قصه فیلم دختر دانمارکی، در حقیقت قصه اولین مردی است، که در تاریخ تن به تغییر جنسیت میدهد. فیلم قصه زندگی یک زن و شوهر جوان گردا وگنر(الیشیا ویکاندر) و اینار وگنر(ادی رد ماین) در سال 1920 در اروپاست، که هنوز مسئله هم جنس گرایی و بخصوص تغییر جنسیت با عکس العمل هایی روبروست.
«گردا» یک نقاش نه چندان موفق است، که در پی شهرت و ثروت به هر دری میزند تا سرانجام تصمیم می گیرد شوهرش را با لباس و آرایش زنانه مدل تابلوهای خود بکند، بعد او را از سر کنجکاوی و دیدن عکس العمل ها، با لباس زنانه به پارتی ها می برد و او را به صحنه رقص می کشد.
«اینار» که قبلا نیز در خود تمایلاتی در مورد آرایش و لباس زنانه کشف کرده بود ولی سر در گم بود، ناگهان با این رویدادها، نیمه دوم پنهان شده او رخ می کند و اینکه دور از چشم همسرش، بعنوان یک زن به سراغ مردان میرود، مورد توجه قرار می گیرد، نیمه پنهان هر روز بیشتر خود را نشان میدهد، از سویی گردا تابلوهایی را که از اینار کشیده، با موفقیت و اقبال دور از انتظاری روبرو میشود.
درحالیکه گردا هنوز باور ندارد که این رویدادها، درحقیقت شوهرش را از او می گیرد، با او همگام پیش میرود،عکس العمل اطرافیان و مردم در برابر موجود دوجنسی، نه تنها منطقی نیست، بلکه گاه بیرحمانه است، ولی اینار تصمیم خود را گرفته و می خواهد بیک زن کامل مبدل شود، مطالعات مختلف سرانجام یک پزشک متخصص را در برابرش قرار میدهد، آنها در یک کلینیک بزرگ، بدون تجربه قبلی، اینار را به یک ریسک بزرگ دعوت می کنند ضمن اینکه در این میان تنها کسی که ترسی ندارد خود اینار است.
اینار دیگر همه راه را رفته، او در طی این مدت کاملا احساس کرده که در قالب تازه راحت تر، آسوده تر است و انگار او قالب گم کرده اش را پیدا کرده. «گردا» ابتدا دچار ترس و دو دلی میشود، ولی بدلیل عشقی که به اینار دارد و معصومیت او، کاملا تسلیم میشود، چون حرکات زنانه و ظرافت ها و برخوردها، حرفها و جذابیت های زنانه اینار، حتی از او پیشی می گیرد. دراین میان کارگردان فیلم از سوی بعضی منتقدین در مورد سهل نمودن راه اینار، پذیرش بدون چون و چرای او، سخن گفته اند، درحالیکه قصه کتاب به همین روال پیش میرود، نویسنده بر شجاعت و پایداری یک زن جوان، در تصمیم اش تکیه دارد، وقتی که برای اولین بار در تاریخ، تصمیم می گیرد تن به تغییر جنسیت بدهد، آنهم در فضای مذهب زده اروپا در سالهای 20 که هر نوع اقدامی در این زمینه را نوعی جنگ با خدا به حساب می آوردند.
به همین جهت اینار و همسرش گردا و همچنین تیم پزشکی بسیار آرام و زیرپوستی حرکت می کنند، اینار در آن شرایط، که امکانات جراحی امروز وجود نداشت و تحمل دردها و زخم ها آسان نبود، نه تنها به اولین عمل جراحی، بلکه تا پای گذاشتن تخمدان در درون خود و شانس بچه دار شدن هم پیش میرود، ولی متاسفانه بدن اش تاب این همه جراحی را که با خونریزی های شدیدی همراه بوده نمی آورد، در اصل آنروزها هنوز داروهای معجزه آسای امروز برای تنظیم سیستم بدن جهت پذیرش یک پیوند عضو وجود نداشت ولی اقدام اینار، یک اقدام تاریخی بود.
ادی ردماین که در سال 2014 بخاطر بازی در فیلم: The Theory Of Everything برنده جایزه اسکار بهترین هنرپیشه مرد شد، امسال نیز برای بازی در این فیلم کاندیدای اسکار است. چون بازی درخشان ادی ردماین، خیره کننده و نفس گیر است او از ابتدا تا پایان، یکدست و توانا ایفای نقش می کند. با اینکه بازیگر دیگر فیلم الیشیا ویکاندر نیز کاندیدای امسال است، ولی در صحنه های فیلم، او را گاه کمرنگ می کند. البته با یک رقیب سرسخت چون دیکاپریو، احتمال برنده شدن اش زیاد نیست، ولی او را بسیاری از منتقدین بخاطر این نقش ستودند.
