برخلاف دو فیلم قبلی «وال استریت» این بار با زندگی پشت پرده بعضی عاملین استاک مارکت و بروکرهای فریبکار روبروهستیم، جوردن بلفورت، قهرمان اصلی فیلم که نقش او را لئوناردو دیکاپریو با مهارت خاصی بازی می کند، مردی معتاد به پول، مواد مخدر و سکس است او برای این اعتیاد خود، مرز و حدی نمی شناسد از همان لحظه های اول فیلم، قرص های مخدر، کوکائین، مشروب و زنان زیبا و سکسی، از در و دیوار فیلم بالا میروند، در حاشیه آن میلیونها دلار در حساب ها و بانکها ردو بدل می شود، بسیاری پولدارتر وبسیاری زندگی شان و آینده شان ویران میشود برای بلفورت و یارانش سیه روزی مردم اهمیتی ندارد، چون آنها چنان در دنیای آلوده خود غرق هستند که گاه گذر زمان را هم نمی فهمند.
«مارتین اسکورسیزی» کارگردان توانا و صاحب سبک سینما، معمولا در فیلم هایش، شخصیت هایی را خلق می کند،که در نهایت آلودگی ها، و جنایات و زشتی رفتارشان، با ظرافت خاصی به عنوان قهرمان به تماشاگر معرفی و القا می شوند. اسکورسیزی در فیلم های معروف خود چون Gangs of New York / Casino/ Good Fellas/ Departed نیز چنین عمل کرده است با این تفاوت که بازیگر دلخواه گذشته اش، رابرت دنیرو بود وامروز دیکاپریوست. که از حق نگذریم دیکاپریو براستی در خلق و زنده کردن این شخصیت ها در نهایت توانایی عمل کرده و دیدیم که جایزه مرد اول کمدی گلدن کلوب را هم صاحب شد، گرچه حیران ماندیم که معنای بازیگر نقش کمدی برای دیکاپریو آنهم در فیلمی پر از آلودگی وخشونت و ویرانگری چه بود؟!
دیکاپریو از همان لحظات اول که تحت نظر اولین رئیس خود متیو مک کاناهی، با آن تیپ و نقش کاملا متفاوت و تاثیرگذار می آموزد چگونه در دنیای استاک مارکت پیش برود تا آنجا که خود شیوه ای خاص خلق میکند تا برخورد با مامورین اف بی آی، بعد صحنه ایکه در نهایت نشئگی روی زمین میخزد و اتومبیل می راند و حادثه می آفریند. و به همسرش مشت می کوبد و دخترش را می رباید و همه وهمه، توانایی و قدرت دیکاپریو را تحت نظر اسکورسیزی نشان میدهد.
جونا هیل در فیلم نقشی کلیدی دارد، ولی چنان تحت تاثیر بازی دیکاپریو قرار می گیرد، که گاه ازدید تماشاگر شخصیت گمشده ای بحساب می آید و بقولی بودن، نبودن اش گاه تفاوتی ندارد، چرا که کارگردان همه تکیه خود را روی شخصیت بلفورت دارد.
فیلم گاه کمی صحنه های طولانی دارد، گرچه می گویند یک ساعت از فیلم را کاسته اند، در مورد توفیق او شک داشتند ولی دیدیم که عوامل فیلم ، سوژه فیلم و بازیهای درخشان فیلم، آنرا چنان متمایز ساخته که بلافاصله در لیست پرفروش های هفته ، خود را بالا کشیده است.
اسکورسیزی اصولا سبک ویژه خود را دارد. سوژه هایی که انتخاب می کند، بسیار دقیق و حساب شده است بیشتر می کوشد قصه های واقعی و بقولی مستندگونه را برای فیلم خود انتخاب کند، هنرپیشه برگزیده او دیکاپریو نیز درایفای نقش چهره های معروف امریکایی از هیوز گرفته تا اولین رئیس اف بی آی، بسیار استادانه عمل می کند، اصولا دیکاپریو از چهره های محبوبی است که گاه حاضر به ایفای یک نقش کوتاه حتی منفی میشود، تا توانایی خود را ثابت کند. نمونه اش فیلم جنگو بود که تماشاگر را مات می کرد.و با ایفای نقش «گتسبی» که او را بعنوان یک هنرمند هزارچهره معرفی کرد.
در اینجا باید از بازی خوب و نرم مارگات رابی در نقش نادین بگوئیم، که براستی تاثیرگذار است. با همین فیلم، راه آینده خود را باز کرده است و از همین حالا با چند پیشنهاد خوب روبرو شده است.
حتما می دانید که این فیلم، یک قصه واقعی است که 90درصد از قهرمانان آن زنده اند و در نیویورک و دیگر ایالات زندگی می کنند و اخیرا جوردن بلفورت به ساختار فیلم اعتراض کرده که در حالیکه در پشت پرده، پول خوبی بابت دادن امتیاز قصه زندگی اش گرفته است.