1322-46

1467-15

قصه فیلم، قصه متفاوتی است که برپایه علمی تخیلی استوار است، همان سمت و سویی که سینما به سرعت در آن گام برمی دارد. قصه مردی بسیار ثروتمند، دارای توانایی های بالای بیزینسی ، اقتصادی، بنام «دامین» که دچار سرطان لاعلاجی میشود.
دامین هنوز می خواهد شگفتی بیافریند. هنر و اندیشه های باروری دارد، ولی اجل به او مهلت نمی دهد و در آخرین لحظات زندگی اش تصمیم می گیرد با پرداخت مبلغی کلان به یک گروه پژوهشی علمی، روح و اندیشه، بقولی نبوغ خود را به یک مرد جوان کاملا سالم انتقال دهد.
این نقل و انتقال با تزریقات و عملیاتی، از دامین مسن به دامین جوان (رایان رینولدز) انجام می پذیرد، با توقع اینکه موجود جدید، کاملا در اختیار آن بنیاد و یا سازمان بظاهر علمی باشد ولی برخلاف انتظار، شخصیت تازه جوان دامین، از سوی سرپرست سازمان «البرایت» قابل کنترل نیست، تا آنجا که نابودی شخصیت تازه چندان برایشان مهم نیست، که اطاعت مطلق او.
(رایان رینولدز)، در نقش دامین جوان، آنگونه که انتظار می رود، پیش نمی رود، مدتی هیچ نشانه و علامتی از دامین اصلی وجود ندارد، چون در برخورد با اطرافیان، با رویدادها، یک کاراکتر تازه، شاید هم قالب اصلی همان جوان است.
برخورد دامین جوان با دخترش (در اصل دختر شخصیت اصلی) طبیعی و قابل باور نیست، همانگونه که نبوغ و توانایی های ذهنی که از او توقع دارند نمود نمی کند و آن مرکز علمی انگار خود این نقل و انتقال خشنود نیست و تا پای نابودی و یا حداقل برگرداندن به قالب سابق اش می کوشد.
بازی بن کینزلی با وجود محدود بودن قابل تحسین است، در مقابل او، رایان رینولدز آن درخشش لازم را ندارد، شاید هم قصه فیلم نوشته الکس و دیوید باکستر آن قوت را ندارد و شاید هم کارگردان فیلم در این نقل و انتقال از خود ابتکاری نشان نداده است. البته یادتان باشد اگر فیلم را از زاویه ای تجاری نگاه کنید، دیدنی و هیجان انگیز و دور از انتظار باشد چون بهرحال تماشاگر را تا آخرین صحنه ها، با خود می برد.

1467-16

1467-17

روزگار، روزگار سوپر هیروئی است، کمپانی مارول از در و دیوار قهرمان می ریزد، فقط ملخ و سوسک و عقاب، باقیمانده وگرنه همه پرندگان و خزندگان به قهرمانان افسانه ای مبدل گشتند.
مورچه ها قبلا در کامیک بوک ها به نوعی آمده اند، در فیلم های کارتونی خودی نشان داده اند، ولی تا امروز قهرمان نشده بودند، که خدا را شکر به این آرزو هم رسیدند.
مخلوق تازه سینمایی، که در داخل یک موجود میکروسکوپی است، خصوصیات ویژه ای دارد با 6 دست و پا و قدرت کنترل ذهنی اعجاب آور. برخلاف هالک که در اوج مبدل به غول میشود، این سوپر هیرو مبدل به یک موجود میکروسکوپی میشود، تا از سوراخ و درز دیواری عبور کند و بروی دماغ همه بنشیند. دکتر هالک (مایکل داگلاس) که یک مخترع و مکتشف بزرگ و نابغه ایست در پس زمینه ذهنی خود، این مخلوق را سالها نگهداشته و سرانجام بدنبال مرگ همسرش و دور افتادن از دخترش و گم شدن در حوادث روزگار، تصمیم می گیرد این مخلوق را در وجود یک دزد جوان و سرگشته و نیازمند پیاده کند در وجود اسکات لنگ (پال راد) که اصلا آمادگی ندارد و هیچ اشتیاقی هم نشان نمیدهد، ولی وقتی خود را در مقابله با همسر سابق خود و دخترش بسیار درمانده می بیند و حتی از خانه آنها رانده می شود، انگار بدش نمی آید یک قهرمان بشود. حداقل به دختر خود قهرمانی اش را نشان بدهد، و زهرچشمی هم از همسر سابق و شوهر پلیس اش بگیرد.
بخش مهم فیلم صرف ساختن این شخصیت میشود، اینکه چگونه «مرد مورچه ای» ANT- MAN خلق میشود و بصورت یک اسلحه در دست دکتر هالک بکار گرفته می شود. همین سبب می شود حوادث آنچنانی در فیلم بوجود نیاید، اما هرچه هست بقولی نون و آبی برای مایکل داگلاس و پال راد تهیه میشود.
فیلم به دلیل بهم آمیختگی شخصیت ها – هنوز امکان درخشش به بازیگران نمیدهد، اگرچه مایکل داگلاس چون همیشه نرم و توانا در نقش خود جا می افتد و پال راد ناگهان از قالب کمدی به یک سوپر هیرو مبدل میشود و فرصت نشان دادن توان بازیگری ندارد.

1467-18