1322-46

1439-15

فیلم UnBroken قصه واقعی زندگی لوئیززامپرینی، قهرمان سابق دوی المپیک است، که به یک قهرمان جنگ جهانی دوم مبدل میشود. قصه دو خلبان است که هواپیمایشان مورد اصابت هواپیماهای ژاپنی قرار گرفته و در اقیانوس سقوط می کند و 47 روز بروی قایق زنده می مانند، بدنبال آن دو سال در اردوگاه اسرای جنگی در ژاپن دوام می آورند.
آنجلینا جولی برای ساختن این فیلم، با قهرمانان اصلی فیلم زامپرینی مدتها زندگی کرده و آرزوی بزرگش این بود که زامپرینی 97 ساله بتواند در شب افتتاحیه فیلم اش حضوریابد، ولی متاسفانه اجل مهلت نداد.
«راجردیکنز» فیلمبردار این فیلم که همه هنر و خلاقیت های خود را بکار گرفته است، می گوید فیلمبرداری در فضای بعد از ظهر با نور کمرنگ خورشید آسان نبود، ولی این هم خواسته آنجلینا جولی بود و هم صحنه ها طلب می کردند، با این حال فیلم بسیار طبیعی در آمد دریای استرالیا و فضای این کشوربهترین امکان را به ما می داد، ضمن اینکه خیلی از صحنه های قایق رها شده در اقیانوس را درون یک تانک بزرگ آب با بک راند آبی گرفتیم، که تهیه این صحنه ها هم چندان آسان نبود، البته من دلم میخواست همه صحنه ها را در اقیانوس می گرفتم، ولی بودجه 65 میلیون دلاری، کمی دست و پای ما را بسته بود.
آنجلینا جولی که از سال 2011 در پی قصه زندگی این قهرمان جنگ نوشته لورا هیلن برند، از پرفروش ترین کتاب های سال 2010 بود، با تکیه به استقامت و پایداری و هر غیرممکنی را ممکن ساختن، فیلم را جلوی دوربین برد. چون «زامپرینی» چنین ذاتی را برخ می کشد، تن به هر خطری می دهد، در برابر هر شکنجه ای می ایستد، تا شخصیت استوار خود را و دلبستگی به سرزمین خود را ثابت کند، زامپرینی الگویی برای بسیاری از سربازان و افسران حاضر در صحنه جنگ است، انتخاب جک او کانل را «جولی» بعد از ماهها تست انجام داد و بحق هم انتخاب درستی بود، در فیلم شباهت تام و تمام کودکی و نوجوانی قهرمان فیلم به زمان جوانی، بسیار دقیق و حساب شده و دور از انتظار است.

1439-16

جک او کانل چه با شخصیت سینمایی و چه توانایی بازیگری اش، امکان درخشش به دیگران نمی دهد، او با همین فیلم راه خود را هموار ساخته است همانگونه که جولی با بهره از عوامل فیلم، صحنه سازیها و لوکیشن ها، مقام خود را بعنوان کارگران تثبیت نموده است.
انجلینا می کوشد تا در فیلم به نوعی به آن سوی ماجرا، یعنی ژاپنی ها هم کردیت بدهد، بهمین جهت یک خواننده پاپ ژاپنی «میاوی» را برگزیده تا از بار منفی فیلم برای ژاپنی ها بکاهد. ضمن اینکه صحنه پایانی فیلم، حضور خود زامپرینی واقعی بعنوان قهرمان دو، در مسابقات ماراتون ژاپن و تشویق مردم، نیز چهره مثبت دیگری از فیلم را نشان میدهد، آنهم بخشش و گذشت است.

1439-17

این فیلم بازسازی از فیلمی به همین نام در سال 1974 است، قصه مردی که از یک خانواده ثروتمند می آید، پروفسور کالج است که زندگی خود را در قمار به ریسک می گذارد. اولین فیلم به کارگردانی کارن ریسنر و بازی جمزکان در نیویورک می گذشت، درحالیکه دومین فیلم با شرکت مارک والبرگ در لس آنجلس می گذرد.
کارگردان این فیلم را با آثاری چون Rise Of The Planet Of The Apes می شناسیم که سبک وسیاق جنایی و اکشن دارد.
او مارک والبرگ را واداشته برای جای گرفتن در چنین شخصیتی حدود 60 پاوند وزن کم کند، خود بخود صورت شکسته و چهره خسته ای دارد، ازهمان آغاز هم بدلیل انتظار تماشاگر، در نقش خود جا نمی افتد، چون تماشاگر هر لحظه انتظار حادثه ای را می کشد.
جیم بنت (والبرگ) که آرزویش نوشتن یک نوول پرفروش است، نه تنها در صحنه کالج و تدریس بنظر عصبی، غیر حرفه ای می آید، در صحنه قمار هم، آنچنان که باید بردل نمی نشیند، جابجایی یک بغل پول نقد، تن به ریسک دادن و زندگی خود را به خطر انداختن، نیاز به مقدماتی دارد، تماشاگر احتیاج به یک پیش ذهنی وآمادگی دارد، که در فیلم بکلی فراموش شده است، صحنه های شروع بازی و ادامه و پایان آن، هیچ هیجانی به تماشاگر نمی دهد، چون حتی پرهیجان ترین صحنه ها هم در دقایقی کوتاه تمام میشود. تماشاگر حتی بدرستی نمی داند بدهکاری 250 هزار دلاری جیم از کجا می آید از سویی رابطه او با مادرش (جسیکا لنگ) رابطه کاملا پنهان مانده ای است، اینکه چرا جیم از ثروت پدر و یا از موقعیت خانوادگی خود دور مانده؟ چرا مورد نفرت مادر است؟ چرا در زندگیش رابطه عاطفی قابل قبولی وجود ندارد؟ همه برای تماشاگر مورد سئوال است، ضمن اینکه حرفهای میان شخصیت ها طولانی و خسته کننده است و گاه اصرار در فلسفی جلوه دادن حرفها میرود، درحالیکه نه فضای قمارخانه های زیرزمینی، نه آدم های دست اندرکار، نه حتی مادر جیم و اطرافیان اش، نه فضای کالج ودانشجویان، با چنین حرفهایی هماهنگی دارد، شخصیت بسکتبالیست جوان، قبل از آنکه معنا و مفهوم پیدا کند، درحوادث فیلم گم میشود.

1439-18

از دیدگاه خیلی ها، اولین فیلم پرقدرت تر از این اثر تازه است، والبرگ با وجود تلاش برای ارائه یک بازی خوب، در نیمه های فیلم در می ماند، همانگونه که جان گودمن در فیلم هدر میرود و جسیکا لنگ فرصت عرض اندام پیدا نمی کند از کارگردان فیلم انتظار بیشتری میرفت و از والبرگ توقع نمی رفت، ناگهان از قالب همیشگی وجا افتاده خود، به قالبی برود، که ریسک بزرگی است و تماشاگر انتظار ندارد.