1322-46

1445-27

فیلم Kingsman نمایی جدید از فیلم های جاسوسی است که می تواند بمرور جای جمزباند را بگیرد چون بهرحال در دنیای کمی واقعی، جمزباند دیگر زمان بازنشستگی اش رسیده است.
فیلم با شخصیت استواری چون هنری هارت (کالین فرت) پا می گیرد، یک جاسوس حرفه ای و با سابقه، در لباس و قد و قواره راجرمور در سری فیلم های «باند» که برای اولین بار در صحنه های خشونت بار و خونین ظاهر میشود از جمله در صحنه ای که با گری اگسی در یک کلاب روبرو میشود، که گروهی سبب اخلال میشوند ودر این برخورد گروه بدلکاران «بردالن» همه توانایی خود را در از هم پاشیدن و لت وپار کردن این گروه ثابت می کنند گروهی که زیرنظر جکی چان تعلیم دیده و حرکات و نبردهایشان پر از انرژی و حرکت است.
هری هارت با توجه به سابقه خانوادگی «گری اگسی» که پدرش از مردان شاه بوده و طی یک ماموریت حساس جان باخته، به سراغ او آمده است. در حالیکه گری چیزی درباره سابقه پدرش نمی داند و بصورت یک جوان خیابانی و خودرو و سرکش بار آمده است و هری هارت برای ساختن یک تیم تازه، میخواهد به هر طریقی شده، گری را در جمع بکشاند و او را برای ماموریت های آینده تعلیم بدهد. درجمع آنها مارک استرانگ، مارک هامیل و مایکل کین و سوفی کوکسان دیده میشوند و مرد پرقدرت و بد فیلم سموئل جکسون (والنتاین) است.

1445-28

چابکی «گری» خیلی زود در فیلم جا می افتد، او که بقولی شرارت از سر و رویش می ریزد، تحت تعلیم یک استاد مسلم چون هری هارت، بمرور به مسیری کشیده میشود که تماشاگر با خود می گوید یا گری اکسی جمزباند آینده در سالهای 2020 است و یا یک مامور سری دیگر با وجود او خلق میشود که با استانداردهای تازه، برای تماشاگر جوان و نوجوان دلپذیر است و چون جمزباند تازه به سالهای دور بر نمی گردد، در همین زمانه خودش، به جاسوسی و جاسوس کشی می پردازد.
انتخاب کالین فیرت، بهترین انتخاب است و او با همین فیلم، از قالب فیلم های خشک و رسمی بیرون می آورد و از خود توانایی های تازه ای نشان میدهد، مایکل کین چون همیشه سرقفلی فیلم های انگلیسی و فیلم های جاسوسی است و در نقش خود، جا می افتد، شانس بزرگ تاران اگرتون، همبازی شدن با این چهره های ماندگار و با تجربه است، ضمن اینکه او هم سریعا در کاراکتر خود جای می گیرد.

1445-29

قصه فیلم برمبنای یک کتاب کلاسیک ویژه کودکان نوشته مایکل باند است، که قصه از جنگل های پرو آغاز میشود، که یک جستجوگر انگلیسی، با دو خرس روبرو میشود، با آنها اخت میشود و زمان خداحافظی کلاه خود را به آنها می بخشد و نشانی خود را در لندن به آنها میدهد. سالها بعد کودک این خرس ها بزرگ میشود و سرنوشت تازه ای را دنبال می کند.
بدنبال یک زلزله در جنگل پرو و کشته شدaن عموی این بچه خرس، مادرش به او توصیه میکند سوار بر یک کشتی عازم انگلستان بشود و سرنوشت خود را عوض کند، که بچه خرس(با صدای بن ویشا) خود را در یک خانواده صمیمی بنام براون جای میدهد و نام اش را پدینگتن می گذارند، که از همان روزهای نخست دردسرآفرین میشود، ولی ادب و نزاکت و مهربانی پدینگتن، خانواده براون را از اعتراض باز می دارد.
آن سوی چهره و قصه پدینگتن، در اصل، قصه انسانهای آواره و پناهنده پنهان است، خرس های درون جنگل، سمبل یک خانواده هستند، که بدنبال جنگ و فجایع مختلف ، درصدد نجات فرزندان خود بر می آیند، همانگونه که مادر پدینگتن او را بدرون قایقی می اندازد و بطور قاچاق روانه انگلیس می کند، قصه بسیاری از آواره ها که درون قایق های سرگردان در اقیانوسها غرق میشوند و یا با بخت بلند شان به سرزمین های متمدن و ساحل نجات می رسند. پدینگتن یک مهاجر و یک پناهنده نوجوان است که بدنبال پناه می گردد، خانواده براون چون یک خانواده اروپایی و امریکایی، بعنوان اسپانسر و پناه دهنده او را زیر چتر خود می گیرند. وگرنه پذیرش اینکه یک بچه خرس براحتی در خیابانهای لندن راه میرود، همه جا ظاهرمیشود و حیرت کسی را بر نمی انگیزد، دور از باور است، بروایتی پدینگتن یک مهاجر سیاهپوست، هندی، پاکستانی، شاید هم ایرانی و افغانی و ترک و عرب است، که به آغوش یک خانواده مهربان پذیرفته میشود والبته ابتدا از سوی نسل جوان پذیرا میشود، وچون پدر خانواده براون انسان گریز و ملاحظه کار است، همین مهاجر کوچولو خیلی زود، خانواده براون راهم دچار تحول می کند و بمرور جا می افتد، لباس های کهنه آقای خانه را به تن میکند و گاه از حرفهای نیشدارشان آزرده میشود و قصد فرار میکند، ولی در نهایت او عضوی از خانواده براون میشود.
بازیها در فیلم نسبی است از نیکول کیدمن و شخصیت سرگردان «فیلیسنت» گرفته تا هیو بانویل و سالی هاکینز، خانم و آقای براون، ولی از حق نگذریم جولی والترز(میس برد) نقش شیرینی دارد و تاثیرگذار است.

1445-30