1322-46

1479-32

1479-33

وقتی شوهری بسیار افسرده، در را بروی دو زن زیبا و ناشناس می گشاید و آنها را به حریم خود راه میدهد، نباید هم جز این رویدادها توقعی داشته باشد. دو زن بظاهر زیبا و اغواگر، ولی خطرناک و دردسرآفرین ، که انگار با یک نقشه حساب شده، قصد به بازی گرفتن ایوان را دارند.
ایوان که نقش او را کینو ریوز بازی می کند یک مرد متاهل است، که همسر و بچه هایش به سفر رفته اند و او درخانه به کارهای عقب افتاده اش میرسد که این دو زن پا به درون می گذارند، در آغاز وسوسه ها و اغواگری دو زن از دیدگاه تماشاگر هیجان انگیز و شاید تا حدی رویایی می آید، ولی این روابط ناگهان رنگ عوض می کند و از لذت به شکنجه مبدل میشود.

1479-34

الی رات یک کارگردان غیر معمولی با ایده های گاه سادیسمی است. خیلی ها سابقه کارهایش را با فیلم Death Game بخاطر دارند. رات که فضای خانه را بسیار گرم و صمیمی و بقولی فامیلی نشان میدهد، بمرور تماشاگر را از این فضای دلنشین به شبی طوفانی و تاریک و حوادثی دور از انتظار می کشد، شاید صحنه های فیلم خونین نباشد، ولی تماشاگر هم به نوعی شکنجه های خلق شده توسط کارگردان را احساس می کند.
جیسن و بل دو زن غریبه که نقش هایشان را لورنزا ایزو و آنادی ارماس بازی می کنند، که شاید از دیدگاه خیلی ها اقدام شان یک توطئه حساب شده است، هر دو زن زیر باران شدید از تاکسی پیاده میشوند، ایوان به آنها حوله و چای داغ تعارف می کند، بمرور وسوسه ها آغاز میشود، بعد کار به آزار و شکنجه ایوان می کشد و اینکه زندگیش را ویران کنند.
از همان آغاز، کینو ریوز در قالب خود جای می گیرد، دو بازیگر زن هم ماهرانه پیش میروند، ولی کم کم آن جذابیت که انتظار میرفت از بین میرود، شخصیت ها هیچکدام مثبت و تاثیرگذار نیستند، از دیدگاه خیلی ها کینو ریوز خود را با چنین نقش هایی بخطر می اندازد و از دیدگاه بعضی ها هم کینو ریوز چاره ای ندارد، برای ماندگاری باید در یک چارچوب مشخص جای بگیرد، اگر او را برای نقش های سوپر هیرویی بر نمی گزینند، شاید در چنین قالب هایی بمرور تثبیت شود.

1479-36

1479-37

تا بحال فیلم ها ، سریال هاو کارتون ها و نمایشنامه های زیادی درباره «پیترپن» نوشته «جمزبری» انگلیسی تبار ساخته شده، که به جرأت بدترین آن، همین فیلم روی اکران است.درست برعکس جوی رایت، قبلا در سال 2004 مارک فاستر فیلمی دیدنی درباره این قهرمانان مورد علاقه بچه ها ساخت.
جوی رایت برخلاف ادعایش نه به اصالت کار، نه به مفهوم قصه، نه پیام های ویژه داستان توجهی نکرده، بروایتی خواسته فیلم را کلاسیک بسازد و به اصلیت آن وفادار بماند، که چنین نیست او حتی به شیوه مدرن هم فیلم را نساخته که تماشاگر امروز از سینما راضی بیرون بیاید.
کوشش رایت به مذهبی کردن فیلم، جای دادن اماندا سیفرید درنقش مریم که از فرشته ای حامله میشود، کوششی بدون هدف و بدون نتیجه واثراست.
از سوی دیگر پرداختن و آمیختن فیلم به جنگ جهانی دوم و بمباران نازی ها، برای تماشاگر نامانوس و غریبه می آید، درست است که «پیترپن» یک کودک یتیم است که خود را متعلق به هیچکس، هیچ جا نمی بیند.
رایت نویسنده و کارگردان فیلم، پیترپن را با «بلک برد» (هیوجکمن) با کشتی هوایی روانه سرزمین نامعلومی می کند که معجون جوانی را پیدا کند، ولی پن انگار زیاد اشتیاقی هم به این معجون ندارد چون خود قدرت پرواز دارد و هم پیرشدنی نیست.
نکته جالب در مورد بازیگران، پشیمانی رونی مارا از پذیرش چنین نقشی است، او علنا در مصاحبه هایش این مسئله را عنوان می کند ولی بازی خوبی ارائه میدهد.از سویی هیوجکمن با این فیلم بقولی فرسنگ ها از شخصیت های تاریخی و خیالی ویژه کودکان فاصله می گیرد چون کارکتری سرگردان میان کمدی و خبیث بودن دارد.

1479-38

1479-39