1322-46

 

1412-18

 دیدن  فیلم های کلینت ایستوود، امتیازات زیادی دارد، چون اندیشیدن به اینکه مسن ترین کارگردان هالیوود دراوج هشیاری و ابتکار ونوگرایی و وفادار به سنت ها و افتخارات و ریشه ها واصالت ها، هنوز آثاری قابل بحث  و تفکر خلق می کند، قابل تحسین است. در جمع کارگردانان قدیمی، کلینت ایستوود ضمن پرداختن به نسل جوان، پایبندی خود را به اخلاق و منش های پاک نسل های گذشته و امریکای خالص و روشن و زیبا را نشان می دهد.
وقتی به دیدن فیلم های کلینت ایستوود میرویم، خیال مان راحت است که او به واقعیت های هر قصه ای وفادار است، در آن قصه ها، نکات انسانی، سازنده و عبرت آموز را رنگ بیشتری میزند.
او برای فتح گیشه، دست به ترفند نمی زند و به دلیل همین اصالت اخلاق، نه تنها جامعه امریکایی- بلکه جهان با باوری عمیق به دیدن فیلم هایش می رود.
از اولین فیلم هایی که کارگردانی کرد. Bird زندگی چارلی پارکر موزیسین معروف تا فیلم  Unforgiven که برنده اسکار شد و فیلم های
Absolute Power, Space Cowboys The Bridges of Madison County  نه تنها اصالت خود را داشتند، بقولی امضاء و مارک کلینت ایستوود پای شان خورده بود،همه پیام های انسانی و اخلاقی داشتند. باور مردم از کلینت ایستوود سبب شد فیلم هایش در لیست پرفروش ها قرار گیرد، در طی سال های اخیر ایستوود، به ساختن فیلم هایی از قصه های واقعی پرداخت که در این زمینه هم، صادق بود و دیدیم که هر بار هم موفق شد. آخرین فیلم ایستوود، «جرسی بویز» اینک بروی پرده سینماهاست، جالب اینکه در شرایطی که فیلم های اکشن و فضایی، ترسناک و سکسی و کمدی های مستهجن، پرده سینماها را تسخیر کرده، ایستوود هنوز با همان اصالت های حرفه ای و اخلاقی پیش میرود و نکته مهم این که نه تنها طرفداران پرو پا قرص میانسال و بزرگسال اش، بلکه جوانها هم با اشتیاق بدیدن فیلم می آیند.
فیلم Jersey Boys «جرسی بویز» قصه واقعی یک گروه موفق موزیک در سالهای دور است، آنروزها  که یک بشقاب غذا در رستوران ها 25 سنت و بنزین بیش از 5 سنت هر گالنی نبود!

1412-19

گروه «جرسی بویز» باخوانندگی «فرانکلی والی» که نقش او را در فیلم «جان لوید یانگ» با مهارت و ظرافت و قدرت شخصیت اصلی قصه را بازی می کند، همراه با یاران خود عصر تازه ای از موزیک عاشقانه و در ضمن پر از ریتم و حرکت را بنا نهادند.
گروه «جرسی بویز» با آهنگ های
Sherry- Walk Like a man- Big Girls Don’t Cry و بسیاری از جاودانه های دیگر در دل میلیونها مردم جای گرفتند.
ایستوود با توانایی، ظرافت حرفه ای پشت صحنه زندگی این گروه را دنبال می کند، که هرچه بیشتر با موفقیت ها و شهرت و محبوبیت روبرو میشوند، بیشتر با دردسرها همراه می شوند و بارها به لبه  تیغ جدایی و درگیری می رسند.
«فرانکی والی» برخلاف یاران خود، مردی اهل خانواده، همسر و فرزند است، ولی خیلی زود با مسموم شدن ذهن همسرش زندگیش از هم می پاشد و او نیز بمرور به سویی کشیده میشود که با چارچوب اخلاقی اش هماهنگی ندارد، ولی در پایان می کوشد سر و سامان بگیرد ولی با توجه به رویدادهای حاشیه ای، آرامش در زندگی اینگونه افراد معنایی ندارد.
«فرانکی والی» خالص، بیریا و دور از آلودگی و حسادت هاست، همین اخلاق او و صدایش، مردم را تحت تاثیر قرار میدهد، از جمله شخصیت پرقدرتی چون «کریستوفرواکن» را جذب می کند که آنها خیلی زود نیز چتر حمایت اش قرار می گیرند بازیگر نقش «فرانکی والی» خوب برگزیده شده، درست همان شخصیت اصلی خواننده گروه است، فرانکی اصولا  با صدای متفاوت و شاید تاحدی زنانه خود گل کرده وهیچگاه تحت تاثیر مدیران برنامه ها قرار نمی گیرد و در ضمن صورت معصوم و مهربانی دارد.
هرکدام از یاران فرانکی شخصیت خود را دارند، یکی جاه طلب و تکرو، دیگری دو چهره ودردسرساز ویکی نازک دل و بی خبر! و همین تضادها، با وزش بادی سبب از هم پاشیدن گروه میشود و تنها فرانکی است که راه خود درست و موفق ادامه میدهد.
در بخش هایی از فیلم، از جمله درگیری های خانوادگی فرانکی، فیلم کند پیش میرود،ضمن اینکه ایستوود اصرار دارد به تماشاگر بگوید که در پشت پرده زندگی پرشور و موفق این چهره ها، چه رویدادهای غم انگیزی از جمله طلاق و سرگشتگی بچه ها، حتی خودکشی آنها را بدنبال دارد، در حالیکه مردم فقط چهره خندان هنرمندشان را روی صحنه می بینند.
بازی «وینست پیازا» «اریک برگن» و «مایکل لومندا» در حد معمولی و شاید متوسط است. «کریستوفروالکن» چون همیشه به آرامی و قوت نقش اش را ایفا می کند، اما ایستوود می کوشد هماهنگی و هارمونی خاصی میان بازیگران بوجود آورد و خوشبختانه خیلی زود، آن لحظات آرام و تا حدی کسالت آور را با رویدادهای تازه ای می آمیزد.
یکی از صحنه های زیبا و پراحساس فیلم، پیوستن و دیدار گروه، بعد از سالها و شاید چند دهه جدایی و دوری در سال 1990 و اجرای یک کنسرت مشترک است که اشک به چشم دوستدارانشان می آورد، کینه ها و دلخوری ها را فراموش می کنند، آغوش بروی هم می گشایند، ارائه صحنه هایی که تنها با دست های توانا و ذهن همیشه روشن کلینت ایستوود امکان پذیر است.

1412-20