1322-46

1392-17

در طی چند دهه گذشته، فیلم های بسیاری درباره جنگ جهانی اول و دوم دیده ایم، ولی این فیلم بکلی مسیر دیگری را می پیماید، یعنی درست در قلب جنگ وکشتار بخصوص کشتار ظالمانه یهودیان توسط هیتلر، گروهی از افسران عالیرتبه امریکایی درپی حفظ یک گنجینه هنری از دست نازیها هستند. نازیهائی که کارشان به آتش کشیدن ونابود کردن آثار هنری است.
جورج کلونی این فیلم را کارگردانی کرده، در تهیه، در نوشتن سناریو هم نقش مهمی داشته خود هم درآن بازی حساسی دارد. و بقولی جورج در سالهای اخیر می کوشد جوایز اسکار و گلدن گلوب و غیره را درو کند، حتی به قیمت ازدست دادن دهها میلیون و شاید گاه نزدیک به صد میلیون سرمایه برای این فیلم.
گروهی افسر جنگی، بجای نبرد در صحنه های جنگ، شب وروزشان به فکرنجات یک مجموعه مجسمه ها، تابلوها و دیگر آثار هنری با ارزش می گذرد. آنها بظاهرافسران روشنفکروهنردوست و در ضمن هنرشناس هستند که انگار با جنگ کاری ندارند. اگر هم پایشان به گوشه ای از جنگ کشیده میشود، آن صحنه هم بیک رویداد کمدی مبدل می گردد از جمله برخورد با یک افسر جوان آلمانی، که هر دو طرف  اسلحه بروی هم کشیده اند هر دو طرف دشمن خونی هم هستند، ولی خیلی راحت کنار هم می نشینند و سیگار دود می کنند، انگار چند افسر ارتش امریکا با یک سرخپوست به کشیدن چپق مشغولند! بعد هم از درگیری با هم می گذرند و افسر جوان آلمانی که انگار از امریکا فقط جان وین را می شناسد می گوید شما مثل جان وین عمل می کنید. او را به یاد من می آورید!
کلونی همه بازیگران برجسته را بکار گرفته، همه از مت دیمون تاکیت بلانشت، تا جان گودمن، بیل مورای همه خوب ایفای نقش کرده اند، ولی نقش هایشان کوتاه و گذرا و گاه حاشیه ای است. بروایتی نیاز هم نبود که این نقش ها را آنها بازی کنند، ما فیلم های جنگی چون «فرار بزرگ» و «طولانی ترین هفته» را با شرکت دهها بازیگر معروف بین المللی بخاطر داریم، ولی اگر خوب یادتان باشد، آن نقش ها ضرورت چنین بازیگرانی را می طلبید.
فیلم در لیست پرفروش ترین فیلم ها، البته متاسفانه زیر نام فیلمی بدون ارزش چون  Ride Alongجای گرفته، ولی عمرش کوتاه است. چون مسلما در این هفته به مرتبه پائین تری می آید چون فیلم باهمه جاذبه های بازیگران نامدار و فضای جنگی فیلم، خسته کننده است، صحنه های اضافی بسیار دارد.
البته نباید از دکورها، فضا سازی ها، رنگ استثنایی فیلم، فیلمبرداری خوب، بازیهای یکدست چشم پوشید، ولی فیلم حرکت ندارد، فیلم گرم نیست.

1392-18

فیلم های پلیسی به سبک و سیاق کمدی اکشن، از حدود 30 سال پیش در سینما مورد توجه و استقبال بوده است، از فیلم هایی چون  Lethal Weapon با مل گیبسون و Cop out بروس ویلیز تا  Rush hour  با جکی چان واینک Ride Along که الحق این آخری، یکی از بی ارزش ترین شان است چون بجز پرچانگی و حرکات عجیب و غریب کوین هارت بازیگر تازه گل کرده هالیوود چیزی ندارد.
بن باربر(کوین هارت) یک سکیوریتی خل و دیوانه مدرسه، که در کنار برادرش جمز (آیس کیوب) می کوشد تا در قالب یک پلیس جای بگیرد. از همان آغاز بن (کوین هارت) می کوشد تا با جوک های خود تماشاگر را بخنداند و سرگرم سازد، که البته نوجوانان را براستی می خنداند ولی حتی جوک هایش هم سرو ته ندارد.
بن می کوشید یک پلیس جسور باشد، ولی در برخورد با آدمهای شرور، خیلی زود جا میزند و در آن لحظات جمز بدادش می رسد اصولا نقش «کوین هارت» گسترده تر و مهمتر جلوه می کند وآیس کیوب گاه بنظر حاشیه ای می آید.
نویسنده و کارگردان شاید همه تلاش خود را برای خنداندن تماشاگر می کنند، ولی فیلم پایه واساس درست ندارد، درست مثل یک استندآپ کمدی مثل یک شوی یک ساعته صحنه ای است، یعنی قالب فیلم سینمایی را ندارد.

1392-19

کوین هارت که میخواهد جای ادی مورفی را بگیرد، بازیگر مستعدی است،که مشخصه اش در فیلم ها پرچانگی اش می باشد، که خود با جوک هایش خنده می آفریند، ولی تماشاگر وقتی سالن سینما را ترک می کند، از خود می پرسد، این فیلم چه چیزی بمن داد؟ چه نتیجه ای ببار آورد؟ چه تاثیری برجای گذاشت؟ که جواب نامعلوم است چون واقعا فیلم بجز همان دلقک بازیهای دو بازیگر، هیچ حرکت و قدمی برای تاثیرگذاری بر نمی دارد.
امابرایتان عجیب نیست که چنین فیلمی در طی دو سه هفته صد میلیون فروش داشته؟ آیا این نشانه سقوط سلیقه و دیدگاه سینماروهای امروزی نیست؟ آیا نسل جوان سینمارو، چنین فیلم هایی را می طلبد؟ متاسفانه جواب مثبت است، سینما را فیلم های هولناک و دلهره آور، فیلم های دراکولایی عاشقانه!! و فیلم های کمدی رکیک و بدون پایه و بدون تاثیر و دور از اخلاق تسخیر کرده است.