1322-46

1494-56

1494-57

ماجرای این فیلم که براساس کتاب میچل سوکوف ساخته شده، سه سال است که سوژه رسانه ها و محافل سیاسی ومنتقدین شده است. دیدگاه های مختلفی درباره حوادثی که در سال 2012 در بن غازی در لیبی رخ داد، وجود دارد. مقامات امنیتی ودولتی دیدگاه خود را دارند و احزاب مختلف، صاحبنظران سیاسی دیدگاه های کاملا متفاوتی دارند. چون این حادثه در اوج انقلاب لیبی و بروایتی رسیدن به دمکراسی تازه رخ داد، درحالیکه هنوز سفارت امریکا دربنغازی برپا بود و به روایت خیلی از انقلابیون، امریکا حامی آنها به حساب می آمد، ناگهان یک گروه شورشی تصمیم به حمله به سفارت امریکا می گیرند.
آنروزها سفارت امریکا، از سوی نیروهای ویژه لیبی و همچنین یک گروه نیروی وابسته به سازمان سیا، محافظت می شد، ضمن اینکه دسترسی به نیروهای بیشتر هم وجود داشت و سفیر و کارکنان اش، با خیال راحت به امور روزانه خود مشغول بودند، ولی در پشت این آرامش داخل سفارت، طوفانی در بیرون برپا بود و شورشیان که مسلما از سوی مذهبیون تندرو حمایت و تحریک می شدند، تصمیم به حمله به سفارت و دستیابی به مدارک و اسناد گرفتند.
در چنین لحظاتی، نیروهای نظامی امریکائی از سویی، بعضی از مقامات در داخل سفارت و خارج از سویی، بر این عقیده بودند که نیروهای ویژه چه هوابرد و چه زمینی باید جلوی شورشیان بایستند و از کارکنان سفارت دفاع کنند، ولی ظاهرا به طرز غیر قابل باوری مسئول نظامی داخل سفارت، به بهانه های مختلف جلوی هرگونه حمله و کمک خواستن را می گرفت و بقولی وقت تلف می کرد، از سویی ارتباط با وزارت خارجه و وزارت دفاع، در آن شرایط به آسانی صورت نمی گرفت وهر لحظه شورشیان پیش می آمدند. آنروزها هیلری کلینتون وزیر امور خارجه بود و نقش او در این لحظات بسیار حساس و سرنوشت ساز بود، ولی بنظر می آمد بعضی ملاحظات سیاسی و محافظه کاریهای دور از انتظار، مقابله با شورشیان را مرتب به عقب می اندازد و از سویی تلفنی به سفیر و کارکنان این امید را می دهند که از راههای مخفی امکان خروج از سفارت وجود دارد که این امیدها هم به یأس می انجامد و سفیر و 4 تن امریکایی جان می بازند.
صاحبنظران سیاسی، احزاب مخالف هیلری کلینتون و مخالفان پرزیدنت، همه گناهان را به گردن آنها می اندازند ودرست در آستانه انتخابات، این هیاهوی 3 ساله به اوج خود میرسد و انگشت اتهام به سوی هیلری نشانه میرود.

1494-58

1494-59

«مایکل بی» که با سابقه فیلم های پرفروشی چون: Transformer/ Pearl Harbor/ Bad Boys کارنامه خوبی دارد، از سوی طرفداران هیلری و بعضی مهره های سیاسی متهم شده، که با طرح نقشه حساب شده، فیلم را ساخته و در همین روزها به نمایش گذاشته که چهره هیلری و حزب دمکرات را خدشه دار کند، از سویی عده ای هم عقیده دارند، باید بعد از 3 سال سرپوش گذاشتن بروی یک واقعیت سیاسی، یا یک تراژدی سیاسی، با چنین فیلمی حقیقت تا حد ممکن رو شود.
نکته مهم در مورد این فیلم، کمرنگ بودن بازیگران است، چون اصولا در چنین آثار سینمایی، قصه فیلم و حوادث آن مجالی به نمود بازیگران و هنرشان نمی دهد، بقولی فرق نمی کرد چه بازیگرانی این نقش ها را بازی می کردند، گرچه بازیگرانی چون جان کراسینسکی و دیوید کاستابیل و جمز بج دیل همه کوشش خود را می کنند و در میان آنها پیمان معادی بازیگر هنرمند ایرانی نیز می کوشد در میان این شلوغی ها، انفجارات، هنر خود را نشان بدهد که الحق هم نشان میدهد، نقشی که تا حدی کلیدی است و در نهایت ظرافت ها و هشیاری هنری پیمان را ثابت می کند.
فیلم چنان در طوفان انفجارها، تیراندازی ها وهیاهوی موزیک و سروصدا غرق است که گاه سوژه اصلی و تاثیرگذار فیلم کمرنگ میشود. به قول خیلی ها کتاب مزبور، حقایق را گویاتر وعریان تر بیان می کند تا فیلم.
فیلم واقعیت های پشت پرده سیاست را هم روشن می کند، اینکه در چنین موقعیت هایی، آنچه اهمیت ندارد جان انسانهاست، البته اگر بعنوان فدا شدن در راه اهداف ملی یک سرزمین باشد، ایرادی نیست، ولی اینکه در کلاف سردرگم سیاست، جان آدم ها فراموش شود، جای ایراد است.

1494-60