1322-46

1478-32

1478-33

اسکات کوپر براساس یک قصه واقعی از زندگی جمزوایتی بولگر، جنایتکار بوستنی، فیلمی ساخته که دوباره به جانی دپ برپرده سینما جان تازه ای داده است، چون جانی در طی چند سال گذشته، بدلیل انتخاب بد کارکترهایش، با شکست فاجعه آمیز در گیشه ها روبرو شد و برای جبران آن بلافاصله به سراغ سری فیلم های دزدان دریایی کارائیب رفت و بعد هم با بازی در این فیلم، قالب خود را پیدا کرد.
فیلم قصه زندگی 3 شخصیت اصلی جمزوایتی بولگر و برادرش بیلی بولگر و دوست دوران کودکی و نوجوانی شان جان کانلی است که این نقش ها را جانی دپ، بندیکت کمبریچ و جویل ادگرتون بازی می کنند، 3 ایرلندی تبار که کودکی و نوجوانی شان در جنوب بوستن گذشته، هر سه به هم وفادار مانده اند، ولی شخصیت های کاملا متضادی دارند، جمز وایتی بولگر بعد از برپائی یک گروه گنگ، اینک یک جنایتکار حرفه ای و البته با هوش و سیاستمدار است، برادرش بیلی سناتور ایالت ماساچوست است، با اخلاقی پسندیده و اجتماعی و محبوب و جان کانلی یک مامور اف بی آی با جاه طلبی های پایان ناپذیر که با وجود تضاد شغلی و اجتماعی، در یک نقطه مشترک با وایتی همراهی می کند.

1478-34

قصه فیلم پیچیدگی های خود را دارد، از سویی وایتی برای ارتش ایرلند اسلحه تهیه می کند و آنها درعوض اطلاعات زیادی در مورد مافیای ایتالیایی ها به امریکا و در شهر بوستن میدهند، که این اطلاعات از جانب وایتی به جان در اف بی آی انتقال می یابد و در عوض، جان قول میدهد، مقامات پلیس چشم بروی عملیات او ببندند و در یک کار جمعی، ریشه مافیای ایتالیایی را بسوزانند، که البته جاه طلبی های جان، این پیمان را می شکند، چرا که فرمانده او (کوین بیکن) او را تحت فشار می گذارد.

1478-35

در پشت پرده و در زندگی خصوصی این سه تن هم حوادثی می گذرد، از بیماری فرزند وایتی تا همسر یکی از رفقا، که رویدادهایی را بدنبال می آورد. انتخاب جانی دپ بی نقص است، بازی بندیکت کمبربچ قابل تقدیر است و متاسفانه از او بحد کافی بهره گرفته نشده است، جویل ادگرتون اخیرا در نقش های دوم، درخشش خوبی نشان داده و همبازی های خود را تحت تاثیر قرار داده است و «کوین بیکن» در برابر 3 بازیگر توانای فیلم، نمود لازم را ندارد.
اسکات کوپر به اتفاق دو فیلمنامه نویس معروف:مارک مالوک و جزماترورث ، به فیلم معنای خاص داده اند، کالبد شکافی شخصیت وایتی بعنوان یک جنایتکار، در اصل زائیده جامعه فاسد، دستگاه های دولتی و مامورین فاسد و شرایط اجتماعی آنروزها و سالها یعنی سالهای 70و 80 است ، یعنی بخودی خود، همه ذاتا جنایتکار نیستند.

1478-36

1478-37

فصل فیلم های خوب آغاز شده است. فیلم هایی متفاوت و با پیام های ویژه، تکنیک های جدید و تیم بقولی ورزیده و حرفه ای، که همه سنین را به سالن ها می کشانند.
میلیونها نفر ماجرای فیلم The Walk را می دانند، چون در سال 1974 یک مرد شجاع فرانسوی فلیپ پتیت تصمیم گرفت بروی یک سیم باریک فاصله دو برج دو قلو را در نیویورک طی کند.
فلیپ قبلا در اروپا،عملیاتی شیبه را انجام داده بود، ولی هیچکدام خطرناک و مرگزا چون عملیات نیویورک نبود، آنهم یک اقدام غیرقانونی از دیدگاه پلیس و مقامات قضائی امریکا.
قبلا فیلمی مستند در این زمینه در سال 2008 بنام Man On Wire ساخته شد و برنده اسکار هم گردید ولی وقتی پای سینما و تکنیک های جدید به میان می آید تماشاگران هیجان زده به انتظار تماشایش می نشیند، خیلی ها سابقه عبور فیلیپ بروی سیم میان برج ایفل و کلیسای نتردام پاریس بخاطر دارند، خیلی ها خود شاهد همین ماجرا در سال 1974 بودند، ولی دیدیم که همان سنین نیز به دیدن فیلم The Walk آمدند.
نکته جالب اینکه بازیگر این فیلم جوزف گوردن لویت، یکی دو هفته ای تحت تعلیم فلیپ پتیت قرار گرفت تا کاملا خود را در این قالب احساس کند و با توانائی از عهده ایفای نقش برآمد و نفس تماشاگران را در سالن سینماها حبس کرد.
ظرافت و توانایی و تکنیک کارگردان و فیلمبرداری، بازیهای درخشان، فیلم را دیدنی کرده و بقولی بدون اینکه از صحنه های اکشن معمولی و سکس و زدوخورد و تعقیب و فرار اتومبیل ها خبری باشد، فیلم تماشاگر را گرم می کند، با خود به همه لحظات این حادثه می برد.

1478-38

پتیت بعد از 14 سال که از ویرانی برج های دوقلو می گذرد، می گوید من هنوز این برج ها را با همه عظمت و شکوه شان می بینم که سر به آسمان کشیده اند، چون برج های دوقلو، همه راز جسارت و شهامت و جوانی مرا در خود داشتند و در روز حادثه 11/9 من همه اشکهایم را رها کردم.
فیلم درواقع با یادآوری خاطره تلخ 11 سپتامبر، تماشاگر را اندوهگین هم می کند ولی صحنه های فیلم انگار برای تماشاگران خاطره برج ها را زنده و سرپا می سازد.

1478-39