولی زبان بازیگران را خوب فهمیده وآنها نیز رهبری فرهادی را پذیرفته اند. او را یک کارگردان آگاه و با سبک و شیوه ای متفاوت تعریف می کنند. از دیدگاه بعضی تماشاگران و صاحبنظران، پایان فیلم می تواند به شیوه دیگری باشد، ولی فرهادی قضاوت و نتیجه را به تماشاگر سپرده است.

1383-50